--- -------
*** خورشید به خون طپیده ***
ویژه نامه ضربت خوردن و شهادت مولای متقیان
امام غریب ، حضرت علی علیه السلام
قالَ علی بن ابی طالب علیه السلام:
أیُّهَا النّاسُ، إِیّاکُمْ وُحُبَّ الدُّنْیا، فَإِنَّها رَأْسُ کُلِّ خَطیئَة، وَبابُ کُلِّ بَلیَّة، وَداعى کُلِّ رَزِیَّة.
حضرت علی علیه السلام فرموده اند
فرمود: اى گروه مردم، نسبت به محبّت و علاقه به دنیا مواظب باشید، چون که علاقه
و محبّت به دنیااساس هر خطا و انحرافى است، و دروازه هر بلا و گرفتارى است،
و نزدیک کننده هر فتنه و آشوب; و نیز آورنده هر مصیبت و مشکلى است.
تحف العقول: ص 152، بحارالأنوار: ج 78، ص 54، ح 97.
امشب، تا سحر، ستاره می چینم.
از تمام بندهای «جوشنم»، تمنّا می بارد.
دروازه های اجابت، جرأت استغاثه ام را دو چندان می کند.
دریچه ای رو به ملکوت و «خدایی که در این نزدیکی است»
مُصحف تو را پیش رو می گشایم.
تو را به حق اسماء جلاله ات، تو را به حق کرامتی که
سابقه آن را بر روح و جانم نمایانده ای،
تو را به حق عنایتی که در سایه سار آن، سال هاست
ریزه خوار سفره نعمتت بوده ام،
بر من ببخش همه نافرمانی هایم را،
ای خوب بی همتا!زیر سایه کلماتت،
زیر سایه کتاب مقدّس نشسته ام؛
بِکَ یا اللّه بِکَ یا اللّه
تو را به نام تو می خوانم؛
«یا مَنْ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی»
از شعله های عذابت بیم دارم؛
«یا مَنْ اِلَیْهِ یَهرَبُ الْخائِفوُن»
بنده شرمسارت را بپذیر،
«یا مَنْ اِلَیْهِ یَفْزَعُ الْمُدینُون»
با تمام اشتیاقم به سویت آمده ام؛
سرمایه ام، محبّتی است که به عالم نمی دهم؛
«یا مَنْ بِه یَفْتَخِرُ المُحِبُّون»
شکوه های دلم را می دانی.
آب توبه، چشم هایم را صیقل می دهد؛
امشب، سرنوشت مرا در «ماورا» رقم می زنند
دستگیره های دعا، مرا به تو می رسانند؛
از خودم خالی می شوم.
تمام حرف هایم مسجّع شده اند؛
«اَلْغَوْث اَلْغَوْث خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَب»
آهنگ بغضم، سکوت شب را می شکند
همه پُل ها کوتاه شده اند.
آسمان، روی دست هایم، بذر امید می پاشد.
با دلم عهد کرده ام از نور آغاز شوم،
عهد کرده ام، عهد نشکنم
صدای بال فرشتگان، در تمام فضا منتشر می شود.
هوای این شب ها، عطر اجابت می دهد.
این شب های تا سحر روشن را
به هیچ شب و روز و ساعتی نمی دهم؛
«لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»
بر چشم هایم نور بصیرت ارزانی دار،
«یا أَبْصَرُ مِنْ کُلِّ بَصیرٍ»
می خواهم این ثانیه ها را به تمام زندگی ام پیوند زنم.
می خواهم این رکعت ها را به تمام نمازهایم سرایت دهم،
می خواهم بر تن تمام واژه هایم، «جوشنی» بپوشانم
از جنس نور و نیاز و اجابت.
یقین دارم که تو هیچ سر شکسته ای را
دل شکسته نخواهی کرد
عاطفه خرمی
در سجده آنچه خواست علی مستجاب شد
محراب پر ز خون دل بوتراب شد
سیمرغ عشق، از قفس آزاد گشت باز
آری قسم به کعبه، علی(ع) کامیاب شد
لرزان اساس خلقت و سرگشته کائنات
جانها ز داغ او، همه در التهاب شد
پیچید در فضای جهان بانگ «قد قُتِل»
روح الامین به سوی زمین با شتاب شد
بر سر زدند جمله مَلَکهای آسمان
گریان، که پایگاه هدایت خراب شد
گیسوی شب، سپید شد از داغ مرتضی
وقت سحر، که صورتش از خون خضاب شد
کشتند چونکه شیر خدا را به سجدهگاه
دیگر برای کشتن حق فتح باب شد
جسمی به خاک رفت که جانها فدای اوست
داغی به جای ماند، که دلها کباب شد
فعالیتهای فرهنگی، ادبی ، صوتی و تصویری
سجاده خون {ویژه نامه شهادت مولی الموحدین حضرت علی (ع) }( ویژه نامه سال 91)
محراب شکسته{ویژه نامه شهادت مولای متقیان?حضرت علی(ع)}(ویژه نامه سال 90)
فزت و رب الکعبه - ویژه نامه ضربت خوردن و شهادت امیر المومنین(ع)( سال 89)
( مجموعه مداحی ها و روضه خوانی ها ویژه شهادت حضرت علی ع )
مجموعه صوتی سخنرانی ها پیرامون امیرالمومنین حضرت علی (ع)
پیامک های تسلیت شهادت مظلومانه مولای متقیان?حضرت علی(ع)
فایل صوتی مناجات حضرت علی علیه السلام در مسجد کوفه
گریه کن ای دیده برای علی...{اشعارشهادت مولای متقیان}
گالری تصاویرویژه شهادت مولای متقیان
مقالات و سایر مطالب مرتبط
علت اینکه حضرت علی در کوفه به شهادت رسیدند ولی مزارشان در نجف اشرف هست چیست؟
ابوتراب یعنی چه وچرا به حضرت علی علیه اسلام لقب ابوتراب داده شده است؟
اگر حق با علی بود چرا از حق خودش در امر خلافت دفاع نکرد؟
چرا حضرت علی علیه السلام وصیت کرد قبرش پنهان بماند؟
جلوههایی از شخصیت امام علی علیه السلام در نهج البلاغه
سیصدو سیزده آیه در مدح امیرالمومنین علی علیه السلام
بیست نصیحت کلیدی امام علی(ع) در آخرین لحظه عمر
نام حضرت علی علیه السلام در ادیان و کتب الهی
وصیت نامه حضرت علی (ع) به امام حسن (ع)
خبر دادن پیامبر از شهادت على (ع)
خبر دادن على (ع) از شهادت خود
تحلیل وصیت امام علی به حسنین (ع)
آیات نازله درباره علی علیه السلام
قضاوت های امام علی علیه السلام
نصیحتی از امام علی علیه السلام
شمشیر ذوالفقار امیر المؤمنین
«آخرین سجده»
آسمان، غریبتر از همیشه، بغضهایت را گریه میکند.
سنگفرشهای کوفه، بیدارتر از همیشه، همقدمت میشوند.
هوای غربت آلوده شهر، تبدار توست.
دیوارهای کاه گلی، عاشقانه تر از همیشه نگاهت میکنند.
نفسهایت غریب تر شده است.
هوای سنگین شب را توان نفس کشیدن با تو نیست.
کوچه های دلتنگ را امشب یارای همراهی کردن نیست.
دقیقه به دقیقه، دلتنگتر میشوند و تنگتر میخواهند در آغوشت بکشند
تا سر بر شانه های بی تحمل ترکبرداشته شان بگذاری و آسوده بخوابی؛
هرچند سالهاست که خواب و آسوده خوابیدن را فراموش کرده ای!
حتی سکوت هم امشب خواب را فراموش کرده.
ماه و ستاره ها لبریز دلشوره اند؛ همانهایی که گواه تواند.
چه شبهای تلخی که با تو در گلوی چاه اشک ریخته اند.
حتی کفشهای کهنه ات را امشب میل رفتن نیست.
احساس خستگی میکنند، نمیتوانند سنگینی سنگفرشهای
نفرینی امشب را تحمل کنند.
شور برگشتن دارند؛ اما حیف، حیف که محال است.
برگشتن تو از نیمه راه محال است.
برگشتن تو که اگر تمام عرب به تو پشت میکردند،
به دشمن پشت نمیکردی، محال است.
میروی؛ بیخیال اینکه فردا آب، بخواندت، آفتاب، جارت
بزند و غربت، ندیدنت را سوگواری میکند.
میروی که تنها عشق را ماندگار کنی.
میروی تا با دم مسیحائی ات مرگ را زنده کنی.
شگفت میروی؛ مثل روزی که آمدی؛ روزی که دیوار کعبه
را شکافتی و امروز پیشانی ات شکافته خواهد شد.
فرشته ها نمازت را صف کشیده اند و تو میروی، میروی
تا جبرئیل، نماز را با تو اقامه کند.
میروی چون خون.
میدانی فاطمه علیهاالسلام مهربانی بر دوش
پرنده ها بهار را به پیشوازت آورده است.
پیامبران خدا ساعتهاست چشم انتظار آمدنت، تمام قد
ایستاده اند دلشوره نرسیدنت را؛
ایستاده اند تا با آخرین سجده، دلشورههایشان را لبخند بزنی.
عباس محمدی
«غربت سحر»
میدانم، در این سالها وقتی اذان میگفتم
خانه ای نمیماند در کوفه، مگر آنکه صدای مرا میشنید.
حالا هم میخواهم اذان بگویم.
کوفیان، بشنوید؛ دیگر این صدا نخواهد پیچید در شهر سیاهتان.
گوش فرا دهید، ای شما که گوشهاتان همواره کر بوده است.
امشب علی میخواهد روایتگر خون خود باشد در محراب.
گوش فرا دهید کوفیان! این چه غوغایی است خدایا
که از در و دیوار مسجد بلند است؟
آسمان و زمین چرا التماسم میکنند؟
هرچه آماده تر میشوم به تکبیرة الاحرام، چرا
صدای شیونشان بالاتر میرود؟... گریز از قضا ممکن نیست...
الله اکبر... و حالا سکوت نبض زمین و زمان.
نگاه در و دیوار، خیره به محراب است.
حالا رکوع و صدای آه جانسوز باد؛
اما نه، شور تضرع و زاری بالا گرفته است.
کائنات به هراس آمده اند؛
چرا که گاه سجده نزدیکتر میشود.
پیشانی ام بیقرار خاک است. باید رستگاریام را جشن بگیرم؛
پیشانی ام سیراب خون فرق سرم میشود.
خاک و خون به هم آمیختند در محراب نمازم.
خاک برمیگیرم و به زخم سرم میریزم که تو ای صاحب
محراب، از خاک خلق کردهای، به خاک برمیگردانی
و از خاک بیرون میآوریمان، بار دیگر.
رستگارم حالا که امر خدا رسید و راست شد وعده رسولش.
انگار زمین هم با شور من همراه شده است و آسمان نیز؛
جبرئیل سوگند میخورد که «بدبختترین اشقیا، علی مرتضی را شهید کرد.»
خروش جبرئیل! چون صدای اذان من، به گوش تمام کوفیان رسید.
حالا زنان و مردان، سرازیر مسجد شده اند.
شاید چهره بیرنگم، آنها را اینگونه به وحشت انداخته
است که کلامی حتی نمیگویند.
تنها شیون است که از نای همیشه خاموششان خارج میشود.
خدایا! در این لحظهها چرا گونهام خیس میشود...
اشک است شاید... آری اشک...
مزین به رایحه دیدگان پسرم حسن.
فرزندم چرا اشک؟ اکنون پس از سالها فراغ، جدت
و مادرت زهرا را ملاقات خواهم کرد.
چرا اشک؟ موسم دیدار است.
گریز از قضا ممکن نیست... بگوییدش، علی آرام میگیرد.
بگوییدش، موسم دیدار است و نشانه اش... و نشانه اش،
غربت این سحرگاه.
نگذارید زینب اشکتان را ببیند!