طعم گوارایِ «وجود» سرخوش میکندش.
دستهای شفا، نسخه ای از نقشه جهان را میگستراند
روبروی دردهای انسان.
اقیانوسها همچون آوازهای آبی،
حضورِ تو را به جشن مینشینند.
آبهای پراکنده، مدح جسته و گریخته تواند
و ارثیه آنها همه روشنی است از نام تو.
سفینه هایی از نور را ببین، قطارهایی از غزل؛
غزلهایی که با قوافیِ زلال ردیف شده اند.
این چنین است که سر انگشتان باران زایِ شعر و شعور
از نازکای خیال، دسته دسته کرامت میآورند.
بنگر که «ایثار» و «وفا» و «غیرت»
به لباسهای روشن ایمان افزوده شدند
و «فتوّت» و «رشادت» و «ادب»،
کنار کتابهای در خور انسان چیده شدند.
چه زیبا و شاعرانه، برگهای طنّاز مسرّت،
دور تا دور ستونِ دلیری پیچیده اند
و باید از هماکنون دنیا را به وسعت نظر خاک عادت داد.
از هم اینک باید با خوشخوییِ آبها خو گرفت.
شب چه دارد اگر زیر آفتاب نگاه تو بیتوته نکند؟!
روز چه میارزد اگر برای جوانمردیات برنخیزد؟!
آمدنت جلسه معارفه تمام پاکیها به تمام دنیاست.
از بی لیاقتی است کسی اگر گامی برندارد به سوی تو.
پس رفتگیِ زمانه است که نامت عادی بُرده میشود.
یا قمر بنی هاشم!
واژهای که از لبان مقدس تو خارج شود،
دیگر عطشناک نیست.
لحظه ای که آرامش تو در آن وارد شود،
دیگر خطرناک نیست.
دریاها، شطهایی که نام تو را زمزمه نکرده اند،
از مقوله پاکی بیرون رفته اند.
تنها قلم هایی که دستهایت را ستودند و سرودند،
در قیام روسپیدند.
یا اباالفضل العباس علیه السلام !
این دنیا که من میشناسم، یقین که تو را نشناخته.
سلسله جبال اندک زمین،
چه ناتمام، عطش تو را به روایت کشیده است
و به حکایت نشسته است چه بیهوده،
مهربانی تو را، هزار و یک شبِ یلدای زمان!
لبهای ولایت تو را شناخت که بر اوایلِ دستانت بوسه زد.
و ما همچنان از دریای عطوفت تو
آب بر میداریم؛ با تمام محدودیتمان.
مقیم آبیِ احساس، عباس
مقامِ گُلچراغ یاس، عباس
بگو با ذرّههای تشنه جان
به عشق حضرت عباس،«عباس »
محمدکاظم بدرالدین
و تو اتفاق افتادی
تو باید اتفاق می افتادی.
شاید اگر همه ماجرا به تو ختم می شد، حالا همه چیز فرق می کرد!
شاید اگر تو نبودی و واقعه بی تو اتفاق می افتاد،
دنباله نور این کهکشان، تا ظلمتِ اکنونِ تاریخ نمی رسید!
حتما بی تو این روشن گری چیزی کم داشت.
بی تردید، بی تو، حجت اهل شب تمام نبود.
بی تو اوراقی از تاریخ، بی خط و بی دلیل می ماند.
و تو اتفاق افتادی تا حجت بر همه تمام شود. هر که رفتنی است
برود و هر که پیشانی اش مُهر ماندگاری در عظمت تاریخ را گرفته، بماند.
و تو اتفاق افتادی تا همه، بودن یا نبودن را برگزینند.
تو اتفاق افتادی؛ درست در روزِ انتخاب سعادت؛
تاسوعا!.
تو روزی نیستی مثل تمام روزهای خدا که خورشید از میانِ دستانِ
سپیده مشرق شکوفه بزند و در سرخی سینه آرامش مغرب ناپدید شود.
تو روزی نیستی که آفتاب، نگاه هر روزه اش را به زمین بدوزد
و بی تفاوت از سر هر بودنی عبور کند.
تو روزی نیستی که آب، حال خودش را به دست
رود بسپارد و تنها به رفتن فکر کند.
تو روزی نیستی که زمان، از هر اتفاقی که می افتد،
در آن متعجب نشود و همه لحظه هایش را به یک چشم ببیند.
تو روزی معمولی نیستی؛ روزی هستی که روز واقعه
را در میان گرفته ای و به پیشواز حادثه می روی.
تو روزی هستی که عَزمت را جزم کرده ای
تا به قله های تاریخ نزدیک شوی.
تو روزِ ماقبل عاشورایی؛ روز تاسوعایی.
حسین علیه السلام اسوه عشق و بندگی
به دنبال کدام سرمشق و نمونه میگردی؟
چه کسی برای تو آرزوی رسیدن است و منتهای هدف؟
در قاب نگاهت کدام تصویر، شب و روز تکرار میشود
و حتی در خواب و رؤیا همواره با توست؟
فکر میکنی مثل چه کسی باید باشی،
مثل چه کسی باید زندگی کنی، حرف بزنی،
حتی کارهای روزمرهات را انجام دهی؟
با همه جستجوهایت به کسی نمیرسی که در هر حال
و برای همیشه انگشت اشارت به سویش نشان کنی
و شک نداشته باشی که او راهشناس است و با او به بیراهه نمیروی.
سرمشق ها و نمونه های دور و برت همه تمام شدنیاند
و گذر زمان بهتر و بالاتر از آنها را معرفی می کند.
تو باید در پی کسی باشی که هرگز تمام نشود، کهنه نگردد،
بلکه تری و تازگی و حقیقی بودنش هر روز، روشنتر از دیروز نمایان شود
و کربلا بهترین نمونه برای همیشه انسان و همه انسانهاست
و حسین علیه السلام برترین اسوه و سرمشق.
او خود فرمود: «من برای شما بهترین سرمشق و نمونهام»
و مگر نه این که حسین علیه السلام آیینه تمامنمای پیامبر است
و پیامبر بالاترین اسوه حسنه؟!
حسین(ع)، همه را به خویش می خواند آنگاه که می فرماید:
«هل من ناصر ینصرنی؛
آیا کسی هست یاری و همراهیام کند؟»
بیایید همه ما لبیک گوی آن حنجره خون فشان باشیم
که لبیک به حسین علیه السلام ، لبیک به قرآن است.
در گذر زمان و در گردش مدام ماه،
دوباره به ایستگاه محرم رسیدهایم.
محرم فصل رویش ها و ریزش هاست.
فصل صفآرایی تمام خوبی ها
در مقابل همه زشتی ها و پلیدی ها.
باز هم محرم و یک دنیا اشک و عشق و عبرت.
باز هم کربلا و سرزمینی که تمام هستی به گردش طواف می کنند
و باز هم عاشورا و یک روز به وسعت تمام روزهای خدا.
ویژه نامه محرم حسینی در سایت آیه های انتظار
باز باران با ترانه ،می خورد بر بام خانه
یادم آید کربلا را ،دشت پر شور و نوا را
گردش یک روز غمگین ،گرم و خونین
لرزش طفلان نالان ،زیر تیغ و نیزه ها را
باز باران با صدای گریه های کودکانه
از فراز گونه های زرد و عطشان
با گهرهای فراوان می چکد
از چشم طفلان پریشان
پشت نخلستان نشسته
رود پر پیچ و خمی در حسرت لبهای ساقی
چشم در چشمان هم آرام و سنگین
می چکد آهسته از چشمان سقا
بر لب این رود پیچان
باز باران ،باز باران با ترانه
همچو اشک می بارد از
چشمان یک مرد خسته ،دلشکسته
بغض هیهات بر لب ،از عطش در تاب و در تب
نرم نرمک می چکد این قطره ها
روی لب شش ماهه طفلی، رو به پایان
مرد محزون ،دست پر خون
می فشاند از گلوی نازک شش ماهه
بر لب های خشک آسمان با چشم گریان
باز باران باز هم اینجا عطش ، آتش، شراره
جسمها افتاده بی سر پاره پاره
می چکد از گوشها باران خون و کودکان بی گوشواره
شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
وندرین تفتیده دشت و سینه ها برپاست طوفان
دستها آماده شلاق و سیلی
چهره ها از بارش شلاقها گردیده نیلی
اندراین صحرای سوزان ،می دود طفلی سه ساله
پر زناله ،پای خسته ،دلشکسته
روبرو بر نیزه ها خورشید تابان
می چکد خون گلویش بر تن این خاک سوزان
باز باران باز باران !
قطره قطره می چکد از چوب محمل
خاکهای چادر زینب به آرامی شود گل
می رود این کاروان منزل به منزل
می شود از هر طرف این کاروان هم سنگ باران
آری آری ، باز باران با ترانه!
باز زخم و اشک و درد و تازیانه
آری آری ، تا نگیرد شعله ها در دل زبانه
تا نگیرد دامن طفلان محزون را نشانه
تا نبیند کودکی لب تشنه اینجا اشک ساقی
بر فراز خیمه برگونه ها ،بر مشک ساقی
کاش می بارید باران....
کاش می بارید باران....
ویژه نامه محرم حسینی در سایت آیه های انتظار
نکاتی از حیات و شهادت حضرت علی اکبر(ع)
"علی بن الحسین" در زیارت عاشورا کیست؟
حضرت علیاکبر(ع) شبیه ترین مردم به پیامبر اکرم(ص) بود و شجاعت
و رزمندگی را از جدش امام علی(ع) به ارث برده بود، اهل بیت(ع)
هرگاه که دلتنگ پیامبر می شدند به چهره او می نگریستند.
حضرت علی اکبر(ع) فرزند اباعبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان
سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود.
پدر گرامیشان امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع)
و مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است.
درسنّ شریف حضرت علی اکبر به هنگام شهادت، اختلاف است.
برخی می گویند هجده ساله، برخی می گویند نوزده ساله
و عده ای هم می گویند بیست وهشت ساله بود.
اما بر اساس منابع تاریخ و حدیثی حضرت علی اکبر
از امام زین العابدین(ع)بزرگتر بودند.
کربلا عصاره بهشت است و عاشورا آبروی عشق.
اگر کربلا نبود هیچ گلی از زمین نمی رویید و
مشام هیچ انسان آزاده ای حقیقت را استشمام نمی کرد.
اگر کربلا نبود عاشورا نبود و اگر عاشورا نبود
امروز عشق بر سر هر کوی و برزنی بیگاری نمی کرد.
حسین آمد و عشق را آبرو بخشید و عباس با دستان بریده
و لبان خشکیده با مشکی زخمی عشق را سیراب کرد
تا حرف و حدیثی باقی نماند؛
زینب عشق را تداوم بخشید
و آن را در گستره زمین و آسمان منتشر کرد
تا از آن پس تمام عاشقان وامدار حماسه عاشورا باشند.
کربلا قبله الهام عاشقان شد و عاشورا میعادگاهی برای آنان
که می خواهند نماز عشق را در محرابی به بلندای تاریخ بپا دارند.
از آن روز زندگی معنا یافت که حسین (ع) بر کتیبه دل ها نقش بست
و عاشورا- این راز نهفته- مضمون تمام ناگفته ها شد.
ویژه نامه محرم حسینی در سایت آیه های انتظار