معارفی از جزء یازدهم قرآن کریم
انفاق، غرامت نیست موجب قربت و نزدیکی به خداست
وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَن یَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ مَغْرَمًا ...(98) وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ وَ یَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللَّهِ وَ صَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنهََّا قُرْبَةٌ لَّهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فیِ رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(99)
ابتدا به گروهی از عربهای بادیهنشین اشاره میکند که بر اثر نفاق یا ضعف ایمان هنگامی که چیزی را در راه خدا انفاق کنند، آن را ضرر و زیان و غرامت محسوب میکنند؛ نه یک موفقیت و پیروزی و یا یک تجارت پر سود.
سپس به گروه دوم یعنی مؤمنان با اخلاص بادیهنشین اشاره کرده میگوید: گروهی از این عربهای بادیهنشین کسانی هستند که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند؛ به همین دلیل هیچگاه انفاق در راه خدا را غرامت و زیان نمیدانند، بلکه با توجه به پاداشهای وسیع الهی در این جهان و سرای دیگر، این کار را وسیله نزدیکی به خدا و مایه توجه و دعای پیامبر صلی الله علیه و آله که افتخار و برکت بزرگی است میدانند.
آنگاه خداوند این طرز فکر را با تاکید فراوان تصدیق میکند و میفرماید: آگاه باشید که این انفاقها به طور قطع مایه تقرب آنها به پیشگاه خداوند است بر این اساس به زودی خدا آنان را داخل رحمت ویژه خود کرده و اگر لغزشهایی هم از آنان سرزده باشد به خاطر ایمان و اعمال پاکشان آنها را میبخشد؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.(1)
با پرداخت واجبات مالی جان خود را پاک و نورانی کنید
خُذْ مِنْ أَمْوَالهِِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِم بهَِا وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَوتَکَ سَکَنٌ لهَُّمْ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ(103- توبه)
این آیه که در مورد پرداخت زکات مال است(2) به پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان ولی امر مسلمین دستور میدهد تا زکات اموال مسلمانان را گرفته و بعد از دریافت برای آنها دعا کند. این آیه در ماه رمضان سال دوّم هجری در مدینه نازل شد و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود ندا دهند که خداوند، زکات را نیز همچون نماز واجب ساخت. پس از یک سال نیز فرمان داد که مسلمانان زکاتشان را بپردازند.(3)
پرداخت وجوهات شرعی مانند زکات و خمس و به طور کلی، انجام وظایف دینی، عامل پاکی روح و موجب رشد فضایل اخلاقی در فرد و جامعه خواهد بود
مفسرین در فاعل « تُطَهِّرُهُمْ » اختلاف دارند که پاک کننده کیست یا چیست؟ خلاصه نظر آیت الله جوادی آملی این است که: « تُطَهِّرُهُمْ » جمله وصفیه است برای صدقه؛ یعنی صدقهای که پاک میکند آنها را و این اختصاصی به زکات واجب ندارد بلکه تمام عبادات اینگونه اند که باعث تطهیر و تزکیه فاعل آن میشوند.(4) بر این اساس، پرداخت وجوهات شرعی مانند زکات و خمس و به طور کلی، انجام وظایف دینی، عامل پاکی روح و موجب رشد فضایل اخلاقی در فرد و جامعه خواهد بود.
چیزی از دید خدا و رسولش و نیز شاهدان اعمال، مخفی نیست
وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیرََی اللَّهُ عَمَلَکمُْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَترَُدُّونَ إِلیَ عَالِمِ الْغَیْبِ وَ الشهََّادَةِ فَیُنَبِّئُکمُ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ(105- توبه)
از اهداف تربیتی این آیه وادار کردن مردم به مراقبت در کارهایشان است و نیز فراموش نکنند که برای اعمال نیک و بدشان حقایقی وجود دارد که به هیچ وجه پنهان نمیماند و برای تک تک افراد بشر مراقبهایی هست که از اعمال ایشان اطلاع یافته و حقیقت آن را میبینند
معنای آیه این است: ای رسول ما! بگو هر کاری میخواهید، بکنید؛ چه خوب، چه بد؛ اما بدانید که به تحقیق خدای سبحان و نیز رسول او و مؤمنینی که شاهدان اعمالند حقیقت عمل شما را میبینند و آن وقت که به عالم غیب و شهود بازگشتید، حقیقت عمل شما را به شما نشان میدهد. به عبارت دیگر آنچه را که انسان پس از مرگ و در قیامت از حقیقت اعمال خود مشاهده میکند همان در دنیا مشهود خدا و رسول و مؤمنین شاهد اعمال است.(5) از اهداف تربیتی این آیه وادار کردن مردم به مراقبت در کارهایشان است و نیز فراموش نکنند که برای اعمال نیک و بدشان حقایقی وجود دارد که به هیچ وجه پنهان نمیماند و برای تک تک افراد بشر مراقبهایی هست که از اعمال ایشان اطلاع یافته و حقیقت آن را میبینند.
چند نکته:
«سین» در «فَسَیرََی» به معنای آینده نزدیک نیست و برای تحقیق و تاکید است زیرا در مورد دیدن حقیقت فعل آن هم از سوی خدا متعال معنا ندارد که آن را موکول به آینده کنیم.
مراد از دیدن عمل دیدن حقیقت و باطن آن است زیرا دیدن ظاهر عمل برای همه مقدور است و معنا ندارد آن را منحصر در عده خاصی دانست.
این دیدن هم مربوط به همین دنیاست زیرا دیدن در آن دنیا ضمن آنکه در پایان آیه و بعد از این مرحله مطرح است برای همگان ممکن خواهد بود.(6)
بنا بر روایات رسیده از اهل بیت علیهم السلام منظور از مؤمنینی که در این دنیا شاهد حقایق اعمالند امامان معصوم علیهم السلام است.(7)
مقصود از تفقه در دین فهمیدن همه معارف دینی از اصول و فروع آن است، نه خصوص احکام عملی، که در اصطلاح به آن فقه گفته میشود. زیرا با گفتن مسائل شرعی انذار صورت نمیگیرد و نیاز به بیان اصول عقاید هم دارد
واجب است که عدهای بروند و درس دین بخوانند و برگردند
وَ مَا کاَنَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَافَّةً فَلَوْ لَا نَفَرَ مِن کلُِّ فِرْقَةٍ مِّنهُْمْ طَائفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فیِ الدِّینِ وَ لِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ
إِلَیهِْمْ لَعَلَّهُمْ یحَْذَرُونَ(122- توبه)
معنای آیه این است: برای مؤمنین سایر شهرستانهای غیر مدینه جایز نیست که همگی به جهاد بروند؛ چرا از هر شهری یک عده به سوی مدینه الرسول کوچ نمیکنند تا در آنجا احکام دین را یاد گرفته و عمل کنند و در مراجعت به دیارشان ، هم وطنان خود را با نشر معارف دین از آثار مخالفت با اصول و فروع دین، آگاه کنند تا شاید بترسند و به تقوا بگرایند؟
از اینجا معلوم میشود که:
1. مقصود از تفقه در دین فهمیدن همه معارف دینی از اصول و فروع آن است، نه خصوص احکام عملی، که در اصطلاح به آن فقه گفته میشود. زیرا با گفتن مسائل شرعی انذار صورت نمیگیرد و نیاز به بیان اصول عقاید هم دارد.
2. وظیفه هجرت برای جهاد، از کسانی که لازم است بروند و علوم دینی را بیاموزند برداشته شده است.(8)
مفسران در بیان منظور از این آزمایش سالانه که یک یا دو برگزار میشود اظهار نظرهایی کردهاند: بعضی آن را بیماریها و بعضی گرسنگی و شدائد دیگر و برخی مشاهده آثار عظمت اسلام و حقانیت پیامبر ص را در میدانهای جهاد که منافقان به حکم اجبار محیط در آن شرکت داشتند و بعضی پرده بر داشتن از اسرار آنها، میدانند
یک یا دو امتحان اصلی که هر سال از ما میگیرند
أَ وَ لَا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فیِ کُلِّ عَامٍ مَّرَّةً أَوْ مَرَّتَینِْ ثمَُّ لَا یَتُوبُونَ وَ لَا هُمْ یَذَّکَّرُونَ(126- توبه)
معنا آیه چنین است: چرا ایشان تفکر نمیکنند و عبرت نمیگیرند، با اینکه میبینند در هر سال، یک یا دو بار مورد امتحان قرار میگیرند و در همه نوبتها از امتحان مردود گشته و نمیتوانند از امتحان خدایی سربلند بیرون آیند و توبه نمیکنند و متذکر نمیشوند که اگر در این باره فکر میکردند قطعاً بیدار میشدند و وظیفه واجب و حیاتی خود را تشخیص میدادند.(9)
مفسران در بیان منظور از این آزمایش سالانه که یک یا دو بار برگزار میشود اظهار نظرهایی کردهاند: بعضی آن را بیماریها و بعضی گرسنگی و شدائد دیگر و برخی مشاهده آثار عظمت اسلام و حقانیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در میدانهای جهاد که منافقان به حکم اجبار محیط در آن شرکت داشتند و بعضی پرده بر داشتن از اسرار آنها، میدانند.(10)
اما منظور هر چه باشد یک چیز مسلم و یقینی است و آن این است که هر انسان جدای از آزمونهای روزانه که مرتب برگزار میشود در یک یا دو آزمون نیز شرکت میکند که به صورت سالانه از شخص او گرفته میشود. با یک مقایسه ساده میتوان به اهمیت، ارزش و تأثیرگذاری امتحانات سالانه در سرنوشت آدمی نسبت به آزمونهای روزانه پی برد.
هر چه کنی به خود کنی
یَأَیهَُّا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلیَ أَنفُسِکُم (23- یونس علیهالسلام)
شاید تصور کسانی که بیباکانه در کوی و برزن شعار اسلامی را به عمد زیر پا میگذارند این باشد که با این کار میتوان ضرر و آسیبی به اسلام و جامعه اسلامی وارد کرد. قرآن کریم در این آیه خط بطلان بر چنین پنداری کشیده و تمام ضررهای آن کار را متوجه خود آن گناهگار میداند و میفرماید: ای مردم بدانید هر گونه ظلم و ستمی که مرتکب شوید و هر انحرافی که از حق پیدا کنید ضرر و زیانش دامنگیر خود شماست.
به فرموده حضرت آیت جوادی آملی هر کس هر کاری که میکند در محدوده خانه جان خود میکند. اگر گناه میکند درون این خانه چاهی کنده و آن را پُر از فاضلاب و نجاسات متعفن میکند و اگر عمل صالح انجام میدهد در حیاط این خانه باغچهای پُر از گلهای عطرآگین کاشته و پرورش میدهد. اما برای دیگرانی که از پشت دیوار این خانه عبور میکنند در نهایت دو تأثیر و حالت وجود دارد؛ یا بینی خود را گرفته و با قدری اذیت به سرعت عبور میکنند و یا لذتی برده و صاحب گلها را دعا میکنند.
خدا به کسی ظلم نمیکند؛ اگر ظلمی هست ساخته و پرداخته خود ماست ؛ إِنَّ اللَّهَ لَا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیًْا وَ لکنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ(44- یونس علیهالسلام)
آیه بیانگر یکی از مهمترین قوانین الهی است که با آن میتوان سوالات فراوانی را مورد خداوند متعال پاسخ داد. بنابر این آیه اگر کاری مستند به خداوند متعال بود پس قطعاً مبرا از هر گونه ظلم و ستم است و اگر کاری در آن شائبه ستمگری بود بی شک چهره ظالمانه آن ربطی به خدا ندارد و این ناشی از خود بشر است. والدینی که دستورات شرع و توصیههای پزشکی را رعایت نمیکنند به ناچار میبایست رنج یک عمر فرزند معلول را تحمل کنند و انسانهایی که با بی تقوایی عذاب را خدا را به سوی خد سرازیر میکنند و آنان که با گناه به روح پاک الهی خود ستم میکنند و مانع کمال و سعادت او مس شوند همه و همه مقصرانی هستند که باید خود را سرزنش کنند و ظلم خود کرده را به دیگری نسبت ندهند.
نجات مؤمنین، وعده حتمی خداست
ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ کَذَالِکَ حَقًّا عَلَیْنَا نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ(103- یونس علیهالسلام)
این آیه، وعده امید بخش خداوند متعال به مؤمنین است که اگر به واقع مؤمن بودند یعنی در عقیده به اصول دین باور داشتند و در عمل به قدر توان به دستورات دین عامل بودند؛ خداوند آنها را در زمانی که قرار شده عذابی نازل شود و کافران را نابود کند از خطر حفظ کرده و نجات میدهد.
بنا بر این اصل در قانون خدا هیچگاه تر و خشک با هم نمیسوزند و عذاب تنها دامنگیر کافران و تبهکاران میشود.(11)
شرح دعای روز یازدهم در بیان آیت الله مجتهدی(ره)
دعای روز یازدهم:
اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیَّ فِیهِ الْإِحْسَانَ وَ کَرِّهْ إِلَیَّ فِیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ وَ حَرِّمْ عَلَیَّ فِیهِ السَّخَطَ وَ النِّیرَانَ بِعَوْنِکَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِین[1]
ای خدا در این روز احسان و نیکویی را محبوب من و فسق و معاصی را ناپسند من قرار ده و در این روز خشم و آتش قهرت را بر من حرام گردان، به یاری خود ای فریادرس فریاد خواهان.
اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیَّ فِیهِ الْإِحْسَانَ
درخواست لذت احسان از خداوند
خدایا کاری کن که خوبی ها را دوست داشته باشم و از بدی ها بدم بیاید و عبادت و انجام هر کار خوبی نزد من محبوب باشد. این دعای خیلی خوبی است که انسان طوری باشد از کار خوب لذت برد. اگر خواستی کار خوبی انجام بدهی مخفیانه انجام بده و قصد قربت کن؛ اگر باخبری که همسایه ات تنگدست است خیرات و صدقات خود را به شخص ناشناسی؛ مثلاً به یک بار بری بده؛ بگو این قالی را برو بده در خانه فلانی؛ تا خدای نخواسته همسایه ات خجل نشود. طوری زندگی کنید که آبروی کسی را نریزید . در احسان، اهل ریاکاری نباشید . که اگر این گونه بودید در قیامت برای شما اجر و پاداش نیست.
اجناس خوب و اعلاء صدقه بدهید
جنس خوب هم صدقه بدهید؛ اگر متمکن هستی جنس اعلاء را برای صدقه و خیرات کنار بگذار.
شخص متمکنی می گفت برای زکات فطریه جو می شود داد؟ به او گفتم: مگر خودت نان جو می خوری؛ تو که وضعت خوبه برنج اعلای آستانه اشرفیه بده؟ چرا جو می دهی؟! تازه وقتی هم به درب منزل مستحق بردی نگو این فطریه هست؛ تو چکار داری بگویی این برنجی که آورده ام؛ فطریه است ! بگو به منزلتان می آمدم خواستم دست خالی نیایم؛ بگو عیدی است و ... کاری نکن که فامیل فقیرت؛ همسایه تنگدستت خجالت بکشد.
بهترین خوبی ها این است که آدمی به فامیل فقید کمک کند ، بعضی ها به فامیل کمک نمی کنند حتی مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(ره) احتیاط می کردند و می گفتند: اگر در شهر تان مستحق وجود دارد ؛ اشکال دارد که فطریه را به شهر های دیگر بفرستید. پس اگر شما اهل تهران باشید و پول فطریه را فرستادی اصفهان اگر این پول در بین راه تلف شد، شما ضامن هستی و باید یک مرتبه دیگر این پول را بدهی.
پس دعا دعای خیلی خوبی هست؛ از خدا بخواهیم که احسان را در نزد ما محبوب کند.
حدیث
در حدیث وارد شده است «خَیرُکُم مَن اَطعَم الطَعام»[2] بهترین شماها کسانی هستند که اطعام طعام می کنند؛ غذا درست می کند و به دیگران اطعام می دهد.
درقدیم رسم بود کسی که مرده ای داشت در شب های جمعه همان غذایی که میت ایشان دوست داشت می پختند و خیرات می کردند؛ مثلا اگر پدر مرحوم کسی، قیمه پلو دوست داشت، شب جمعه آن را تهیه می کردند و خیرات می کردند و ...
در روایت آمده است که ارواح مردگان مومنین در شب های جمعه بر بالای پشت بام منازل اقارب و خویشان سر می زنند و می گویند: آن لقمه هایی که جلوی سگان می اندازید به نیت ما خیرات کنید! ما محتاج هستیم، التماس می کنند! [3]
والدین بعد از مرگ نیز باید از ما راضی باشند
بیاد دارم، زمانی که بچه سال بودم و در مغازه پدرم کار می کردم، بعضی ها سوار بر گاری؛ سیب قندی آورده بودند و داد می زدند؛ «خیرات مرده ها». شما هم برای اموات خیرات داشته باشید. اما متاسفانه الان کسی به فکر مردگان نیست! آن وقت می گویند: آقا کار من پیچیده است و گره در زندگی دارم؛ باید چکار کنم!؟ وقتی پدرت از تو راضی نیست، همین می شود. اگر هم بگویی پدرم تا زنده بود از من راضی بود آن مربوط به زمان حیات آن خدا بیامرز است، نه حالا که او را فراموش کرده ایی! الان که دست او از دنیا کوتاه شده و تو برای او کار خیری نمی کنی از تو ناراضی است.
حدیث:
در روایت آمده است: بعضی از افراد هستند که در زمان حیات، والدین آنها از ایشان راضی بودند و بعد از مرگ از فرزندان خود؛ ناراضی هستند. [4]
شخصی در خواب دید که ارواح مومنین به سرعت به سوی بهشت در حرکت هستند و در بین ایشان شخصی بود که لنگ لنگان به سوی بهشت قدم برمی داشت؛ از او سئوال کرد: علت این که شما به آهستگی در حال حرکت به سوی بهشت هستید، چیست؟
مرد جواب داد: آن ارواح مومنینی که به سرعت حرکت می کنند بخاطر این است که اولاد آنها نسبت به اموات خود، اهل خیرات بوده اند، اما فرزند من برای پدرش کار خیری انجام نمی دهد و سیر و حرکت من به سوی بهشت آهسته و کند می باشد.
مرد گفت: آدرس منزل فرزند شما کجاست تا به او اطلاع بدهم.
روح آن مومن گفت : پسرم رخت شویی دارد و در فلان منطقه ساکن است.
این شخص از خواب بیدار می شود و فرزند آن مرحوم را پیدا می کند و شرح واقعه می کند و می گوید: فلانی پدرت از تو ناراضی است و در عالم خواب از تو گله کرد و از تو می خواست که برای او خیراتی داشته باشی.
پسر آن مرحوم که وضع مالی مناسبی نداشت و کمی عصبانی بود دست در زیر آب دریا کرد و مشتی آب بیرون ریخت و گفت: این مشت آب هم خیرات پدرم.
فردا شب در خواب دید که پدر این شخص با تندی حرکت می کند و تعجب کرد! پرسید داستان از چه قرار است؟
جواب داد: آن زمانی که پسرم با عصبانیت آن مشت آب را از دریا بیرون ریخت، در کنار ساحل دریا ماهی ریز و کوچکی در حال مردن بود و به خشکی افتاده بود؛ وقتی پسرم آن مشت آب را به بیرون دریا ریخت و گفت: این هم خیرات پدرم، آن مشت آب بر روی آن ماهی ریخت و او هم جانی گرفت و به داخل دریا پرید، و زنده ماند به برکت همان یک عمل این گونه شد.
یک کار خوب سبب نجات یک نفر می شود، لذا در حدیث آمده است: خَیرُکُم مَن اَطعَم الطعامَ و اَفشاء السلام وَصَلَّی وَ الناسُ نیام » [5] بهترین شما کسی هست که اطعام کند و بلند سلام کند و اهل نمازشب باشد در زمانی که مردم در خواب هسنتد.
البته انسان باید خودش را از همه بدتر بداند و موقع نماز شب به یاد این حدیث نباشد که بله من از همه بهتر هستم؛ و دچار عُجب بشود.
پرهیز از عجب
امام سجاد علیه السلام در حدیث ابوحمزه ثمالی به ما یاد داده اند و فرموده اند: « خدایا آیا در بین بندگانت از من بدتر وجود دارد «فَمن یَکونُ اسوءَ حالٍ منی » [6] با اینکه ایشان معصوم است، ولی اینگونه خودش را کوچک می بیند، بخاطر همین هیچ وقت نگویید که من خوب هستم. ولو حدیث می گوید شما خوب هستید و اهل اطعام طعام و خیرات و نماز شب هستید. همیشه بین خوف و رجاء باشید.
وَ کَرِّهْ إِلَیَّ فِیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ
خدایا من را طوری قرار بده که از فسق و معصیت بیزار بشوم و از گناه کردن بدم بیاید، اگر گناه در نظر شما به شکل نجاست تمثل پیدا بکند، هزگز گناه نمی کنی
راز عصمت معصوم:
اگر معصوم اهل گناه نیست به خاطر این است که ایشان باطن و حقیقت گناه را می بینند و در منظر ایشان گناه زشت جلوه می کند.
وَ حَرِّمْ عَلَیَّ فِیهِ السَّخَطَ وَ النِّیرَانَ
خدایا غضب و آتش خودت را بر من حرام کن.
خاطره:
در نجف اشرف شخصی با آیت الله سیبویه شوخی می کرد و می گفت: شما جلوی در بهشت، من را هل بدهید تا داخل بهشت شوم؛ من توان جهنم رفتن را ندارم؛ «خدایا ما حال جهنم رفتن نداریم، جهنم خیلی مشکل است؛ انشا الله هر کسی با ولای امیر المومنین علی علیه السلام از دنیا برود جهنم نمی رود.» [7]
شفاعت اهل بیت (ع)
امام صادق علیه السلام فرموده اند: شما ایمانتان را با خودتان بیاورید، ما از شما دستگیری و شفاعت می کنیم؛ آیاتی که در قرآن درباره شفاعت آمده است مربوط به کسانی است که با ایمان از دنیا می روند، آیات دو نوع هستند؛ بعض آیات گفته اند: « وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ » [8] و بعض آیات این گونه است که «مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ » [9] یعنی شفاعت نیست، پس جمع بین این دو دسته از آیات به این است که شفاعت نیست برای مردودین و شفاعت هست برای تجدیدی ها.
قبولی ها هم شفاعت دارند منتها برای افزایش درجه؛ اما نوع ما از گروه دوم هستیم؛ یعنی جزو تجدیدی ها هستیم. و فقط اولیای الهی از گروه قبولی ها می باشند. خدا نکند که ما جزو مردودین باشیم.
سرانجام وابستگی به دنیا
استاد ما آقای برهان می گفت: شخصی در حالت احتضار بود؛ هر چه شهادتین را به او تلقین می کردیم او شهادتین را نمی گفت! اتفاقا نفس او برگشت و حال او جا آمد و از او پرسیدیم: فلانی چرا شهادتین را نمی گفتی ؟
ایشان گفت : مدتی است یک آینه قدی خریده بودم و به آن علاقه داشتم؛ تا می خواستم شهادتین را بگویم، شیطان را می دیدم که به من می گوید: اگر شهادتین را بگویی، آیینه را می شکنم! و بعد از این واقعه ایشان آئینه را برد و فروخت.
این ها همه از عوارض محبت به دنیاست، ممکن است بخاطر یک آئینه انسان ایمانش را از دست بدهد!
بِعَوْنِکَ
خدایا همه این دعا ها را از تو خواستم ولی تا خودت کمک نکنی من نمی توانم به این امور متخلق بشوم و بدون یاری تو این مسائل محقق نمی شوند.
شما باید یک قدم بردارید تا خدا هم شما را کمک کند. در روایت آمده است: اگر شما یک قدم بسوی او بر داری خداوند هروله کنان بسوی تو می دود؛ [10] لذا نا امید هم نباش .ولی باید یک قدم بسوی او برداری تا امدادهای الهی را ببینی
یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِین
یعنی ای خدایی که هر کسی که به تو بگوید الهی پناهم بده تو پناهش می دهی
ماه رمضان، ماه تقرب به خدا
درباره ماه مبارک رمضان اهل معرفت این تعبیر را دارند که این
ماه، دار ضیافت الهی و یکی از منازل سالکین الی الله است.
«سلوک الی الله» یعنی سیر معنوی روح به سوی خدا
و تقرّب به او که البته این سیر و این تقرّب، دارای درجات و مراتب است.
منازل سیر و سلوک به سوی خدا
گام اول، تجلیه
این سیر و سلوک چهار قدم دارد؛ اهل معرفت از قدم اول تعبیر می کنن
د به «تجلیه»، یعنی آراستن ظاهر به آداب شرع و عمل کردن به دستورات
شارع مقدس در این ماه مبارک رمضان؛ یعنی همین روزه گرفتن و
آداب ظاهریه. پس گام اول، قدم اول تجلیه است.
گام دوم، تخلیه
گام دوم و قدم دوم در این سیر «تخلیه» است.
تخلیه پیراستن است نه آراستن؛ پیراستن باطن از رذائل اخلاقی و چه بسا
پاک کردن و منزه کردن نفس از آثار آثام یعنی سیئات و گناهان است.
چه بسا اولین دعایی که نسبت به اولین روز ماه مبارک رمضان
وارد شده که شخص روزه دار می خواند، اشاره به همین مسئله تخلیه دارد.
چون خود را تجلیه کرده، یعنی روزه گرفته و به آداب ظاهریه
عمل کرده است و حالا از خدا می خواهد که او باطنش را از این آثار پیرایش کند.
لذا در روز اول ماه مبارک رمضان این دعا را می خوانیم:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ وَ قِیَامِی قِیَامَ الْقَائِمِینَ
وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ وَ هَبْ لِی جُرْمِی یَا
إِلَهَ الْعَالَمِینَ وَ اعْفُ عَنِّی یَا عَافِیاً عَنِ الْمُجْرمِینَ».
این دعا به همین قدم دوم، یعنی تخلیه اشاره دارد.
گام سوم، تحلیه
گام سوم که از آن تعبیر به «تحلیه» می کنند این است
که انسان روح را به صفات ملکوتی کمالیه آرایش دهد و خود
را متخلق به اخلاق الهیه کند، که این هم دارای مراتبی است.
گام چهارم، فناء فی الله
گام چهارم مرحله ای است که اهل معرفت از آن به
«فناء فی الله تعالی» تعبیر می کنند و مرادشان این است که
روح سالک یعنی همان شخصی که سیر معنوی می کند،
از إنّیّت در شهود حق فانی شود؛
چه در رابطه با فعلش، چه صفتش و چه ذاتش.
این تعبیر را به کار می برند که فناء فی الله عبارت است از:
«فانی شدن روح از إنّیّت در شهود حق».
از نظر مسیر معنوی، این آخرین منزل سیر و سلوک است.
خداوندا! ای خالق رمضان که قرآن را در این ماه نازل کرده ای و روزه گرفتن
را بر بندگانت واجب ساخته ای! بر محمد و آل محمد(ص) درود فرست
و به حرمت قرآن، گناهان مرا ببخش.
خدایا! رمضان ماهی است که تو او را بزرگ داشته ای و تقدیس کرده ای
و اگر نبود این همه تکریم تو، هرگز آن چنان که شایسته است، او را نمی شناختیم.
ای که با آفریدن رمضان و با نزول قرآن، بر سر ما منّت نهاده ای، دیگربار منّتی
بیشتر بر ما بگذار و از سر تقصیراتمان بگذر و آتش جهنم را بر ما حرام کن.
پروردگار من! چه نیکو نام نهاده ای این ماه را... رَمَضان یعنی سوزان و گدازان...؛
در رمضان، دل ها از آتش اشتیاق تو می سوزد و لب ها از گرسنگی و تشنگی
در آتشند و روح مؤمنان را شعله های آرزوی قرب تو می گدازد.
پس این همه سوزندگی را با وصل خویش و با عنایت و اجابت خویش
مرهم گذار و سوزندگی جهنم را به یمن این اشتیاق، نابود کن.
بسم الله الرحمن الرحیم
االلهمّ اجْعلنی فیهِ من المُتوکّلین علیکَ
واجْعلنی فیهِ من الفائِزینَ لَدَیْکَ
واجْعلنی فیهِ من المُقَرّبینَ الیکَ
بإحْسانِکَ یاغایَةَ الطّالِبین.
خدایا قرار بده مرا در این روز از متوکلان بدرگاهت
ومقرر کن در آن از کامروایان حضرتت
ومقرر فرما در آن از مقربان درگاهت
به احسانت اى نهایت همت جویندگان.
تلاوت ترتیل جزء دهـم قرآن کریم
برای شنیدن تلاوت قرآن بر روی تصویر بالا کلیک کنید
خداوندا !
آنچه را که بر من بخشیده ای باز پس مگیر.
نعمتهای تو را نه فقط قدر نمی دانم و سپاس نمی
گذارم که حتی نمی شناسم.
بارالها !
من استحقاق این همه کرم ندارم،
اما تو که از ازلبه استحقاق ننگریسته ای،
ما را برای این همهکه تو بخشیده ای
چه حقی بر تو بوده است؟
پروردگارا !
نکند که پرده ای را که خود کشیده ای پاره کنی،
طشتی را که خود مخفی کرده ای از بام بیفکنی
و رازی را که خود نهان داشته ای برملا کنی.
مهربانا !
قبل از آنکه طوفان خشم تو حجاب از گناهان
من کنار زند تو خود همه را ببخش.
رحیما !
برای آنکه نزد تو آیم
در جستجوی شفیعی بودم،
واسطه ای می جستم تا مرا به حضورت بپذیری،
میانجی طلب می کردمتا مرا از درت نرانی.
و مهربان تر از تو نیافتم.
غفورا !
چه کس این گناه مجسم را
در پیش تو میانجیگری خواهد کرد؟!
چه کس این عصیان محض را واسطه خواهد شد؟!
چه کس شفاعت نافرمانی یک عمر خواهد کرد؟!
اشفع لی یا اشفع شافعین
معارفی از جزء دهم قرآن کریم
آیهای که خمس را واجب کرد
وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شیَْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبیَ وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیل (41- انفال)
اولین آیه جزء دهم آیهای است که وجوب پرداخت خمس را اینگونه اعلام میکند: بدانید هر غنیمتی که نصیب شما میشود یک پنجم آن، از آن خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و ذی القربی (امامان اهل بیت علیهم السلام) و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از خاندان پیامبر خدا پیامبر صلی الله علیه و آله) میباشد.
اینکه مفسران شیعه ذی القربی را منحصر در امامان معصوم علیهم السلام و سه گروه آخر را مختص بنی هاشم و سادات میدانند بر اساس روایات معتبری است که اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده است.(1) چرا که بر اساس حدیث ثقلین که منبع اسلام را قرآن و اهل بیت علیهم السلام معرفی میکند؛ اسلام منحصر در قرآن نیست بلکه حکم و سخنی را میتوان به اسلام استناد داد که برآیند قرآن و عترت باشد.
لازم به ذکر است که اهل سنت برخلاف ظاهر آیه(2) که غنیمت را به صورت مطلق آورده است، خمس را مختص به غنائم جنگی میدانند که برای اطلاع بیشتر از این بحث میتوان به بحثهای مطرح شده ذیل این آیه و نیز کتابهای فقهی مراجعه کرد.
سرنوشت انسان به دست و اختیار خودش رقم میخورد
أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیرًِّا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلیَ قَوْمٍ حَتیَ یُغَیرُِّواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ(53- انفال)
نعمتی را که خداوند به جامعه و ملتی عطا میکند کم یا نابود نمیکند مگر آنکه خود قدرش ندانند و آن را از دست بدهند.
به تعبیر دیگر فیض خدا بیکران و همگانی است ولی به تناسب شایستگیها و لیاقتها به مردم میرسد. در ابتدا خدا نعمتهای مادی و معنوی خویش را به تمام ملتها عطا میکند؛ چنانچه آنها نعمتهای الهی را وسیلهای برای تکامل خویش ساختند و از آن در مسیر حق مدد گرفتند و شکر آن را که همان استفاده صحیح است بجا آوردند؛ نعمتش را پایدار بلکه افزون میسازد؛ اما هنگامی که این مواهب وسیلهای برای طغیان و سرکشی و ظلم و تبعیض و ناسپاسی و غرور و آلودگی گردد در این هنگام نعمتها را میگیرد و یا آن را تبدیل به بلا و مصیبت میکند؛ بنابراین دگرگونی نعمتها همواره از ناحیه ماست و گرنه مواهب الهی از بین رفتنی نیستند.(3)
در برابر کسانی که به هیچ قراردادی پایبند نیستند محکم بایستید
وَ إِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُواْ فیِ دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ(12- توبه)
زندگی مسلمت آمیز در کنار تمام انسانها از قوانین بینالمللی قرآن است(4) اما اگر عدهای که معمولاً سران یک کشور و ملتند به هیچ یک از قراردادهایی که با حکومت اسلامی بستهاند پایبند نبودند آنگاه قرآن که مدافع عزت و شرف انسانهای با خداست دستور مقابله جدی با آنها را میدهد.
دستور اول: تا زمانی که آنها به قراردادهایی که با شما بستهاند پایبند بودند شما هم پایبند باشید؛ « فَمَا اسْتَقَمُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لهَُمْ»(5)
دستور دوم: اگر آنها هم چنان به پیمان شکنی خود ادامه دادند و عهد خود را زیر پا گذاشتند و آئین شما را مورد مذمت قرار داده و به تبلیغات سوء خود ادامه دادند؛ شما با رهبران این گروه کافر پیکار کنید؛ زیرا آنها ارزشی برای قرارداد قائل نیستند. تا شاید به این شدت عملی که شما به خرج میدهید از کار خود پشیمان شوند و دست بردارند.
کاری که خدا با سرمایه داران بی درد خواهد کرد
الَّذِینَ یَکْنزُِونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لَا یُنفِقُونهََا فیِ سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ(34) یَوْمَ یحُْمَی عَلَیْهَا فیِ نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبهُُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنزَْتُمْ لِأَنفُسِکمُْ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمْ تَکْنزُِونَ(35- توبه)
کسانی که زر اندوزی میکنند و از انفاق اموال خود به نیازمندان واقعی امتناع میورزند در این آیات به عذابی سخت تهدید شدهاند. عذابی که در آن این سکههل را در آتش سوزان دوزخ، داغ و گداخته میکنند و پیشانی و پهلو و پشتشان را با آن داغ خواهند کرد و در همین حال فرشتگان عذاب به آنها میگویند: این همان چیزی است که برای خود جمع کردید و به صورت اندوخته در آوردید و آن را در راه خدا به محرومان انفاق نکردید اکنون بچشید آنچه را برای خود اندوختید و عواقب شوم آن را دریابید.
اما چرا از میان تمام اعضاء بدن تنها پیشانی و پشت و پهلو را میسوزانند برای این است که آنها با این سه عضو در مقابل محرومان عکسالعمل نشان میدادند: گاهی صورت را در هم میکشیدند و زمانی به علامت بی اعتنایی از روبرو شدن با آنها خود داری میکردند و منحرف میشدند و گاهی به آنان پشت مینمودند؛ لذا این سه نقطه از بدن آنها را با اندوختههایشان داغ میکنند.(6)
آیهای که مصرف زکات را بیان میکند
إِنَّمَا الصَّدَقَتُ لِلْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاکِینِ وَ الْعَمِلِینَ عَلَیهَْا وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبهُُمْ وَ فیِ الرِّقَابِ وَ الْغَرِمِینَ وَ فیِ سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِّنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ(60- توبه)
این آیه همان آیهای است که فقها بعد اثبات اصل وجوب زکات(7) با استناد به آن موارد وجوب پرداخت صدقات واجب (زکات مال و زکات فطر) را بیان میکنند.
آیه فوق به روشنی مصارف واقعی زکات را در هشت مصرف خلاصه میکند:
1. فقرا 2. مساکین 3. جمعآوری کنندگان زکات 4. کسانی که انگیزه معنوی نیرومندی برای پیشبرد اهداف اسلامی ندارند و با تشویق مالی میتوان محبت آنان را جلب نمود. 5. آزاد ساختن بردگان 6. اداء دین بدهکاران و آنها که بدون جرم و تقصیر زیر بار بدهکاری مانده و از ادای آن عاجز شدهاند 7. در راه خدا که منظور از آن تمام راههایی است که به گسترش و تقویت آئین الهی منتهی شود؛ اعم از مسأله جهاد و تبلیغ و مانند آن 8. مسافرانی که بر اثر علتی در راه ماندهاند و پول یا وسیله کافی برای رسیدن به مقصد را ندارند. (8)
بالاتر از بهشت
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تجَْرِی مِن تحَْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فیِ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَکْبرَُ ذَالِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ(72- توبه)
در این آیه پس از آنکه خداوند متعال مؤمنین را به بهشت و نعمتهای فوقالعاده آن وعده میدهد اشارهای هم به پاداشی فراتر از بهشت میکند و آن را فوز عظیم میخواند.
علامه طباطبایی با استفاده از سیاق آیه، جمله « وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ » را اینگونه معنا میکند: خشنودی خدا از ایشان از همه این حرفها بزرگتر و ارزندهتر است.(9)
هیچکس نمیتواند آن لذت معنوی و احساس روحانی را که به خاطر توجه رضایت و خشنودی خدا به یک انسان دست میدهد را توصیف کند و به گفته بعضی از مفسران حتی گوشهای از این لذت روحانی از تمام بهشت و نعمتهای گوناگون و بیپایانش، برتر و بالاتر است؛ البته ما هیچ یک از نعمتهای جهان دیگر را نمیتوانیم در این قفس دنیا و زندگانی محدودش، در فکر خود ترسیم کنیم، تا چه رسد به این نعمت بزرگ روحانی و معنوی.(10)
وقتی که دعای پیامبر صلی الله علیه و آ له هم اثر ندارد
اسْتَغْفِرْ لهَُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لهَُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لهَُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یَغْفِرَ اللَّهُ لهَُمْ ذَالِکَ بِأَنهَُّمْ کَفَرُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لَا یهَْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ(80- توبه)
بر اساس این آیه کسانی که منکر خدا ورسولش شدند و نسبت به احکام دین کفر ورزیدند؛ چه به صورت کفر علنی و چه به صورت نفاق و کفر پنهانی فاسقند و چون خدا فاسقان را هدایت نمیکند پس مغفرت که نوعی هدایت به بهشت است به هیچ عنوان شامل حال اینها نمیشود حتی اگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بارها و بارها برای آنها طلب مغفرت کند باز هم تأثیری به حال آنها نخواهد داشت.(11)
در چهار آیه بعد پیامبرش را نهی میکند از اینکه بر منافقی نماز میت بخواند یا کنار قبرش ایستاده و برای او طلب آمرزش نماید. و این هم باز برای همان دلیل است که در این آیه هم آمده است که چون اینها فاسقند و فیض هدایت به هیچ عنوان شامل حال آنها نمیشود. در حقیقت این نهیها، منع از کاری لغو و بی نتیجه است.(12)
بعضی داشتنها برای عذاب است
وَ لَا تُعْجِبْکَ أَمْوَالهُُمْ وَ أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَن یُعَذِّبهَُم بهَِا فیِ الدُّنْیَا وَ تَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَ هُمْ کَافِرُونَ(85- توبه)
یک تصور فراگیر و همیشگی و البته نادرست وجود دارد که چنین میپندارد: هر کس که بیش از دیگران دارد مورد عنایت ویژه پروردگارست به خصوص اگر ثروت و برو و بیای او خیره کننده باشد.
قرآن کریم در آیاتی مانند این آیه پندار فوق را هدف قرار داده و با خبر دادن از پشت پرده ماجرا از چنین تعجب کردنها و شاید هم حسرت خوردنها نهی میکند.
قرآن میفرماید: اموال و فرزندانشان هیچگاه نباید مایه اعجاب تو شود؛ چرا که به عکس آنچه مردم ظاهر بین خیال میکنند، این اموال و فرزندان نه تنها باعث خوشوقتی آنها نیست، بلکه خداوند میخواهد آنان را به وسیله اینها در دنیا مجازات کند، و با حال کفر جان بدهند.(13)
دعای روز دهم
خداوندا مرا از آنان که در تمام امور بر تو توکل کنند و نزد تو سعادت یابند
و از مقربان درگاه تو باشند قرار ده، به حق احسانت ای منتهای آرزوی همگان.
تعریف سعادت
امام صادق علیه السلام:
«سعادت وسیله خیری است که سعادتمند به کمک آن
به رستگاری رهنمون میشود.» (1)
سعادتمند کیست؟
1 - مخلص:
علی علیه السلام: «السعید من اخلص الطاعة;
سعادتمند کسی است که طاعتش را برای خداوند خالص گرداند» (2)
2 - پیروان علی علیه السلام:
رسول خدا صلی الله علیه و آله: «یا علی! سعادتمند کامل و حقیقی کسی است
که بعد از من، از تو اطاعت کند و پس از من ولایت تو را بپذیرد.» (3)
3 - اهل محاسبه:
علی علیه السلام: «من حاسب نفسه سعد; کسی که به
محاسبه نفس بپردازد، سعادتمند میشود.» (4)
4 - همنشین علما:
علی علیه السلام: «جالس العلماء تسعد; با دانشمندان
همنشین باش تا سعادتمند شوی» (5)
5 - فرزند صالح داشتن:
رسول خدا صلی الله علیه و آله: «من سعادة الرجل الولد الصالح ؛
فرزند صالح از سعادت انسان است» (6)
شرح دعای روز دهم در بیان آیت الله مجتهدی(ره)؛
درسی از مکتب امام حسین(ع)
دعای روز دهم:
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیْکَ بِإِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِین [1]
ای خدا مرا در این روز از آنان که بر تو توکل کنند و نزد تو فوز و سعادت یابند قرار ده و مرا از آنان که مقربان درگاه تو باشند قرار ده به حق احسانت ای منتهای آرزوی طالبان.
درخواست توکل از خدا
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ
خدایا من را در ماه رمضان از کسانی قرار ده که اهل توکل به تو هستند، چشمم به دست این و آن نباشد؛ چقدر خوب است که انسان توکل داشته باشد و اهل توکل باشد.
بخشش امام حسین(ع)
شخص عربی بود که خیلی گرفتاری داشت، خدمت امام حسین (علیه السلام) رسید؛ و عرض کرد من بدهکاری دارم و می خواستم به انسان کریمی مراجعه کنم و اینک خدمت شما رسیده ام.
حضرت فرمودند: سه مسئله از تو می پرسم اگر یکی ازآن ها را جواب دادی، یک سوم قرض تو را می دهم و اگر دو سوال مرا جواب بدهی دو سوم قرض تو را می دهم و اگر هر سه مسئله را جواب دادی؛ کل قرض تو را ادا می کنم.
عرب گفت: مثل شما با این عظمت از من بی سواد سوال می کنید؟
معلوم می شود، این شخص عرب آدم متواضعی بوده است.
حضرت فرمود: از جدم رسول الله شنیده ام «الْمَعْرُوفُ بِقَدْرِ الْمَعْرِفَةِ» اگر خواستید به کسی احسان بکنید باید به قدر معرفتش احسان کنید؛ شما وقتی که می خواهید دستمزد بدهید متفاوت است پولی که به یک عمله می دهید غیر پولی هست که به یک معمار و مهندس می دهید؛ اگر یک مبلغ بالایی به یک مهندس می دهید بخاطر علم اوست؛ اگر جواب سوالاتم را بدهی قرضت را می دهم؟
حضرت فرمودند: بهترین چیزها در عالم چیست؟
عرب گفت: بهترین چیزها ایمان به خدا و ایمان به رسول (ص) و ایمان به اهل بیت (ع) می باشد.
حضرت از جواب عرب خوشش آمد و اورا تشویق فرمودند.
حضرت سوال کرد: زینت انسان به چیست؟
عرب پاسخ داد: زینت ها مختلف است؛ زینت عالم به یک امر است؛ زینت ثروتمند به امر دیگری است و زینت شخص فقیر نیز فرق می کند.
زینت عالم به حلم اوست
اگر به من عالم کسی دشنام داد، نباید من هم به او دشنام بدهم و با او گلاویز بشوم.
شیخ محمد تقی بافقی و سرهنگ
در یک حمام عمومی؛ سرهنگی مشغول تراشیدن ریش خود بود؛ مرحوم شیخ محمد تقی بافقی (ره) در آن حمام مشغول استحمام بود، ایشان واقعه را می بیند و به سرهنگ تذکر می دهد و می گوید: تراشیدن ریش حرام است و این کار را نکنید؛ مرحوم بافقی از اولیاء الهی بود و خدمت امام زمان می رسیدند؛ کتابی هم در شرح حال ایشان نوشته اند به نام؛ «التقوی و ما ادراک ما التقوی» و این کتاب را پیدا کنید و بخوانید. سرهنگ نمی دانست که ایشان از علماست. و کشیده ای بر صورت شیخ محمد تقی زد و گفت: مشتی به تو چه؟!
مرحوم شیخ محمد تقی طرف دیگر صورتش را گرفت و گفت: یک کشیده دیگر هم بزنید، ولی ریشتان را نتراشید!
سرهنگ با خودش گفت حتما این شخص برای خودش شخصیتی است؛ از علماست؟
وقتی از حمام بیرون می رود، تازه متوجه شد که ایشان آیت الله شیخ محمد تقی بافقی است و بعد از این داستان از مریدان درجه یک شیخ محمد بافقی می شود و محاسن می گذارد و تا آخر عمر حتی در آن ایامی که مرحوم بافقی توسط رضا خان به شاه عبد العظیم تبعید شده بود در خدمت ایشان بود.
این ها همه به برکت حلم و بردباری ایشان بود . اگر شیخ محمد تقی عصبانی می شد و مریدان ایشان با سرهنگ بر خورد نا مناسبی داشتند، آیا این مسائل اتفاق می افتاد. صفت حلم و برد باری این مرد صالح سبب توبه آن سرهنگ کذایی شد.
ادامه روایت:
حضرت پرسید: زینت ثروتمند به چیست؟
عرب جواب داد: زینت ثروتمند به بذل و بخشش است.
بعضی افراد متمکن و ثروتمند چقدر وجوهات می دهند؛ مسجد می سازند؛ به آموزش و پرورش کمک می کنند؛ خیرات می کنند؛ بعضی از ایشان هم خسیس هستند و به قول معروف نم پس نمی دهند؛ خواهرش می رود رختشویی می کند و او در فکر جمع مال است؟! این ها زینت ندارند؛ اگر بمیرد، کسی به تشییع جنازه او حاضر نمی شود.
بعد حضرت پرسیدند زینت فقیر به چیست؟
عرب جواب داد: زینت فقیر به صبر است.
نان خالی می خورد؛ ولی به انقلاب چیزی نمی گوید ! نه اینکه یک مقدار فشار روی او آمد و قیمت ارزاق زیاد شد بگوید : رضا شاه خوب بود ؟! کجای رضا شاه خوب بود؟! تویی که این حرف را می زنی با این کلمه جهنمی می شوی؟ مگر انقلاب ما بخاطر شکم بوده است؟ اینکه می گویی خدا رضا شاه را بیامرزد این شما را جهنمی می کند ؟! هر چند نماز خوان باشی!
حضرت سوال کردند: اگر این صفات در کسی نباشد حال او چگونه است؟
عرب گفت: باید آتشی از آسمان فرود بیاید و او را ازبین ببرد . یعنی عالمی که حلم ندارد و ثروتمندی که بذل و بخشش ندارد؛ و فقیری که صبر ندارد باید از بین برود.
بعد حضرت سوال کردند: نجات از مهالک به چیست؟
عرب گفت: توکل بر خدا.
همه این حدیث را برای قسمت آخر آن یعنی «توکل» خواندم؛ چون موضوع بخشی از دعای امروز در مورد توکل بود و از خداوند متعال در خواست کردیم که خدایا من را از متوکلین قرار بده.
نصیحتی به طلاب علوم دینیه
طلبه نباید با خود بگوید؛ اگر من الان درس بخوانم چکاره می شوم و چکاره بشوم ؛ مگه خود من وقتی طلبه شدم می دانستم چکاره می شوم؟! در آن ایام که ما درس می خواندیم « حدود 63 سال قبل » ماهی « 10 تومان » به ما شهریه می دادند؛ بعد که به شهر قم رفتم ماهی « 15 تومان » شهریه می گرفتم؛ « 5 تومان » آیت الله صدر « 5 تومان » آیت الله حجت « 5 تومان » آیت الله سید محمد تقی خوانساری؛ ما روزی « 5 ریال » می گرفتیم و با نان خالی ارتزاق می کردیم و درس و بحث را رها نکردیم؛ با اینکه در همان ایام برای ماشین نویسی مدرک و تصدیق داشتم و میرزایی کرده بودم؛ سیاقه نویسی بلد بودم؛ چرتکه بلد بودم؛ الان هم که می خواهم برای مراجع وجوهات شرعیه بفرستم با چرتکه حساب می کنم؛ با فوت و فن بازار آشنا بودم ؛ با وجود این فقط مشغول درس و بحث بودم و به فکر این مسائل نبودم که خوب اگر من درس بخوانم؛ در آینده چکاره می شوم ... ولی متاسفانه بعضی از طلبه ها با خود می گویند آخرکار من چه می شود؟ و درس را رها می کند و دنبال کار و بار می رود ! طلبه باید درسش را بخواند و مرتب نگوید؛ آخرعاقبت درس خواندن من چه می شود؟!
به خدا توکل داشته باشید؛ من با توکل به اینجا رسید ه ام؛ با توکل از صفر شروع کرده ام؛ « 51 سال پیش » که من به اینجا آمدم [2] انبار خاک زغال بود و با توکل آن را به اینجا رسانده ام.
ادامه حدیث
حضرت از کلام و جواب های شخص عرب خشنود شدند و تمامی قرض او را پرداختند و سپس حضرت انگشتر دست مبارکشان را به این عرب دادند. [3]
گریز به روضه:
حضرت سید الشهداء به این عرب انگشتر داد؛ حاج آقا جعفر خندق آبادی نقل می کردند: تمامی ائمه علیهم السلام یک انگشتر در راه خدا داده اند، ولی امام حسین دو انگشتر داده است؛ یکی انگشتری بود که به این شخص عرب دادند و یکی هم انگشتری بود که در عصر عاشوراء دادند. در عصر عاشوراء با چه وضعی انگشتر را از دست امام حسین علیه السلام در آوردند. انگشتر به دست حضرت چسبیده بود و جدا نمی شد و با چه حالتی از دست مبارک ایشان خارج کردند!
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ
خدایا من را از رستگاران قرار بده ؛ نه از اهل شقاوت
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیْکَ
خدایا من را از مقربین در گاهت قرار بده؛ خدا نکند طوری زندگی کنیم که خدا به ما بگوید تو بنده من نیستی و ما را از درگاه ربوبی خودش دور کند و بگوید برو ؛ گاهی پدر به فرزند نا صالح خود می گوید ؛ برو تو دیگر فرزند من نیستی خدا هم گاهی به بنده خودش که غرق در معاصی شده است می گوید : از درگاه من دور شو که دیگر تو بنده من نیستی ! خدا کند که خدا به ما بگوید، تو بنده من هستی.
بِإِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِین
به حق احسانت خواسته های من را اجابت کن؛ ای کسی که غایت طالبین تویی! انسان وقتی از همه جا نا امید می شود، آخر کار در خانه خدا می رود و آن وقت دعا مستجاب می شود.
راه شناخت استجابت دعا
اگر می خواهی بدانی دعایت مستجاب می شود یا نه !؟ به دلت مراجعه کن اگر دیدی در گوشه دلت به کسی غیر از خدا هم امیدواری بدان که دعایت مستجاب نمی شود ولی اگر از همه نا امیدی و چشم دلت دست به دامن الهی است بدان که دعای تو مستجاب شده است . در حدیث آمده است که به عزت و جلالم قسم من قطع می کنم امید کسی را که به غیر من امید دارد. [4]