با تو، خویشتن را از هر گناهی تطهیر می کنم.
با تو می توانم تا آسمان هفتم، بی درنگ پرواز کنم.
وقتی که می آیی، مرا به مهمانی خداوند می بری.
چه شوقی دارد مهمان خدا بودن!
چه شوقی دارد از پرنده ها سبکبال تر شدن!
تو، عطر باغ های بهشت را می دهی؛
عطر سفره های صمیمانه اهل بیت علیهم السلام را.
وقتی که می آیی، صدای مناجات علی علیه السلام را هم با خودت می آوری.
هر شب، نجوای غریبانه اش را می شنوم. بوی رفتنش را حس می کنم.
شب بیست و یکم، همه آبشارها، نامش را در اشک زمزمه خواهند کرد.
حس عجیبی دارم. دعا می کنم کاش این بار، دستان ابن ملجم بلرزند!
کاش این بار نتواند!
اما فرشته ها آمده اند تا برکت زمین را بر روی بوسه هایشان تشییع کنند.
این بار هم من و تو سیاه پوش می شویم.
ویژه نامه روز بیست و چهارم ماه رمضان در سایت آیه های انتظار
بازآی که مهمان خدائی...
ای آنکه نگه دوخته بر بزم خدایی
خوش باش بر این شیوه که نور دل مایی
پیداست از این حال که دلداده اویی
زیباست چه بسیار که از خویش رهایی
نشنیده ای آیاکه زند جارچی عرش
گلبانگ, که بازآی, که مهمان خدایی
ماه رمضان آمده و مائده بر پاست
دعوت همگا نیست چرا زود نیایی
آن به که زهر خوان دگر چشم بپوشی
زیباست بر افطاز خدا لب بگشایی
غافل منشینید که در عرش خبر هاست
چتری به سر آرید که فری است همایی
خوان کرمش مائده هردو جهانست
آن به که بر این سفره گسترده در آیی
گاهیست به پدرام چرا قدر ندانی
ماهیست همه بدر چرا ماه نپایی
یک شب که بمقدار به عمریست برابر
آنرا زچه هر سال به عمرت نفزایی؟
خیل ملک آید به سلام تو در این شب
حیف است که بر خاک تو رخسار نسایی
آرند و د مانند به هر روح روانی
آیند و رسانند به هر گوش ندایی
تا صبحد مان پیش تو مانند به تکریم
هر لحظه به سازی و نوازی و نوایی
تنها نه فقط قدر تو تقدیر نمایند
بر درد دلت میرسد از غیب دوایی
گیرند به تکلیف تو ازحور کنیزی
بخشند به تشریف تو از نور قبایی
جویند به رضوان تو در قرب مقامی
سازند به تمکین تو در خلد سرایی
بر ره سپران مژده همین بس که به فرجام
با روزه برد راه سپر راه به جایی
دعوت که به مهمانی قرب است عزیزان
آن کس بپذیرد که بر او نیست ریایی
ناظم نه طمعکار سراید غزل اما
هر گفته برد اجری و هر کرده جزایی
ویژه نامه روز بیست و چهارم ماه رمضان در سایت آیه های انتظار
*?* لحظات ناب مناجات *?*
? ویژه نامه روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان ?
تلاوت ترتیل جزء بیست وچهارم قرآن کریم
برای شنیدن تلاوت قرآن بر روی تصویر بالا کلیک کنید
ویژه نامه روز بیست و چهارم ماه رمضان در سایت آیه های انتظار
چه زود گذشت
شب نوزدهم ... شب بیست و یکم....
و من چون همیشه دویدم ....
دویدم به دنبال گذشت ها
به دنبال ببخش ها
چقدر اذیت کرده بودم کسانی که دوستم داشتند
چقدر درد داده بودم به کسانی که برایم عزیز بودند
چقدر درد کشیده بودند از دردهای بی پایان من
و عشقشان تبدیل به عادت شده بود
دعاکردم ..... دعا کردم ... دعا کردم
اینقدر که اشک هایم همراهی می کرد
اینقدر که این شبهای طولانی به صبح رسید
التماس کردم به زبان بی زبانی
درخواست ببخشش کردم
گفتم که دستم به اسمان خدا نمیرسد
وقتی که ...............
و تمام لحظه هایم گذشت به دعا کردن برای این و آن
برای کسانی که التماس دعا داشتند
هرچند شاید هیچ حاجت خاصی نداشتند
دعا کردم برای کسانی که رنجیده خاطر بودند ازمن
دعا کردم برای همه کس و همه چیز
دعا کردم برای جمع کردن دوباره محبت ها
دعا کردم برای بازگشت عشق و عطوفت ها
ویادم رفت که برای خودم دعا کنم
آری ای عزیز
فرصت نشد که به تو ای مهربان
التماس کنم برای تقدیرم
برای هرچه که تو قلم بدست میگیری و می نویسی
خدایا حالا که قلم بدست میگیری
بنویس که وجودم برای هیچ کس اسباب درد نباشد
بنویس که نابود کننده هیچ عشق و محبتی نباشد
بنویس که هنوز متعهد به عهدم با امام زمانم هستم
بنویس که عشقش تا قیامت در قلبم جاودانه است
بنویس که من فقط و فقط محتاج تو باشم
بنویس که نمی خواهی مرا درمانده ببینی
بنویس که جز تو هیچکس از درد من هیچ نداند
بنویس که من تا قیامت بنده تو باشم
بنویس که برای من تقدیر کردی
عشق را , محبت را , تحمل را ,
صبرا , سکوت را و لبخندی که
در اوج تمام دردها همه چیزی را ببینند که تو میخواهی
و تو ببینی همه چیزهایی را که هیچ کس نمی خواهد
ببیند بشنود و بگوید.......
تمام تقدیرمن همین باشد بس...
و من مثل همیشه راضیم به رضای تو
ویژه نامه لیالی قدر در سایت آیه های انتظار
معارفی از جزء بیست و سوم قرآن کریم
روزی که دست و پا حرف می زنند!
عهدی که با خدا بسته ایم
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنى ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکمُْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ(60) وَ أَنِ اعْبُدُونىِ هَاذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ(61- یس)
اى فرزندان آدم! آیا با شما عهد نبستم که شیطان را بندگى نکنید که او براى شما دشمن آشکارى است؟ و گفتم که مرا بندگى کنید که این، راه مستقیم است.
روی صحبت این آیه با مجرمین است که با توبیخ آنها را به یاد عهدی می اندازد که به آن بی توجهی کردند و در دام دشمنی معروف به نام شیطان افتاده و از راه مستقیم خارج شدند.
علت این که خداوند مجرمین را به عنوان بنى آدم خطاب کرده این است که دشمنى شیطان با این عده که باعث انحراف و هلاکت اینها شد روی غرض خاصى نسبت به آنها نبوده؛ بلکه به این دلیل بوده که آنها فرزندان آدم بودند. و این دشمنى در روز اول آن جا بروز کرد که مامور به سجده بر آدم شد و زیر بار نرفت و استکبار کرد. نتیجهاش هم این شد که از درگاه خدا رانده شد و از آن روز با فرزندان آدم(ع) نیز دشمن گردید و همه را تهدید کرد.(1)
متن عهدنامه را هم در آیه بازگو کرده است: شیطان را عبادت و پرستش و اطاعت نکنند و تنها خداوند متعال را پرستش و عبادت کنند. منظور از «عبادت کردن و پرستیدن شیطان»، اطاعت و پیروی از وسوسه های اوست.
اما اینکه ما کی و کجا این عهد را با خدا بستیم مفسران نظرات گوناگون داده اند که به نظر می رسد این عهد همان عهدی است که در عالم فطرت بین انسان و خدای او منعقد شد و اگر روی آن را با غبار غفلت و معصیت نپوشانده باشد هر لحظه که به آن توجه کند به یاد آن عهد می افتد.(2)
خلاصه اینکه منشأ انحراف و تباهی ما بی توجهی به آن عهدی است که با خدا بسته ایم و نتیجه این بی توجهی هم چیزی نیست جز افتادن در دام شیطانی که بر تباه کردن ما قسم یاد کرده است.(3)
روزی که دست حرف می زند و پا شهادت می دهد
الْیَوْمَ نخَْتِمُ عَلىَ أَفْوَاهِهِمْ وَ تُکلَِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَ تَشهَْدُ أَرْجُلُهُم بِمَا کاَنُواْ یَکْسِبُونَ(65- یس)
امروز بر دهانهایشان مُهر سکوت می زنیم و دستهایشان با ما سخن مىگویند و پاهایشان به اعمالى که همواره مرتکب مىشدند، گواهى مىدهند.
براساس این آیه،دست و پای مجرمین به آن گناهانی که با آن انجام دادهاند شهادت مىدهند؛ مثلا دستها به آن گناهانى شهادت مىدهد که صاحب دست به وسیله آن مرتکب شده؛ مانند سیلىهایى که به ناحق به مردم زده، اموالى که به ناحق تصرف کرده، نوشته هایی که به ناحق نوشته و امثال آن و پاها نیز به آن گناهانى شهادت مىدهند که صاحبشان با آنها انجام داده؛ مانند قدمهایى که به سوى مجلس گناه و برای انجام معصیت، خیانت، ظلم، فتنهانگیزى و امثال آن برداشته است.(4)
ازهمین جا روشن مىگردد که هر عضوى به عمل مخصوص به خود شهادت مىدهد و نام دست و پا در آیه شریفه از باب ذکر نمونه است و گرنه چشم و گوش و زبان و هر عضو دیگر نیز به کارهایى که به وسیله آنها انجام شده،شهادت مىدهند.(5)
زنده و مرده در فرهنگ قرآن
لِّیُنذِرَ مَن کاَنَ حَیًّا وَ یحَِقَّ الْقَوْلُ عَلىَ الْکَافِرِینَ(70- یس)
قرآن برای آن است تا کسانى را که زندهاند هشدار دهد و فرمان عذاب بر کافران محقق و ثابت شود.
از تقابلی که در این آیه بین «حیّ؛ زنده» و «کافر» وجود دارد معلوم می شود که این عبارت در واقع این بوده است که برای رعایت صنایع ادبی به این شکل درآمده است آن عبارت این بوده: قرآن مومن را چون زنده است از نافرمانی و عذاب الهی هشدار می دهد ولی برای کافر که مرده است اثری ندارد و عذاب در انتظار اوست.
این همان حیات و مرگ معنوى است که از مرگ و حیات ظاهرى به مراتب برتر و فراتر است و آثار آن گستردهتر و وسیعتر. این حیات و زندگى مختص انسانی است که به معنى «نفس کشیدن» و «غذا خوردن» و «راه رفتن» نیست؛ زیرا اینها اموری اند که در همه حیوانات یافت می شوند. حیات انسانى شکوفا شدن گلهاى عقل و خرد و ملکات برجسته در روح انسان و تقوى و ایثار و فداکارى و تسلط بر نفس و فضیلت و اخلاق است، و قرآن پرورش دهنده این حیات در وجود انسانهاست.(6)
نتیجه اینکه در فرهنگ قرآن مومن زنده است و کافر مرده؛ مومن حق را می بیند و می شنود و در قلب و اندیشه او اثر کرده و در عمل او ظاهر می شود اما کافر و کسی که منکر دین است چون مرده است؛ کر است و کور است و قلب و اندیشه اش هیچ تاثیری از قرآن و کلام حق نمی پذیرد.(7)
فراموشی قیامت را ساده نگیرید!
إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدُ بِمَا نَسُواْ یَوْمَ الحِْسَابِ(26- ص)
بىتردید کسانى که از راه خدا منحرف مىشوند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابى سخت دارند.
در این فراز، قرآن کریم به این حقیقت اشاره مىکند که گمراهى از مسیر حق ناشی از فراموشى قیامت است و نتیجهاش عذاب شدید الهى است.
بر اساس این آیه فراموشى روز قیامت سرچشمه گمراهی ها است و هر گمراهى، آمیخته با این فراموشکارى است. این اصل، تاثیر تربیتى توجه به معاد را در زندگى انسانها روشن مىسازد.
روایاتى که در این زمینه در منابع اسلامى وارد شده بسیار قابل دقت است. از جمله حدیث معروفى است که هم از پیغمبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله و هم از امیرالمؤمنین على علیه السلام نقل شده که فرمودند: «اى مردم! وحشتناکترین چیزى که از ناحیه آن بر شما مىترسم دو چیز است: پیروى از هوای نفس و آرزوهاى دور و دراز است؛ اما پیروى از خواهش نفس، شما را از حق باز مىدارد و آرزوهاى دور و دراز قیامت را از یاد شما می برد.»(8)
دو دلیل عقلی بر وقوع قیامت
وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنهَُمَا بَاطِلًا ذَالِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنَ النَّارِ(27) أَمْ نجَْعَلُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ کاَلْمُفْسِدِینَ فىِ الْأَرْضِ أَمْ نجَْعَلُ الْمُتَّقِینَ کاَلْفُجَّارِ(28- ص)
و ما آسمان و زمین و آنچه را که میان آنهاست، بیهوده نیافریدهایم؛ این پندار کافران است. پس واى بر آنان که منکر آتش دوزخند. آیا کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند مانند مفسدان در زمین قرار مىدهیم یا پرهیزکاران را چون بدکاران؟!
در این آیات دو دلیل بر وجود و یا ضرورت وجود قیامت اقامه شده است:
یکی اینکه اگر قیامتی نباشد وجود این جهان مادی باطل و بیهوده خواهد بود چون هدفی برای بودنش وجود نخواهد داشت. اینکه موجوداتی خلق شوند و از آسمان و زمین این عالم استفاده کنند و بعد هم هیچ به هیچ این نظام یک نظام بی هدفی خواهد بود که ساحت قدس الهی از چنین بیهوده کاری و عمل لغوی مبراست.(9)
دیگر اینکه اگر قیامتی نباشد و محکمه عدل و پاداش و عقابی برپا نشود آنگاه کسی که در این دنیا بد بود و بد عمل کرد فرقی با آنکه خوب بود و خوب عمل کرد تفاوتی نخواهد داشت و این از نظر وجدان پذیرفته شدنی نیست.
برای اینکه این دو اشکال جدی پیش نیاید عقل حکم می کند که باید پس از این عالم عالمی باشد که هم هدف این دنیا در آن محقق شود و هم تفاوت بین متقی و فاجر روشن شود.(10)
آنچه که ابلیس را ملعون ابد کرد
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَىَّ أَسْتَکْبرَْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ(75) قَالَ أَنَا خَیرٌْ مِّنْهُ خَلَقْتَنىِ مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ(76) قَالَ فَاخْرُجْ مِنهَْا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ(77) وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتىِ إِلىَ یَوْمِ الدِّینِ(78- ص)
خداوند متعال فرمود: اى ابلیس! چه چیز مانع شد بر مخلوقى که من آفریدم سجده نکنی؟ تکبر ورزیدى، یا بالاتر از آن بودى که فرمان سجود به تو داده شود؟ ابلیس [گزینه اول را انتخاب کرد و] گفت: من از او (آدم) بهترم، چرا که مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل. خداوند به او فرمود: از صفوف ملائکه، از آسمان برین، بیرون رو که تو رانده درگاه منى و مسلما لعنت من بر تو تا روز قیامت ادامه خواهد یافت.
سه درس آموزنده و مهمی که در این گفتگو نهفته است
1. در پاسخ ابلیس اشارهاى است به اینکه از نظر ابلیس اوامر الهى به خودی خود لازم الاجرا نیستند؛ بلکه فرامین الهی وقتى لازم الاطاعة هستند که حق باشند و چون امرش به سجده کردن، حق نبود پس اطاعتش هم واجب نبود. برگشت این حرف به این است که ابلیس اطلاق مالکیت خدا و حکمت او را قبول نداشته و این همان اصل و ریشهاى است که تمامى گناهان و عصیانها از آن سرچشمه مىگیرد؛ چون معصیت وقتى سرمىزند که صاحبش با انکار ربوبیت خدا و با این توجیه که ارتکاب معصیت بهتر از ترک آن است، از حکم الهی سرپیچی کند.(11)
2. این مجازات سنگین برای ابلیس تنها برای ترک یک سجده نبود؛ آنچه باعث این سقوط و لعنت ابدی ابلیس شد استکبار او بود. استکباری که با اظهار نظر و استدلال در برابر امر الهی وجودش ثابت شد. اگر استدلال ابلیس را تحلیل کنیم سر از کفر عجیبى در مىآورد او با این سخن خود در حقیقت به خدا گفت که برخی از دستورات تو اساس و پایه درستی ندارد (انکار حکمت الهی) و نیز برخی از دستورات تو کاملا نادرست است معاذالله جاهلانه است (انکار علم الهی) و من بهتر از می فهمم.
3. کسی که عالمانه و از روی عمد مرتکب معصیت می شود در حقیقت همان راهی را رفته است که ابلیس رفته. یعنی به خدا می گوید تو گفته ای نکن ولی نظر من این است که انجام این کار اشکالی ندارد و بعد مرتکب می شود.
ویژه نامه روز بیست و سوم ماه رمضان در سایت آیه های انتظار