سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار




 









صدای پای عید می آید.


عید قربان عید پاک ترین عیدها است


عید سر سپردگی و بندگی است.


عید بر آمدن انسانی نو


از خاکسترهای خویشتن خویش است.


عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است


که به قرب الهی رسیده اند.


عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است


عید برعاشقان مبارک باد عاشقان عیدتان مبارک باد






ارسال شده در توسط محب مهدی




 







الإمام علیّ علیه السلام :
 

سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَخطُبُ یَومَ النَّحرِ ، وهُوَ یَقولُ :

هذا یَومُ الثَّجِّ والعَجِّ ، والثَجُّ : ما تُهریقونَ فیهِ مِنَ الدِّماءِ ،

فَمَن صَدَقَت نِیَّتُهُ کانَت أوَّلُ قَطرَةٍ لَهُ کَفّارَةً لِکُلِّ ذَنبٍ ،

والعَجُّ : الدُّعاءُ ، فَعِجّوا إلَى اللّه ِ ، فَوَالَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ

لا یَنصَرِفُ مِن هذَا المَوضِعِ أحَدٌ إلاّ مَغفورًا لَهُ ،

إلاّ صاحِبَ کَبیرَةٍ مُصِرًّا عَلَیها لا یُحَدِّثُ نَفسَهُ بِالإِقلاعِ عَنها .


امام علی علیه السلام فرموده اند:

شنیدم رسول خدا صلی الله علیه وآله روز عید قربان ،

خطبه می خواند ومی فرمود :

امروز ، روز «ثجّ» و«عجّ» است . ثجّ ، خون قربانی هاست که می ریزید .

پس نیّت هرکس صادق باشد ، اولین قطره خونِ قربانی او کفّاره همه گناهان اوست ،

و«عجّ» ، دعاست . پس به درگاه خداوند دعا کنید ،قسم به آن که جان محمّد(ص)

در دست اوست ، از اینجا هیچ کس بر نمی گردد ، مگر آمرزیده شود ،

جز کسی که گناه کبیره انجام داده وبر آن اصرار ورزد

ودر دل خود تصمیم بر ترک آن ندارد .



کتاب «حج و عمره در قرآن و حدیث» صفحه 361






ارسال شده در توسط محب مهدی




 




اکنون ابراهیم است و فرزند دلبند او،

فرزند انتظارهای طولانی، میوه دل او، پاره جگر او...

و فرمان حقّ: اسماعیلت را ذبح کن!


اسماعیل را هم‏چون قربانی، به قربان‏گاه ببر،

سرش را بر مذْبَح بگذار، کارد بر گلویش بنه، خونش را

جاری ساز... و بکش، بکش اسماعیلت را...


قربانی کن هر آن‏چه میان تو و حقیقت مطلق است،

به قربانگاه ببر هر آن‏چه را که میان تو و «او» فاصله می‏اندازد.


ای بت شکن تاریخ! اکنون... اکنون، اسماعیل،

فرزند دلبندت را به قربانگاه ببر!
 

ای ابراهیم؛ ای قهرمان توحید؛ ای آزموده؛

ای گذشته از آتش؛ ای برگزیده خدا؛ ای وارث رسالت؛

ای پیامبر پاکی؛ ای رسول روشنی! آنک آخرین آزمون بندگی است.


اسماعیل تو، جاه توست، مال و موقعیت

و مقام و شهرت و قدرت و مکنت توست.


اسماعیل تو دنیای توست و هر آن‏چه در دنیا به آن دل بسته‏ ای.

اسماعیل تو، نفس توست؛ اسماعیل، تویی؛

و تا از میان برنخیزی، به وصلِ حقّ نمی‏رسی.


پیرمرد یک عمر، بار انتظار فرزند به دوش کشیده بود؛

سارا را توان فرزند آوردن نبود.
 

در نشیب حیات، ناباورانه، فرزند را از هاجر جُست،

و شگفتا که یافت؛


و اینک پس از سال‏ها انتظار و رخ نمودن ابرهای تیره نومیدی،

خورشید میلاد اسماعیل، آتش در نهادِ شبستان سرد او نهاده بود.






ارسال شده در توسط محب مهدی
ارسال شده در توسط محب مهدی



 




اسماعیل هدیه‏ ای بود از سوی خدا به صبر ناگزیرِ بت شکن تاریخ.

اما اراده خداوند، بر توحید محض خود استوار شده بود.


باید تمام بت‏ها می‏ شکستند تا جان ابراهیم،

به حریم خلوت عشق راه می‏یافت.
 


و آنک آخرین بتِ نَفْس، آخرین خواست دنیا،

آخرین تصوّر حایل میان خود و خدا، اسماعیل بود.


قلب مضطرب ابراهیم را تأیید اسماعیل آرام می‏کند:

به فرمان خدا عمل کن پدر!
 


اشک در چشمان پیر سال ابراهیم شعله می‏کشد.

برای آخرین بار سر تا پای اسماعیل را می‏نگرد.

دیگر تاب و توانش نیست. دیدگان را بر هم می‏نهد و دلش آرام می‏گیرد.


عزیزترین ذبیح خدا سر بر تخته سنگ منا می‏نهد

و تیغ ابراهیم بر رگ گردنش می‏نشیند که ناگاه...

گوسفندی... و فرمان خدا که گوسفند را ذبح کن!


ابراهیم در جان خویش، اسماعیل نفس را کشته بود؛

و فرشتگان شاهد حماسه شگفت توحید بودند.




ارسال شده در توسط محب مهدی
ارسال شده در توسط محب مهدی

 







«خوشا به قربان‏گاه عشق رفتن»





خوشا سر به سوداى معبود سپردن و فرمان

بردن از حضرت دوست!


خوشا شیطان درون خویش را به بند کشیدن و

از هر چه غیر دوست، چشم پوشیدن!


خوشا لحظه قربانى کردن بت‏هاى ظاهر و باطن به پاى عشق

و هم‏سفر شدن با راهیان کوى دلدار!


خوشا گرگ‏هاى خشم و غضب را از دیار دل خویش راندن!

خوشا نوبت به زمین زدن ناقه‏ هاى تکبر که اسباب زحمت
آدمى‏ اندو سد شده‏ اند در مسیر رستگارى‏ اش!


خوشا روایت «بسم الله» بر گلوى خویش خواندن

و کلمه توحید را بر تخت پادشاهى قلب نشاندن!


خوشا جهاد اکبر با مدعیان دروغین خدایى و خوشا
جان عزیزخویش را به قربان‏گاه عشق بردن وگذشتن
از همه چیز به خاطر او!





آیه های انتظار

ارسال شده در توسط محب مهدی



 





سالک راه عشق، پلک‏هاى بسته مى‏ خواهد و قلب روشن

آنجا صحنه عاقلانه ‏ترین جنون‏هاى دلدادگى ‏ست؛


جایى که آنچه هست، معرفت است؛

نه مصلحت.


در این مسیر، روح من، اسماعیل من است و

براى ابراهیم شدن، تیغى تیزتر از «فراموشى خود» ندارم.


به راستى، تنها کسانى فراموش نمى ‏شوند

که خود را از یاد ببرند.


بارالها! نفس خویش را در هر لحظه «رمى جمرات» مى ‏کنم

تا هر آنچه جز تو در من تجسم شود، محکوم به نابودى باشد.


الهى! حجّ درونى‏ ام را به قربانى ‏کردن نفس پایان ده تا

اسماعیل وجودم را که در من به ودیعه نهاده‏اى،

با همان معصومیت کودکانه به دیدار تو آورم.






ارسال شده در توسط محب مهدی




 






چه میعادگاه خلوت و زیبایی!

اسماعیل، در دست‏های اراده ابراهیم.


سر اسماعیل، در آغوش پدر و نگاه اسماعیل، نه به
چشم‏های پدر، که بهآن سوی ابرها و آسمان‏ها و خدایی که
چند لحظه بعدتر را بهتر از همه می‏دانست.


آن روز، نه گلوی اسماعیل بریده شد و

نه ابراهیم پدری را بر بندگی ترجیح داد.
 


تنها رضایت و سرسپردگی به «او» بود که بیداد می‏کرد،

پس به رسم نمایش سرفرازی و قبولی، گوسفندی ذبح شد.



از آن روز بزرگ و باشکوه تاکنون

جشن میعاد اسماعیل و ابراهیم با فرمان پروردگار،

هرسال و هر قربان، تکرار می‏شود
 


که جشن دلدادگی و شیدایی است و در دل ایمان مومنان دوست،
آذین پرنشاط قرب و دیدار، بسته می‏شود.


مبارک باد!


ارسال شده در توسط محب مهدی




****** همسفر با زائران دیار یار
******


****  ویژه نامه روز عرفه ****





4-a-3.gif

ارسال شده در توسط محب مهدی
<      1   2   3   4   5   >>   >