من حالا یکی دو تا روایت می خوانم که اصل این روایات در
فروع کافی است ولی من از وسائل الشیعه نقل می کنم.
روایت از امام صادق (ع) است که
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْکُمْ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ بِکَثْرَةِ الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاء»؛
(وسائل الشیعه)
یعنی علی(ع)فرمود:
«بر شما باد در ماه رمضان، به کثرت دعا و استغفار».
در روایت دیگر آمده است:
«کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ إِذَا کَانَ شَهْرُ رَمَضَانَ لَمْ یَتَکَلَّمْ إِلَّا بِالدُّعَاءِ»
(وسائل الشیعه)
یعنی حضرت امام سجاد (ع) در ماه مبارک رمضان اصلاً صحبت
نمی کرد، مگر اینکه تمام جملاتی که از ایشان صادر می شد مضامین دعایی داشت.
ما در این زمینه روایات بسیاری داریم.
بنابراین آنچه در ماه مبارک رمضان وظیفه عبد است،
سخن گفتن با ربّ خود است
شرح دعای روز سیزدهم در بیان آیت الله مجتهدی(ره)؛
چهار راهکار عملی برای خوب زیستن
دعای روز سیزدهم:
اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الْأَقْذَارِ وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی وَ صُحْبَةِ الْأَبْرَارِ بِعَوْنِکَ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الْمَسَاکِین [1]
ای خدا در این روز مرا از پلیدی و کثافات پاک ساز و بر حوادث خیر و شر قضا و قدرت صبر و تحمل عطا کن و بر تقوی و پرهیزکاری و مصاحبت نیکوکاران موفق دار به یاری خود ای مایه شادی و اطمینان خاطر مسکینان.
* از دعای مجیر غافل نشویم
روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه مبارک رمضان از دعای مجیر[2] غفلت نکنیم؛ مضامین دعای مجیر انسان را به کمال می رساند؛ فکر نکنیم که دعا خواندن فقط برای ثواب است؛ دعا برای کمال انسان است
اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الْأَقْذَارِ
*مومن خوش بو است
خدایا مرا از کثافات پاک کن؛ منظور از کثافات؛ چرک گناه و معصیت است؛ انسان اگر اهل معصیت بود، بوی بد می گیرد؛ انسان مومن خوش بو هست. جناب اویس قرن[3] وقتی به ملاقات رسول الله (ص) آمده بود فضای منزل رسول خدا (ص) را معطر کرده بود[4] و این بخاطر ایمان او بود؛ ماه رمضان ماه شستشوی از گناهان و بدی هاست.
* ماه رمضان، ماه شستشوی باطن
مرحوم شیخ علی اکبر برهان؛ استاد من حدود 60 سال پیش بر روی منبر می گفتند: در سابق که آب حوض ها را می کشیدند؛ چند روز بعد؛ آنها را پر از آب می کردند و علت آن این بود که بوی تعفن حوض از بین برود. الان حال من و شما هم همین طور هست، در طول سال انواع غذا های حرام و شبهه ناک خورده ایم؛ الان، غذای پاک واقعی کم پیدا می شود؛ ما در زمانی به دنیا آمده ایم که همه چیز شبهه ناک است. ماه رمضان برای شستشوی باطنی است و باید غذای حلال بخوریم تا دعاهای ما مستجاب شود. « دنس و اقذار » یعنی کثافات و پلیدی گناه؛ چون گناه آدم را کثیف می کند
* چگونه زنگار قلب را از بین ببریم؟
چندی پیش در مشهد جوان از من سئوالی کرد و پرسید: اگر آهن زنگ بزند با وسایلی زنگ آن از بین می رود یا اگر لباس چرب می شود با پاک کنند؛ پاک می شود. بعد پرسید آیا دوایی دارید که زنگار قلب را از بین ببرد؟ گفتم: سحر ها قرآن بخوان زنگ دل را از بین می برد روایت داریم قلب انسان زنگ می زند همان طوری که آهن زنگ می زند، پس جلاء بدهید قلبتان را بطول استغفار و قرائت قرآن[5] و دیگر این که دست بر سر یتیم بکشید[6] و دستگیری کند.
وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ
خدایا مرا بر قضاء و قدرت راضی بفرما؛ ممکن است مقدر باشد کسی نزدیکانش را از دست بدهد؛ یا همسایه بد نصیب او شود ... و این مسائل برای انسان دشوار است، لذا از خدا درخواست می کنیم که خدایا مرا بر تقدیر خودت صابر قرار بده. « کائنات الاقدار » یعنی قضاء و قدر حتمی الهی؛ هر کسی در لوح محفوظ قضاء و قدری دارد و نمی داند که صلاح او در آن امر است.
* آنچه پیش می آید به صلاح ماست
استاد ما حاج شیخ علی اکبر برهان می گفت که فرزند سه ساله ای داشتم که از دنیا رفت؛ من خیلی ناراحت بودم تا این که یک شب در خواب دیدم فرزندم بزرگ شده است و نا اهل است؛ همه می گفتند این پسر نااهل، فرزند شیخ علی اکبر برهان هست و آبروی من را برده بود؛ از خواب که بیدار شدم خدا را شکر کردم بر این پیش آمد، پس گرفتاری ها به صلاح و خیر ماست.
شعر:
دل بی غم در این عالم نباشد * اگر باشد بنی آدم نباشد
یکی از اساتیدم می گفتند : اگر یک روز گفتی که من غصه ای ندارم، بدان که اجلت نزدیک است؛ اگر می گویی دخترانم ازدواج کرده اند و پسرانم همسر اختیار کرده اند و بدهکاری اصلا ندارم و ... من اصلا غصه ای ندارم، بدان که امروز؛ فردا می میری و دنیا طوری هست که هر کسی باید یک ناراحتی داشته باشد
سید بن طاوس به فرزندش می گوید؛ پسرم خانه که می سازی، بگذار یک گوشه اش خرابه باشد.
* فلسفه روزه تقوی است
وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی
خدایا من را موفق به تقوی کن و تقوی به معنی این هست که اگر کسی از اعمال ما با خبر شود، طوری زندگی کرده باشیم که ناراحت نشویم و اصلا فلسفه روزه هم تقوی است « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ » [7] این یک ماه؛ اوقات تمرین تقوی است.
وَ صُحْبَةِ الْأَبْرَارِ
این مورد هم دعای مهمی هست؛ «صحبة الابرار» یعنی خدایا مرا با خوبان همنشین کن
شعر:
همنشین تو از تو به باید * تا تو را عقل و دین بیفزاید
با بدان کم نشین که صحبت بد * گر چه پاکی تو را پلید کند
آفتاب بدین بزرگی را * لکه ابر ناپدید کند
شعر:
مار بد تنها همی بر جان زند * یار بد بر جان و بر ایمان زند [8]
* مراقب همنشین باشید
طلبه ای بود که رفاقت خود را با دوستش بهم زد بخاطر این که دید ایشان موقع ورود به مسجد اول با پای چپ وارد می شود، به او گفت شما اهل مراعات مستحبات و مکروهات نیستید! در قدیم خیلی به این امور دقت داشتند و بنده یادم هست اگر کسی دنبال هم بحث می گشت اگر آن طلبه اهل نماز شب نبود کسی با او مباحثه نمی کرد. دوست خیلی موثر هست، لذا مراقب همنشینت باشید.
بِعَوْنِکَ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الْمَسَاکِین
خدایا به کمک و یاری خودت این چهار دعای من را مستجاب کن، ای کسی که روشنی چشم فقراء هستی.
بار پروردگارا! روح به لطف و عنایت تو صیقل می خورد
و بار زنگار از تن می شوید و جریان حوادث، در رودخانه
قضا و قدر تو آن گونه که تدبیر توست به پیش می رود
و آدمی را در این جریان، صبری عظیم باید.
تو را به آنچه قضا و قدر را عوض می کند
می خوانم و صبر بر گرفتاری هایی که پیش روی من است از تو می طلبم؛
که صبر، شیوه نیکان و پارسایان است
ای یاری بخش بندگان مسکین!
فرصتی برای صمیمیت دل با گل
کتاب رمضان، دستاورد نقره ای روح انسان است.
در پرتو تلاش و مجاهدت های نفس، سپیده باران می شویم
از سحرهای «ابوحمزه» از شب های «افتتاح».
رمضان، یعنی دریایی در کنار ما، تا دل های غبارآلود را در آن شست وشو
دهیم.رمضان، یعنی باغستانی از عطرهای خدا.
با حلول رمضان، شیرینی سحرهای مناجات، رنگ می گیرد
و محبت و قرب، در دل های خشکیده بشر جوانه می زند.
باید برای دقیقه های سبز این ماه، نوروزی ترین تبریک ها را فرستاد.
در سرزمین اردیبهشتی رمضان، هر چه هست، خرمی
و نشاط است؛ اگر حکمت ها را دریابیم.
اگر بهره های معنوی امساک را بدانیم، چشم های ما تا
رمضان دیگر، زیبا می بینند و دهان های ما، کلمات
خشک دنیا را به کار نمی برند.
رمضان یعنی گشوده شدن درب های رو به قرآن، تشنگی
برای دریافت حقایق آسمانی.
گمنام ترین لذت ها در متن این کشف عرفانی جا دارند.
رمضان که می آید، دل ها چون بلبلانِ مست، شیفته گلزار انس می شوند.
رمضان که می آید، خلوتکده های آبی شب، دریاترین غزل ها را می سرایند.
دست ها بوی خوش مفاتیح می دهند و تسبیح.
آسمان، چقدر بر این یاس های نیایش غبطه می خورد.
رمضان، فرصتی است تا دل با گل صمیمی تر باشد.
محمد کاظم بدرالدین
وقتی که طعم خاطراتت کرده درگیرم
باروزه ی چشمان پر مهر تو میمیرم
خرما و نان و سبزی و اندوه تنهایی
فرقی ندارد,بی تو از این زندگی سیرم
دیشب اگرمهمان قند خنده ات بودم
امشب ولی با اشک چشمانت نمک گیرم
با احتمال بودن تو زندگی کردم
شاید همین، اما، اگرها بوده تقدیرم
عمری اذان لحظه ی تنهایی ام بودی
ای نام تو در آسمان عشق، تکبیرم
وقتی امید سفره ی افطار دل باشی
تا بی نهایت هم شده من روزه میگیرم
معارفی از جزء دوازدهم قرآن
کسانی که خداوند در همین دنیا با آنها تسویه حساب میکند
مَن کاَنَ یُرِیدُ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتهََا نُوَفِّ إِلَیهِْمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ * أُوْلَئکَ الَّذِینَ لَیْسَ لهَُمْ فیِ الاَْخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِیهَا وَ بَاطِلٌ مَّا کَانُواْ یَعْمَلُونَ(15-16/ هود علیهالسلام)
آیه شریفه در صدد بیان این مطلب است که عمل آدمی، تنها آن نتیجهای را پی خواهد داشت که او قصد کرده است؛ که اگر منظورش نتیجه دنیوی باشد نتیجه دنیوی هم نصیبش میشود؛ مثلاً وضع مالیاش بهتر میشود، مشهور میشود، به نام و نانی میرسد و مانند آن. البته این در صورتی است که سایر عوامل لازم هم کمک بکنند.
نکته مهم این است که چنین عملی، فواید اخروی برای صاحبش نخواهد داشت؛ زیرا او که قصد آن نتایج را نداشته تا نصیبش شود و صرف اینکه عملی صلاحیت دارد که در طریق آخرت واقع شود، برای رستگاری و رسیدن به نعمتهای اخروی کافی نیست.(1)
از این آیه پاسخ این سوال مشهور و مانند آن هم روشن میشود که میپرسند: آیا ادیسون در اثر این خدمت بزرگی کرده است به بهشت میرود؟ جواب این سوال از همین آیه شریفه روشن میشود که اگر این خدمت را برای رضای خدا انجام داده باشد؛ بله از جزای اخروی بهرهمند خواهد شد اما اگر برای شهرت و نام آوری این کار را کرده باشد با شهرتی که خداوند برای او در دنیا فراهم کرد در حقیقت او را به مقصودش رساند و او دیگر بابت این عملش، بهرهای از بهشت نخواهد داشت.
بقیة الله به چه معناست؟
بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیرٌْ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ (86- هود علیه السلام)
ترجمه آیه این است: آن سودی که پس از رعایت احکام خدا برای شما باقی میماند (دنیوی و اخروی)؛ برای شما بهتر است به شرط آنکه به خدا و دستورش ایمان داشته باشید؛ زیرا این واقعیت را تنها کسانی درک میکنند که به خدا و حکمت او و فلسفه فرمانهایش ایمان داشته باشند.
درست است که آیه مورد بحث درباره قوم شعیب علیهالسلام است و منظور از «بَقِیَّتُ اللَّه»، سود و سرمایه حلال و یا پاداش الهی است، ولی هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، « بقیةالله» محسوب میشود. بنابراین تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ و نیز تمام رهبران راستین که پس از مبارزه با یک دشمن سر سخت برای یک قوم و ملت باقی میمانند از این نظر بقیةالله اند.
چون مهدی موعود علیهالسلام، آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آ له است بی شک یکی از روشنترین مصادیق «بقیةالله» خواهد بود بلکه از همه به این لقب شایستهتر است، به خصوص که تنها باقیمانده بعد از پیامبران و امامان، آن حضرت است.(2)
از امام باقر علیهالسلام نقل شده است: « نخستین سخنی که مهدی علیهالسلام پس از قیام خود میگوید این آیه است" بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ" سپس میگوید منم بقیةالله و حجت و خلیفه او در میان شما، سپس هیچکس بر او سلام نمیکند مگر اینکه میگوید: السلام علیک یا بقیةالله فی ارضه »(3)
چرا برخی حرف حق را نمیفهمند؟
قَالُواْ یَاشُعَیْبُ مَا نَفْقَهُ کَثِیرًا مِّمَّا تَقُولُ (91- هود علیهالسلام)
«اکثر چیزهایی که تو میگویی ما نمیفهمیم» ؛ این جمله، سخن مردم مدین است که به پیامبر خود، حضرت شعیب ع میگفتند. وقتی آن حضرت معارف دین و احکام الهی را برای آنها بیان میکرد در پاسخ به او چنین میگفتند و سخنان آن پیامبر خدا را حرفهایی سست و بی سر و ته قلمداد میکردند.
امروز هم وقتی احکام و بایدها و نبایدهای دین به بهترین . واضحترین بیان برای برخی بازگو میشود همین پاسخ شنیده میشود.
قرآن به عنوان دردآشنای دارو شناس این رفتار را اینگونه تحلیل میکند که چون اینها عقل و فطرت خود را زیر خروارها خاک شهوت و غضب دفن کردند(4) اکنون که در برابر ندای وحی و فطرت قرار میگیرند قادر به درک آن نیستند با اینکه به ظاهر مشکلی در قوای ادراکی آنها وجود ندارد.(5) برای همین است که اذعان به نفهمیدن حرفی میکنند که مؤمنین به راحتی آن را فهمیده و درک میکنند.
سران گمراهی پیشاپیش حزب خود وارد جهنم میشوند
فَاتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ مَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ(97) یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَمَةِ فَأَوْرَدَهُمُ (98- هود علیهالسلام)
این آیات از آیاتی هستند که دلالت بر ظهور باطن اعمال در قیامت میکنند البته باطنی که از تناسب خاصی با ظاهرش برخوردار است.
آیه اول میگوید عدهای برای حفظ دنیایشان، موسی علیهالسلام را رها کرده و از فرعون و برنامه و سیاست او پیروی کردند. در آیه بعد، وضعیت قیامت آنها را به تصویر کشیده و میفرماید: فرعون، پیشاپیش قومش وارد صحنه قیامت میشود. اما به جای آنکه این پیشوا، پیروان خود را در آن گرمای سوزان به سوی چشمه گوارایی از آب زلال ببرد؛ آنها را به آتش دوزخ وارد میکند.(6)
پیام آیه:
کسی که سرکرده جمعیتی شود و آنها را به سوی گمراهی و معصیت رهبری کند در قیامت پیشاپیش آن جمعیت و به همراه آنها وارد آتشی میشوند که خود در دنیا افروختند و در آن سوختند.(7)
چیزهایی که آثار گناه و معصیت را از دل میبرند
إِنَّ الحَْسَنَاتِ یُذْهِبنَْ السَّیَِّاتِ (114- هود علیهالسلام)
عبادتها، حسناتی هستند که آثارشان در دلهای مؤمنین وارد شده و آثار معصیت و تیرگیهایی که دلهایشان از ناحیه سیئات کسب کرده از بین میبرد.(8)
آیه فوق همانند قسمتی دیگر از آیات قرآن، تأثیر اعمال نیک در از میان بردن آثار سوء اعمال بد را بیان میکند. در سوره نساء آیه 31 میخوانیم إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ؛ اگر از گناهان بزرگ دوری کنید گناهان کوچک شما را میپوشانیم و در آیه 7 عنکبوت میخوانیم وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ؛ کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دارند گناهان آنان را میپوشانیم و به این ترتیب اثر خنثی کننده گناه را در طاعات و اعمال نیک تثبیت میکند.(9)
خدا اینگونه به بندگان مخلَصش عنایت میکند
وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بهَِا لَوْ لَا أَن رَّءَا بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَالِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ(24- یوسف علیهالسلام)
این آیه از لحظهای خبر میدهد که یوسف علیهالسلام در فشار نیروی شیطانی آن زن در آستانه ارتکاب به گناه قرار گرفت اما چون او از بندگان مخلَص خدا بود به عنایت الهی از دام گناه حتمی رهید و نجات پیدا کرد.
قرآن گزارش میدهد که در آن اتاق دربسته و همه چیز مهیا که زن عزیز مصر به سمت یوسف علیهالسلام حرکت کرد، یوسف علیهالسلام عنایتی از حق، مشاهده کرد که اگر نمیدید او نیز متقابلاً به سمت آن زن حرکت میکرد.
قرآن کریم از آن عنایت ویژه به «برهان رب» یاد کرده است و علامه طباطبایی(ره) در تفسیر آن مینویسد: آن برهانی که یوسف از پروردگار خود دید و به سمت گناه نرفت هر چند کلام خدای متعال، کاملاً روشنش نکرده که چه بوده ولی به هر حال یکی از وسائل یقین بوده که با آن، دیگر جهل و ضلالتی باقی نماند و آن یقیناً علم عادی به بدی گناه و معصیت نبوده چرا که بسیاری این علم را دارند و گناه میکنند؛ در نتیجه شکی نمیماند که آن برهانی که یوسف از پروردگار خود دید، همان برهانی است که خدا به بندگان مخلص خود نشان میدهد و آن نوعی از علم مکشوف و یقین مشهود و دیدنی است، که نفس آدمی با دیدن آن چنان مطیع و تسلیم میشود که دیگر به هیچ وجه میل به معصیت نمیکند.(10)
واسمع دعائی...
اَللَّهُمَّ اعنّی فیه علی صِیامِهِ و قیامِهِ و جَنِّبنی فیه مِن هَفَواتِهِ
و آثامِهِ وارْزُقنِی فیه ذکرَکَ بِداوِمِه بتوفیقک یا هادی المضلّین؛
خدایا! یاری کن مرا در این روز بر روزه گرفتن و عبادت
و بر کنارم دار در آن از بیهودگی و گناهان؛
و روزیم کن در آن یادت را برای همیشه
به توفیق خودت؛ ای راهنمای گمراهان.
الهی! همه عمرم غفلت بود و حسرت و حرمان
که رهآوردش، دوری از رحمت تو...
دل از کردهها پشیمان، با سری افکنده؛
اینک آمدهام به آستان تو...
ای آن که آمرزشت را
هیچ چشمی ناامید نمیشود...
الهی! جز تو کسی دست نیازم را نخواهد گرفت؛
جز تو شنوایی نمییابم تا مویهکنان ناله سر دهم
و جز تو قادری نمییابم که عاجزانه به پای قدسش بیفت
م تا بپذیردم و قلم عفو بر خطاهایم کشد...
الهی! از گمراهان دورم ساز
و جانم را شراب شیرین عرفانت بنوشان...
کسی را نمییابم که کارم بسازد؛
تمامی راههای چاره به بنبست ضعف و نداری منتهی میشود
و گیاه هر گمانی در سرزمین دلم به خشکی گراییده است...
الهی! آنچنان راه بنما که بر هیچ نامحرمی سجده نبرم...
شاخههای خشکم را جوانههای سبز دعا ببخش
و ستارههای امیدم را یک به یک،
بر آستان مقدست روشن گردان
که هر چراغی اگر تو بخواهی، روشن میشود...
در تنگنای نخوت اسیر شدهام و راه فراری جز تو ندارم؛
دست یاری به سویت دراز میکنم؛
دریابم تا از پیلهای که تار و پود آن
معصیت و نافرمانی توست، بیرون آیم...
آمین یا غیاث المستغیثین