خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن
نده جواب مرا لااقل جواب مکن
تمام خواسته هایم برای نفسم بود
دعای من که دعا نیست مستجاب مکن
صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم
مرا به وقت مناجات غرق خواب مکن
همینکه ترس برم داشته خودش کافیست
تو با عتاب دلم را پر اضطراب مکن
عتاب کردن تو بدتر از جهنم هست
جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن
چقدر جار زدم من که "دوستم داری"
بیا مقابل مردم مرا خراب مکن
خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم
زیاد روی من و توبه ام حساب مکن
اگر که عبد نبودم نجف نمی رفتم
مرا به خاطر شاه نجف عذاب مکن
سوا نکن که همه با همیم جان حسین
همه غلام حسینیم انتخاب مکن
علی اکبر لطیفیان
خدایا مرا به مجازات و عقوبتت ادب مکن
و مکر مکن به من با حیله ات
از کجا خیرى بدست آورم اى پروردگار من
با اینکه خیرى یافت نشود جز در پیش تو
و از کجا نجاتى برایم باشد
با اینکه نجاتى نتوان یافت جز به کمک تو
نه آن کس که نیکى کند بى نیاز است از کمک توو رحمتت
و نه آنکس که بد کند و دلیرى بر تو کند
و خوشنودیت نجوید از تحت قدرت تو بیرون رود
اى پروردگار من !
بوسیله خودت من ترا شناختم
و تو مرا برخود راهنمایى کردى و بسوى خود خواندى
و اگر تو نبودى من ندانستم که تو کسیتى
ستایش خدایى را که مى خوانمش و او پاسخم دهد
و اگرچه وقتى مى خواندم بکندى به درگاهش روم
و ستایش خدایى را که مى خواهم از او و به من عطا مى کند
و اگرچه در هنگامى که او از من چیزى قرض خواهد من بخل کنم
و ستایش خدایى را که هرگاه براى حاجتى بخواهم او را ندا کنم
و هر زمان بخواهم براى راز و نیاز بدون واسطه با او خلوت کنم و او
ستایش خدایى را که جز اوکسى را نخوانم
و اگر غیر او دیگرى را مى خواندم دعایم را مستجاب نمى کرد
و ستایش خدایى را که بجز او امید ندارم
و اگر به غیر او امیدى داشتم ناامیدم مى کرد
و ستایش خدایى را که مرا به حضرت خود واگذار کرده
و از این رو به من اکرام کرده و به مردم واگذارم نکرده که مرا خوارکنند
و ستایش خدایى را که با من دوستى کند
در صورتى که از من بى نیاز است
و ستایش خدایى را که نسبت به من بردبارى کند
تا به جایى که گویا گناهى ندارم
پس پروردگار من ستوده ترین چیزها است نزد من
و به ستایش من سزاوارتر است
خدایا من همه راههاى مقاصد را به سوى تو باز مى بینم
و چشمه هاى امید را بسویت سرشار مى یابم
و یارى جستن به فضل تو براى آرزومندانت مباح و بى مانع است
و درهاى دعاى بسوى تو براى فریادکنندگان باز است
و به خوبى مى دانم که تو براى اجابت شخص امیدوار آماده اى
وبراى فریادرسى اندوهگین مهیاى فریادرسى هستى
پس به تو پناه می آورم ای فریاد رس بی کسان
وای توبه پذیر گناهکاران
پروردگارا! به حرمت این شبهای نورانی
وبه حرمت مقام مولای متقیان
عذرم بپذیر و دستم بگیر
کوفه شده در ماتمت شام غریبان یا علی
چون گیسوی زینب بوَد عالم پریشان یا علی
دردا که همچون فاطمه آرام و مخفی از همه
شب گشت درخاک زمین جسم تو پنهان یاعلی
تو روح قرآنی علی، تو شاه مردانی ولی
مردی ندیده مثل تو ظلم فراوان یا علی
طفل یتیم بیغذا قوتش شده اشک عزا
امشب صدایت میزند با چشم گریان یا علی
دیدم به اشک غربتت بنوشته روی تربتت
عمر تو با خون جگر آمد به پایان یا علی
سر بر زمین بگذاشتی ای کاش زهرا داشتی
بودند بالای سرت عمار و سلمان یا علی
فرقت دو تا شد غم مخور از هم جدا شد غم مخور
با اشک زهرا میشود زخم تو درمان یا علی
رویت تو از خون لالهگون محراب شد دریای خون
فرق تو از هم باز شد مانند قرآن یا علی
اجر محبتهای تو شمشیر زهرآلوده شد
خون دلت شد از جبین جاری به دامان یا علی
نخلی که با سوز و گداز خواندی کنار آن نماز
امشب ز هجرت میبرد سر در گریبان یا علی
دل گشته دریای غمت شب خیمه ای از ماتمت
گردیده روز «میثمت» شام غریبان یا علی
معارف جزء بیست و یکم
مرز اطاعت از پدر و مادر
هدایتی که نصیب هر کس نمی شود
وَ الَّذِینَ جَاهَدُواْ فِینَا لَنهَْدِیَنهَُّمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ(69- عنکبوت)
کسانى که در راه ما جهاد کنند ما آنها را به طرق خویش هدایت مىکنیم، و خداوند با
نیکوکاران است.
«مجاهدة» یعنى به کار بردن آخرین حد وسع و قدرت در دفع دشمن که بر سه قسم است:
جهاد با دشمن ظاهرى، جهاد با شیطان و جهاد با نفس.(1) «جاهَدُوا فِینا؛ جهادشان همواره در
راه ماست» کنایه از این است
که جهادشان چه در راه عقیده و چه در راه عمل در امورى است که متعلق به خداوند متعال است.
« سُبُلَنَا؛ راههاى خدا» عبارت است از راه هایى که آدمى را به سوى او هدایت و به
او نزدیک مىکند؛ چون به عنوان مثال وقتى مىگویند این راهِ سعادت است، معنایش این است
که: این راه به سعادت ختم مىشود.(2)
نکته قابل توجه اینکه هدایتی که در آیه آمده است از جنس هدایت ابتدایی که همه انسانها از آن
برخوردارند نیست. هدایت ابتدایی همان نشان دادن راه در ابتدای کار است که این هدایت ابتدایی با فرستادن
پیامبران و بیان احکام الهی در مورد تمام انسانها محقق می شود. از این مرحله به بعد کسانی که طبق آن
برنامه های عمل کردند و قدری در مسیر خدا حرکت کردند هدایت ویژه الهی شامل حال آنها می شود که این
می شود هدایت مضاعف(3). مؤید این تفسیر اشاره به معیت یا همان همراهی اختصاصی(4)
است که در جمله بعد آمده است.
عاقبت گنهکاری که توبه نکند
ثُمَّ کاَنَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَُواْ السُّوأَى أَن کَذَّبُواْ بَِایَاتِ اللَّهِ وَ کاَنُواْ بهَِا یَسْتَهْزِءُونَ(10- روم)
سرانجام کسانى که اعمال بد انجام دادند بجایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند،
و از آن بدتر به استهزاء و مسخره کردن آن برخاستند.
این آیه هشداری است به کسانی که بعد از لغزش و گناه به مسیر حق بر نگشته و توبه
نمی کنند. کسانی که با توبه بعد از گناه، جانشان را شستشو نمی دهند در اثر تراکم گناه
بر جانشان کم کم به مرحله ای می رسند که امیدی به بازگشتشان نیست و آن زمانی است
که کارشان از کذب به تکذیب برسد. اینان کسانی اند که تا دیروز برخلاف دستور دین
عمل می کردند و امروز منکر اصل دین اند.
حقیقت این است که گناه بی توبه رفته رفته سر از کفر درمی آورد. برای نمونه اگر سالهای
قبل روزه نمی گرفت و گناهکار بود چون توبه نکرد و این گناهان در او انباشته شد حرف
امسال او این است که: «ای بابا چه دینی چه روزه ای دلت پاک باشه!» بی تردید اگر کسی
این سخن را بگوید و به آن باور داشته باشد کافر است؛ کفری که محصول تجمع گناهانی به ظاهر ساده است.
آرى گناه مانند جذام به مرور روح ایمان را مىخورد و آن را از بین مىبرد تا کار به جایى مىرسد
که سر از تکذیب آیات الهى در مىآورد؛ از آن هم فراتر رفته و او را به تمسخر پیامبران و آیات
الهى وامىدارد.
به این مرحله که رسید دیگر هیچ اندرز و انذارى در او مؤثر نیست و جز تازیانه عذاب الهى، راهى باقى
نمىماند.(5)
سیل و زلزله ای که ما می سازیم
ظَهَرَ الْفَسَادُ فىِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِى النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ(41- روم)
به سبب اعمال زشتى که مردم به دست خود مرتکب شدند، فساد و تباهى در خشکى و دریا
نمودار شد تا خداوند کیفر برخى از آنچه را که انجام دادهاند به آنان بچشاند؛ شاید از گناه و طغیان برگردند.
مراد از فساد در زمین، مصایب و بلاهایى عمومى است که منطقه ای را فرا گرفته و مردم
را نابود مىکند؛ مانند زلزله، قحطى، بیماریهای واگیردار، جنگها و غارتها؛ خلاصه هر بلایى
که نظام آراسته و صالح جارى در عالم را بر هم زند و زندگی خوش انسانها را از بین ببرد.
آیه شریفه می فرماید: این فساد ظاهر در زمین، بر اثر اعمال مردم است؛ یعنى به خاطر
شرکى است که مىورزند، و گناهانى است که مىکنند.(6)
چند نکته:
1. این آیه مخصوص به یک زمان و یا به یک مکان و یا به یک واقعه خاص نیست(7)
در نتیجه مراد از « الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ » همان معناى معروف است که همه روى زمین را در بر می گیرد.
2. این آیه ناظر به پیامد دنیوى گناهان و چشاندن اثر بعضى از آنها (نه همه آنها) در
دنیاست و نسبت به عذاب و پیامدهای اخروى گناهان ساکت است.
3. اینکه فرمود: « بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ؛ بعض اعمالشان را» به این جهت است که خداوند متعال
از بیشتر گناهان آنها صرف نظر کرد و فرمود: «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ
أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ».(8)
4. هر کار نادرست چه در مقیاس محدود و چه گسترده، عکس العمل نامطلوبى دارد مانند اینکه
دروغ، سلب اعتماد مىکند و خیانت در امانت، روابط اجتماعى را بر هم مىزند و این همان رابطه گناه
و فساد است که این آیه به آن اشاره دارد.(9)
5. از روایات اسلامى استفاده مىشود که آثار شوم بسیارى از گناهان، حداقل از نظر
طبیعى شناخته شده نیست؛ مثلا در روایات آمده است: قطع رحم، عمر را کوتاه و خوردن مال حرام، قلب
را تاریک و زنا سبب کوتاهی عمر و کمی روزى می شود.(10)
عده ای که امیدی به هدایتشان نیست
وَ مَا أَنتَ بِهَدِ الْعُمْىِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن یُؤْمِنُ بَِایَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ(53- روم)
و تو نمى توانى کوردلان را از گمراهىشان نجات دهی. فقط کسانى سخن تو را مىشنوند
که ایمان به آیات ما آورده و در برابر حق تسلیم اند.
قرآن کریم غیر از حیات و مرگ بدنی و همچنین شنوایى و بینایى ظاهرى، نوع دیگرى از حیات
و مرگ، دید و شنود را مطرح می کند که هم فراتر از نوع مادی و ظاهری آن است و هم سعادت یا بدبختى
انسان به آن بستگی دارد.
در فرهنگ قرآن، سعادت انسان در گرو ایمان و عمل صالحی است که انسان بر اساس
دستورات وحی و فطرت انجام می دهد.(11) دریافت آموزه های وحیانی از فرستادگان
الهی هم تنها در صورتی ممکن است که دریافت کننده صاحب گوش درونی شنوا و روح
ایمانی زنده باشد و اگر کسی در اثر گناه و پلیدی گوش باطنش کر شد و روح ایمانش مُرد
(12)؛ دیگر امیدی به هدایت او توسط فرستادگان حق نخواهد بود؛ هر چند هدایتگری مانند
رسول خدا صلی الله علیه و آله بخواهد او را هدایت کند؛ چون او ابزار لازم برای سعادت
را به سوء اختیار خود از دست داده است؛ بنابراین امکان هدایت او دیگر وجود ندارد.
در مقابل کسانی که روح تسلیم و ایمان در آنها زنده است و گوش و چشم دل به گناه کر
و کور نکرده اند در برابر ندای وحی و فطرت تسلیم اند و همین امر سبب سعادت و
خیری عاقبت آنها می شود. بر این اساس خدا به پیامبرش توصیه می کند که این قدر
مشغول این گونه افراد سست عنصر نشو و غم بى ایمانیشان را مخور؛ اینها به آیات ما
ایمان نمىآورند و در آنها تعقل نمىکنند؛ چون اینان مردگانى کر و کورند و تو نمىتوانى
چیزى به ایشان بفهمانی و هدایتشان کنى؛ تو تنها کسانى را مى توانی هدایت کنى که به
آیات ما ایمان داشته باشند؛ یعنى در این جهتها تعقل کنند و تصدیق نمایند.(13)
احترام همیشه؛ اما اطاعت تا مرز حرام
وَ إِن جَاهَدَاکَ عَلىَ أَن تُشْرِکَ بىِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبْهُمَا فىِ الدُّنْیَا
مَعْرُوفًا (15- لقمان)
و اگر پدر و مادر تلاش کردند تو چیزى را شریک من قرار دهى که از آن آگاهى ندارى،
از آنان اطاعت مکن ولی در دنیا رفتار شایسته ای با آنها داشته باش.
از این آیه دو دستور مهم درباره رفتار با والدین دیده می شود:
1. اطاعت از پدر و مادر تا جایی رواست که نافرمانی خدا نشود. پس اگر پدر یا
مادری انسان را امر به ترک واجب یا انجام معصیتی کردند انسان حق ندارد و نباید به حرف آنها گوش دهد.
2. احترام به پدر و مادر زمان و مکان نمی شناسد. بر همه لازم و واجب است که در
همه حال آنها را تکریم کند و احترام بگذارد حتی در آن لحظه ای که آنها او را به ترک
واجب یا انجام معصیتی امر کرده اند و سر باز می زند هم نباید کم ترین بی احترامی
نسبت به آنها کند.(14)
یکی از دلایل عذاب در دنیا
وَ لَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنىَ دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبرَِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ(21- سجده)
و بىتردید آنان را از عذاب نزدیکتر [در دنیا] که غیر از عذاب بزرگتر [در قیامت] است
مىچشانیم، باشد که [از فسق و فجور دست برداشته و به سوی خدا] برگردند.
از این آیه به دست می آید که خداوند بندگان نافرمانش را قبل از وقوع قیامت به
سختی و فشاری از قبیل قحطى و مرض و جنگ و خونریزى و امثال آن مبتلا می کند
تا شاید به خود آیند و از شرک و لجبازیشان توبه نمایند و به سوى او برگردند.(15)
البته باید به این نکته توجه داشت که در این دنیا عذابهایى وجود دارد که به هنگام نزول آن،
درهاى توبه بسته مىشود که به آن عذاب استیصال گفته می شود؛ یعنى مجازاتهایى که
براى نابودى اقوام سرکش به هنگامى که هیچ وسیله بیدارى در آنها مؤثر نگردد نازل
مىشود که این نوع عذابها از بحث این آیه خارج است.(16)
روز بیست و یکم: ایمنی از شر شیطان
دعای روز بیست ویکم
«اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِکَ دلیلاً و لا تَجْعَل للشّیْطان فیهِ علیّ
قرآن کریم: «ان الشیطان للانسان عدو مبین؛ بدرستی که
شیطان برای انسان دشمن آشکاری است.» (1)
کسانی که از شر شیطان مصونند
1 - مخلصین:
«قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین؛
شیطان میگوید: به عزت و جلالت که همه آنها را فریب دهم
توضیح:
مخلص کسی است که در صدد اخلاص خود است و سعی دارد اعمالش
2 - مؤمنین:
«انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا؛
به درستی که شیطان بر مؤمنین (واقعی) تسلطی ندارد.» (3)
3 - فرد با انصاف
4 - کسی که در مصائب، جزع و ناله نکند.
5 - راضی به قسمت الهی
امام صادق علیه السلام فرمود:
«قال ابلیس: خمسة لیس فیهن حیلة و سائر الناس فی قبضتی ...
من هستند ... [و از جمله آنهاست ]کسی که آنچه بر خود میپسندد برای
مَنْزِلاً وَ مَقِیلاًیَا قَاضِیَ حَوَائِج الطالبین. [1] مگردان و بهشت را منزل و مقامم قرار ده، ای برآرنده حاجات طالبان. می خواهید بدانید که آیا خدا از شما راضی هست یا نه؟ به خودت نگاه کن ببین که آیا از خدا راضی هستی یا نه؟ اگر تو از خدا راضی هستی، خدا هم از تو راضی هست و اگر راضی نیستی و ته دلت اعتراض داری که چرا فلانی دارد و من ندارم، بدان که خدا هم از تو راضی نیست. غالب ما در زندگی این طور هستیم که می گوئیم چرا خدا به من مال و اموال و ... نداده و به فلانی داده است!؟ هستید و خدا هم مثل طبیب است. الان در بیمارستان ها در یک اتاق ده نفر یا بیشتر بستری هستند و طبیب به هر یک دستور العمل خاص او را می دهد و هر مریضی برنامه غذایی خاصی دارد، بعضی از مریض ها هم برنامه پرهیز از غذاهای خاص را از طرف دکتر دریافت می کنند، اگر طبیب گفت: به آقای فلانی فلان غذای خاص را ندهید، آیا مریض با دکتر گلاویز می شود و شکایت می کند که چرا من نباید غذای مورد علاقه ام را بخورم؟ یا اطاعت می کند و تشکر؟ اگر عاقل باشد از دکتر تشکر می کند و هیچ چون و چرایی نمی کند، نسبت ما هم بخدا مثل همان طبیب و مریض هست و ما هم باید از خدا تشکر کنیم بخاطر خیلی از ندادها، اگر می بینم که باجناق و فامیلم مال و اموال فراوان دارند و من ندارم خداوند مصلحت من را می خواسته است، اگر از خدا راضی شدی خدا هم از تو راضی می شود و اگر راضی نشدی شروع به غیبت از فامیل و آشنا می کنی که اگر فلانی مال و اموال دارد از راه حرام بدست آورده است و بدانیم که منشاء غیبت حسادت است و تا ریشه حسادت به واسطه راضی بودن از خدا قطع نشود این حال وجود خواهد داشت. و پوست وهمه اعضاء و جوارح در حال روزه باشند [3] ، کسانی که روزه می گیرند و فقط به نخوردن و نیاشامیدن اکتفاء می کنند، مثل اسب آسیاب هستند که هر چه راه می روند باز هم سر جای اولشان هستند. اسب خود زنگوله ای آویزان کرده و بود خیلی سر و صدا هم داشت. به او گفتم چرا این را بسته ای و اعصاب مردم را به هم می ریزد.ایشان گفت: این را بسته ام که اگر حیوان ایستاد متوجه بشوم گفتم: اگر ایستاد بود و گردنش را تکان داد و تو از کجا متوجه می شوی که او دارد کار می کند یا گردنش را تکان می دهد؟ گفت: تو را به خدا این پدر سوختگی ها را به این حیوان یاد ندهید. می بیند که سر جای اولش هست و فقط دور خود گشته است. روزه ای که فقط صرف نخوردن و نیاشامیدن است و چشم و گوش روزه دار نیستند ، مثل حرکت همین اسب آسیاب هست و از روزه هیچ بهره ای جز گرسنگی و تشنگی نمی برد و در جا می زند و اول ماه و آخر ماه رمضان هیچ تفاوتی نکرده است خالص انجام نمی دهند مثل «حمار الطاحونه» یعنی «الاغ آسیاب» هستند. [4] راضی است، هر چه به او بدهند گله نمی کند و راضی است؛ وفا دارد و صاحب خودش را رها نمی کند [5]. ولی ما اگر دو مرتبه دعا بکنیم و مستجاب نشود در خانه خدا را رها می کنیم؛ این صفات خوب را یاد بگیریم بود که در کوه های لبنان عبادت می کرد و هر شب از عالم غیب برای او افطاری آماد می شد، تا این که شبی برای او افطاری نیامد و این شخص عابد از کوه پایین آمد و در خانه گبری رفت و در آن جا هم سگی زندگی می کرد؛ عابد از گبر تقاضای نان نمود و آن گبر کافر سه قرص نان به او داد، سگ به دنبال عابد آمد و عابد یکی از سه قرص نان را به او داد، ولی باز هم سگ به دنبال عابد می آمد و ناچار قرص دوم نان را هم به سگ داد، ولی باز هم سگ به دنبال عابد می آمد و بالاخره عابد عصبانی شد و گفت: تو چقدر بی حیا هستی؟! من از صاحب تو سه قرص نان گرفته ام و دو تای آن را به تو داده ام ولی باز هم تو مرا رها نمی کنی؟! سگ بصدا درآمد و گفت: تو بی حیا هستی، من سالها بر در خانه این گبر بوده ام و خیلی وقت ها به من غذا نداد، ولی با وجود این او را رها نکردم ولی تو یک شب بی غذا ماندی از پای کوه آمدی در خانه گبر، صفت خوب دیگر سگ این است که در شب کم می خوابد « لایَنامُ بِاللیل اِلَّا قلیل » شیطان به ما راه پیدا نکند چه باید کرد و جنوده » یکی« الذاکرون لله» کسی که یاد خدا باشد و دیگری « المستغفرین بالاسحار » کسانی که در سحرها استغفار می کنند و سوم « الباکون لله » کسی که از خوف خدا گریه می کند. شیطان با او کاری ندارد . [7] شفاعت شامل حالتان می شود و اهل بهشت می شوید
شرح دعای روز بیست و یکم؛ چگونه بدانیم خدا از ما راضی است
دعای روز بیست و یکم:
اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ إِلَی مَرْضَاتِکَ دَلِیلاً وَ لاَ تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ عَلَیَّ سَبِیلاً وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ لِی
ای خدا در این روز مرا بسوی رضا و خشنودی خود راهنمایی کن و شیطان را بر من مسلط
اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ إِلَی مَرْضَاتِکَ دَلِیلاً
خدایا یک راهی برای من پیدا بشود که تو از من راضی بشوی، در حدیث آمده است که اگر
ریشه غیبت حسادت است
در روایت آمده است که «اَنتُم کَالمَرضَی وَ رَبُّ العَالَمِین کالطَبیب» [2] شما مثل مریض
روزه اسب آسیابی
باید سعی کنیم حسادت را از دل بیرون کنیم و روزه ما روزه خواص باشد که چشم و مو
* فقط دور خود نگردیم
آقایی نقل می کرد؛ سال ها قبل در مشهد کاروان سرایی بود و آسیابانی، آسیابان بر گردن
اسب عصاری و آسیاب از صبح تا غروب حرکت می کند و آخر شب که نگاه می کند
در حدیث آمده است؛ کسانی که جاهل هستند، و روزه حقیقی نمی گیرند و عبادت
* وفاداری را یاد بگیریم
در حدیث آمده است که سگ ده خصلت خوب دارد، یک صفت او این است که از صاحبش
حکایت:
شیخ عباس قمی(ره) در کتاب سیر المنازل، مقامات العلیه داستانی نقل می کند: [6]، عابدی
وَ لاَ تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ عَلَیَّ سَبِیلاً
خدایا کاری کن که شیطان در ماه رمضان و بعد از آن به من راه پیدا نکند حالا اگر بخواهیم
* راههای دفع شیطان
در حدیث آمده است، سه طایفه اند که شیطان با ایشان کار ندارد « ثلاثه معصومون من ابلیس
وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ لِی مَنْزِلاً وَ مَقِیلاً
خدایا بهشت را منزل من قرار بده و آسایشگاه ما را بهشت قرار بده؛ اگر با ایمان از دنیا بروید
یَا قَاضِیَ حَوَائِجِ الطَّالِبِین
ای خدایی که حوایج طالبین را برآورده می کنی
«انسان کامل»
علی جان، دست تو دشت برکت و چشمانت چشمه عاطفه.
نگاهت خواستگاه مهر و قلبت قبله اخلاص بود.
در زندگی تو، ایمان، ایثار، عشق و عرفان تفسیر
میشد و انسانیت به اوج میرسید.
تو والاترین آرمان بشری و تو شکوهمندترین قاموس ارزشهایی.
در محراب نیایشگر اشکریزی که سر بر خاک میسایید؛
در میدان، رزم آور قهرمانی که شمشیرش حماسه می آفرید؛
در کوچه، پیر دلجویی که دستش گره میگشاد؛
در بازار، ناظری عادل که با نیرنگ ستیز میکرد؛
بر منبر، خطیب سخن آفرینی که طوفان احساسها را بر
میانگیخت و گنجینه خردها را میگشود؛
و در همه جا اسوه و الگویی که انسانیت، با عطش
او را میطلبید.
علی، اسوه انسان کامل بود.