قنات رحمت
ماه رمضان، ماه محاسبه است؛
فرصتِ خلوت با خویش و خداست؛
موعد امتحان اخلاص است؛
فرصتی است تا دفتر دل را بگشایی و کتاب عمل را بازخوانی کنی.
مراقب باش که اینک سر سفره ضیافت الهی نشسته ای.
سحرهای پر برکت، افطارهای پرمعنویت، شب های دعای افتتاح
و کمیل، جلسات دعا و ترتیل و تلاوت، حالات روحانی انس
با قرآن و مفاتیح، تهجّد و سحرخیزی و چشمان بیدارِ پیش از طلوعِ سپیده صبح
دعاهای روزانه همه و همه مائده های آسمانیِ این ماه پرفیض است
و تو را دعوت کرده اند، تا به قدر تشنگی و توان و در حدّ
ظرفیت وجودی از این قنات رحمت بنوشی.
پس مراقب باش که تشنه و ناکام بر نگردی.
*?* لحظات ناب مناجات *?*
? ویژه نامه روز چهاردهم ماه مبارک رمضان ?
تلاوت ترتیل جزء چهاردهم قرآن کریم
برای شنیدن تلاوت قرآن بر روی تصویر بالا کلیک کنید
ویژه نامه روز چهاردهم ماه رمضان درسایت آیه های انتظار
خدایا! تو را سپاس که دیگر بار، عمرم به دیدار این لحظه ها نائل شد.
تو را سپاس که نفس هایم فرصت دوباره رسیدن به این هوای هستی بخش را پیدا کردند.
من باز پیراهن نیایش و توحید بر تن می کنم و به خانه تو می آیم؛
به بزم بی ریایی که سفره از کرامت و عطای بی پایان تو دارد
و تمام بزم ها و آراستگی ها را از چشمم می اندازد.
خدایا! اینک در می زنم، در را به رویم باز کن
که شتابان به فراخوان میهمانی تو آمده ام؛
با دست های فقیری که دستان ثروتمند تو را می جوید.
دستم را بگیر و مرا در کنار این مجلس انس بنشان!
خداوندا! مرا با من و با خود آشنا کن و رخصت مهرورزی دوباره ام ببخش!
ساقیانه، روبه روی من بنشین و دلبرانه، با من سخن بگو
که اینک، خروش و غلغله هستی همه از سر عشق است
و حدیث با تو پیوستن و از ساغر تو جرعه نوشیدن، ورد لب هاست.
محرمانه با تو می گویم: دوباره در خلوت هایم پدیدار شو،
دوباره در اشک های قنوتنم شعله ور باش،
دوباره تسبیح ها و ذکرهای نیمه شبم را بی وقفه پاسخ ده،
دوباره «الغوث» و «ربنای» عاجزانه ام را اجابت کن
که من سر از پا نشناخته و دوان دوان، از همه عالم گریخته ام
و به اینجا که تویی، آمده ام.
ما در خلوت به روی غیر ببستیم
از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
معارفی از جزء سیزدهم قرآن کریم
اکثر ایمانها، آلوده به شرک است
وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثرَُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُم مُّشْرِکُونَ(106- یوسف علیه السلام)
اکثر آنها که ایمان مىآورند، ایمانشان آمیخته با شرک است و مشرک هستند.
مراد از این شرک آن شرک آشکار بت پرستان نیست؛ زیرا هیچ مومنی اهل پرستش بت نیست و بر آن سجده نمی کند؛ بلکه منظور، شرک پنهان است(1) که امام هادی علیه السلام در توصیف آن فرمود: الْإِشْرَاکُ فِی النَّاسِ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَى الْمِسْحِ الْأَسْوَدِ فِی اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَة(2)؛ نفوذ شرک در ضمیر مردم، پنهانتر از آنست که مورچه سیاهى در شب تیره و تار بر روى گلیم سیاهى راه برود. وقتى انسان در آن شرائط متوجه راه رفتن مورچه نشود قطعا از این شرکی که پنهانتر از آنست هم آگاه نخواهد شد.شرک آن است که انسان در اداره امور عالم به منشا اثری غیر از خداوند متعال عقیده پیدا کند و او را شریک خدا قرار دهد.(3) امام صادق علیه السلام در توضیح این آیه فرمود: شِرْکُ طَاعَةٍ وَ لَیْسَ شِرْکَ عِبَادَةٍ(4)؛ شرک در این آیه شرک در طاعت است؛ نه شرک در عبادت.(5)
دو روایت مهم در توضیح این مطلب
1. امام باقر علیه السلام فرمود: گناهانی که مومنین مرتکب می شوند همان شرک طاعت است زیرا با آن کارها، در حقیقت شیطان را اطاعت کرده اند پس در زمینه اطاعت، برای خدا شریک قائل شده اند.(6) در نتیجه می توان گفت که هر گناهی ریشه در شرک به خدا دارد. و این حکم به شرک در صورتیست که فرد متوجه نباشد که کار او تبعیت از شیطان است(7)؛ زیرا اگر این اطاعت را با آگاهی و از روی عمد انجام دهد کار او از مرحله شرک گذشته و به کفر می رسد.(8)
2. مالک بن عطیه می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم منظور از شرک اکثریت مومنین که در آیه آمده است چیست؟ امام فرمودند: مقصود مثل این حرفهایی است که گاهی انسان می گوید «اگر فلانى نبود من نابود می شدم»، «اگر فلان کس نبود من به فلان ناراحتى مبتلا مىشدم»، «اگر فلانى نبود خاندان من، اهل و عیالم از بین می رفتند». او با این اندیشه اشخاص را موثر در زندگى خود مىبیند و براى خدا در رازقیت و در تاثیر شریک قرار می دهد. عرض کردم: این چنین بگوید چطور؟ «اگر خداوند به وسیله فلانى بر من لطف و منت نمی گذاشت من نابود مىشدم» آیا باز هم اشکالى دارد؟ حضرت فرمود: اگر این گونه بگوید مانعى ندارد.(9) چون در این بینش خداوند متعال را مؤثر، مسبب، وسیله ساز و دیگرى را وسیله می داند.
تغییر سرنوشت در گرو خواست و حرکت خود ملت هاست
إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیرُِّ مَا بِقَوْمٍ حَتىَ یُغَیرُِّواْ مَا بِأَنفُسِهِم(11- رعد)
خداوند اوضاع هیچ ملتى را تغییر نمىدهد، مگر آنکه در خود دگرگونى ایجاد کنند.
این جمله یک قانون کلى و عمومى را بیان مىکند، قانونى سرنوشت ساز و حرکت آفرین و نیز هشدار دهنده! این قانون که یکى از پایههاى اساسى جهان بینى و جامعهشناسى در اسلام است به ما مىگوید: مقدرات شما قبل از هر چیز و هر کس در دست خود شما است و هر گونه تغییر و دگرگونى در خوشبختى و بدبختى اقوام در درجه اول به خود آنها برمی گردد. شانس و اقبال و مانند اینها همه بی اساس است و آن چیزی که پایه دارد این است که ملتى خود بخواهد سربلند و پیشرو باشد و یا به عکس، خودش تن به ذلت و شکست دهد، پس این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونى آنهاست که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب الهی مىسازد.
به تعبیر دیگر: این اصل قرآنى که یکى از مهمترین برنامههاى اجتماعى اسلام را بیان مىکند به ما مىگوید هر گونه تغییرات برونى متکى به تغییرات درونى ملتها و اقوام است و هر گونه پیروزى و شکستى که نصیب قومى شود از همین جا سرچشمه مىگیرد.(10)
ویژگی های حق گرایان از نظر قرآن
الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لَا یَنقُضُونَ الْمِیثَاقَ(20)وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یخَْشَوْنَ رَبهَُّمْ وَ یخََافُونَ سُوءَ الحِْسَابِ(21)وَ الَّذِینَ صَبرَُواْ ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبهِِّمْ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ أَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلَانِیَةً وَ یَدْرَءُونَ بِالحَْسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُوْلَئکَ لهَُمْ عُقْبىَ الدَّارِ(22- رعد)
کسانی اند که به پیمان الهى وفا مىکنند و عهد را نمىشکنند و به پیوندهایى که پروردگار بدان امر فرموده پا برجا بوده و از خداى خویش مىترسند و نگران بدى حساب هستند و نیز صبر مىکنند تا جلب رضایت پروردگار خویش نمایند. نماز را برپا داشته و از آنچه به آنها روزى شده، پنهان و آشکار انفاق مىکنند و به وسیله کارهاى پسندیده، اعمال زشت خود را از بین مىبرند. ایشان کسانی اند که در جهان آخرت، عاقبت خوبى در انتظارشان است.
در این آیات به چند ویژگی مهم و برجسته کسانی که به واقع طرفدار حق هستند اشاره کرده و آنها را چنین توصیف می کند:
1. به عهد الهى وفا مى کنند و آن عهد را نمىشکنند.(11) این عهد و میثاق دایره وسیعی دارد که تمام عهدهای فطری، عقلی و نقلی را در بر می گیرد.(12)
2. پیوندهایى را که خداوند امر به حف0آن کرده برقرار مىدارند. که چون مطلق است دلالت مىکند بر هر ارتباط و پیوندی که خدا به آن امر فرموده که از معروفترین مصادیق آن صله رحم است.(13)
3و4. نسبت به پروردگارشان، خشیت دارند و از بدى حساب در دادگاه قیامت مىترسند.
فرق بین خشیت و خوف: خشیت تاثر در محدوده قلب است ولی خوف واکنش عملی برای خلاص شدن است هر چند که در دل متاثر نگشته و دچار هراس نشده باشد.(14)
5. در برابر تمام مشکلاتى که در مسیر اطاعت، ترک گناه، جهاد با دشمن و مبارزه با ظلم و فساد وجود دارد براى جلب خشنودى پروردگار صبر و استقامت می ورزند.
6. نماز را بر پا مى دارند.
7. از آنچه به آنان روزى دادهایم در پنهان و آشکار انفاق مى کنند.
8. بوسیله حسنات، سیئات را از میان مىبرند. به این معنى که وقتی گناهی از آنها سر بزند، تنها به ندامت و استغفار، قناعت نمىکنند، بلکه عملا با انجام کار خیر و عمل به وظایف فوت شده در مقام جبران بر مىآیند. این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که آنها بدى را با بدى تلافى نمیکنند(15)، بلکه سعى دارند با انجام نیکى در حق کسی که به آنها بدی کرده است او را وادار به تجدید نظر کنند.(16)
آدرس مهمی که همه به دنبال آنند
الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئنُِّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئنُِّ الْقُلُوبُ(28- رعد)
کسانی اند که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى گیرد. آگاه باشید! که دلها فقط به یاد خدا آرام مى گیرد.
آیه در وصف کسانی است که در آیه قبل آنها را «مَنْ أَنَابَ» نامید یعنی کسی که به سوی خدا بازگردد و رو به او کند.
آرامش و آسایش دو عنوان جدای از هم هستند که در بین انسانهای بیگانه با فرهنگ قرآن این دو به یک معنا و یا به جای هم گرفته می شوند. آسایش مفهومی مرتبط با جسم و تن دارد برخلاف آرامش که با روح و جان در ارتباط است.
گمشده بشر هر روز آرامش است و خود به تجربه فهمیده که وسایل آسایش برای او آرامش نمی آورد. بسیارند کسانی که مجهزترین زندگی و امکانات رفاهی روز دنیا را دارند؛ اما دریغ از ذره ای آرامش و راحتی جان؛ در عوض کم نیستند کسانی که با حداقل امکانات روزگار سپری می کنند و شور و نشاط و صفا و صمیمیت و از همه مهتر آرامش خاطر سراسر زندگی بیرون و وجود درونشان را لبریز کرده است.
راز این داستان کجاست؟ کلید حل این معما به دست کیست؟ قرآن کریم به این سوال مهم و بسیار کاربردی انسان پاسخ می دهد که هر کس به خدا رو کرد و به او ایمان آورد و برنامه او را در زندگی خود پیاده کرد یقین بداند که به آرامش واقعی خواهد رسید؛ آرامشی که محال است آن را بتوان در غیر این آدرس پیدا کرد.
دعای مجیر در روزهای 13 ،14 و 15 ماه رمضان
خواند دعای «مجیر» در روزهای 13، 14 و 15 ماه مبارک سفارش شده است .
این نکته را نباید فراموش کرد که دعا تنها برای دستیابی به ثواب نیست،
بلکه اصل دعا خواندن برای رسیدن به کمال است.
سُبْحانَکَ یا اَللّهُ تَعالَیْتَ یا رَحْمنُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى خدا برترى تو اى بخشنده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا رَحیمُ تَعالَیْتَ یا کَریمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى مهربان برترى تو اى کریم پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا مَلِکُ تَعالَیْتَ یا مالِکُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اىپادشاه برترى تو اى مالک پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا قُدُّوسُ تَعالَیْتَ یا سَلامُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى مبرا از هرعیب برترى تو اى سلامت بخش پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا مُؤْمِنُ تَعالَیْتَ یا مُهَیْمِنُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى امان بخش برترآمدىاى نگهبان پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا عَزیزُ تَعالَیْتَ یا جَبّارُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى نیرومند برتر آمدىاى با جبروت و عظمت پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا مُتَکَبِّرُ تَعالَیْتَ یا مُتَجَبِّرُ َجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى داراى بزرگى وکبریاء برتر آمدى اى صاحب جلال و شوکتپناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا خالِقُ تَعالَیْتَ یا بارِئُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى آفریننده برتر آمدى اى پدید آرندهپناه ده ما را از آتش اى پناه
سُبْحانَکَ یا مُصَوِّرُ تَعالَیْتَ یا مُقَدِّرُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
ده منزهى اى صورت ده برتر آمدى اى اندازه گیر کارها پناه ده مارا ازآتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا هادى تَعالَیْتَ یا باقى اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى راهنما برتر آمدى اى باقى پناه ده ما را از آتشاى پناه ده
سُبْحانَکَ یا وَهّابُ تَعالَیْتَ یا تَوّابُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى بخشنده برتر آمدى اى توبه پذیر پناه ده ما را از آتش اى پناهده
سُبْحانَکَ یا فَتّاحُ تَعالَیْتَ یا مُرْتاحُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى گشاینده برتر آمدى اى آسایش بخش پناه ده ما را از آتش اى پناهده
سُبْحانَکَ یا سَیِّدِى تَعالَیْتَ یا مَوْلاىَ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى آقاى من برترى تو اى سرور من پناه ده ما را از آتش اى پناهده
سُبْحانَکَ یا قَریبُ تَعالَیْتَ یا رَقیبُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى نزدیک برترى تو اى مراقب اعمال بندگان پناه ده ما را از آتش اىپناه ده
سُبْحانَکَ یا مُبْدِئُ تَعالَیْتَ یا مُعیدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى آغاز کن آفرینش برتر آمدى اى بازگرداننده پناه ده ما را از آتش اىپناه ده
سُبْحانَکَ یا حَمیدُ تَعالَیْتَ یا مَجیدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى پسندیده برتر آمدى اى ستوده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا قَدیمُ تَعالَیْتَ یا عَظیمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى دیرینه برترى تو اى با عظمت پناه ده ما را از آتش اى پناهده
سُبْحانَکَ یا غَفُورُ تَعالَیْتَ یا شَکُورُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى آمرزنده برتر آمدى اى پاداش ده سپاسگزاران پناه ده ما را از آتش اىپناه ده
سُبْحانَکَ یا شاهِدُ تَعالَیْتَ یا شَهیدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى شاهد برترى تو اى گواه پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا حَنّانُ تَعالَیْتَ یا مَنّانُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى بسیار مهربان برترى تو اى نعمت بخش پناه ده ما را از آتش اى پناهده
سُبْحانَکَ یا باعِثُ تَعالَیْتَ یا وارِثُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى برانگیزنده برترى تو اى ارث بر جهانیان پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا مُحْیى تَعالَیْتَ یا مُمیتُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى زنده کننده برترى تو اى میراننده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا شَفیقُ تَعالَیْتَ یا رَفیقُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اىمهربان برترى تو اى رفیق پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا اَنیسُ تَعالَیْتَ یا موُنِسُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى همدم برترىتو اى مونس پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا جَلیلُ تَعالَیْتَ یا جَمیلُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى شوکتمند برترى تو اىداراى جمال و زیبایى پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا خَبیرُ تَعالَیْتَ یا بَصیرُ ِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى آگاه برترى تو اىبیناى به کارها پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا حَفِىُّ تَعالَیْتَ یا مَلِىُّ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى مهربان برترى تو اى بىنیاز مطلق پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا مَعْبُودُ تَعالَیْتَ یا مَوْجُودُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى معبود حقیقى برتر آمدى اى موجود بالذات پناه ده مارا از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا غَفّارُ تَعالَیْتَ یا قَهّارُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى آمرزش پیشه برترى تو اى داراى قهر و سطوت پناه ده ما را ازآتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا مَذْکُورُ تَعالَیْتَ یا مَشْکُورُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى یاد شونده برترى تو اى سپاس دارنده پناه ده ما را از آتش اى پناهده
سُبْحانَکَ یا جَوادُ تَعالَیْتَ یا مَعاذُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى بخشنده برترى تو اى پناهگاه پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا جَمالُ تَعالَیْتَ یا جَلالُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهىتو اى اصل هر زیبایى برترى تو اى بخشنده هر بزرگوارى پناه ده ما را از آتش
سُبْحانَکَ یا سابِقُ تَعالَیْتَ یا رازِقُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
اىپناه ده منزهى تو اى سبقت گیرنده برترى تو اى روزى دهنده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا صادِقُ تَعالَیْتَ یا فالِقُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى راستگفتار برترى تو اى شکافنده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا سَمیعُ تَعالَیْتَ یا سَریعُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى شنوا برترىتو اى شتابنده در اجابت پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا رَفیعُ تَعالَیْتَ یا بدیعُ َجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى بلندمرتبه برترى تو اى آفریننده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا فَعّالُ تَعالَیْتَ یا مُتَعالُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى کننده آنچه بخواهى برترى تو اىوالامرتبه پناه ده ما را از آتش
تو انسان را پاک آفریدی
و او را بر آفریدگانت برتری بخشیدی
راهش نمودی و از گناه بازَش داشتی
هدایتش کردی و بذر محبت خویش در نهادش کاشتی
دنیا اما چه فریبا!
و پدیدههایش چه نامانا!
اگر کامیاب شوم و خود را از ناپاکیها دور دارم
و اگر توفیق یابم و خویشتن را به نبرد با پلیدیها بگمارم
به سرشت خویش نزدیک شدهام
و در شمار انسانهای نیک درآمدهام
آفریدگارا !
ای که مرا پاک خواستهای !
امروز تو خود گونهگونه پلیدی از من بزدای
و مرا هماره پاک، پاک و پاکیزه فرمای
گردونهی بازیِ روزگار است و هزار رنگ و هزار گردِش
چرخهی پرپیچوتاب زندگی است و هزار شکل و هزار چرخِش
آن که از تو نگسست
و دل به تو بست
و بر زورق پرامید تو نشست
از این گرداب هولناک برست
و آن که بند خویش از تو برید
و کبوتروار این سو و آن سو پرید
هرگز به ساحل امن و آسایش نرسید
اگر حال و روز مرا تماشا کنی
و مرا بر دگرگونیهای روزگار شکیبا کنی
آبرویم را نبردهای
و خواستهی امروزم برآوردهای
من از رسم عارفان آموختهام که از غیر تو بپرهیزم
و تنها و تنها به ریسمان محکم و استوار تو درآویزم
من از نیکمردان فرا گرفتهام که در زندگی خویش بهگزین باشم
و پیوسته با بهترین مردمان همنشین
من از بزرگان درسآموز شدهام که از خواستههای خود نکاهم
و این همه را از خدای بزرگ خویش خواهم
امروز خواهش از من و دهش از تو
زاری و لابه از من و نوازش از تو
درد از من و درمان از تو
ناله از من و احسان از تو
بر منِ بیمَنَت منّت نه
و مرا به پارسایی و خویشبانی
و همنشینی با نیکان توفیق ده
دیدگانِ بینورِ بینوایان که تماشا نتواند
تنها در برابر مددهای بیدریغ تو درخشندگی یابد
و چشمان بیسوی مسکینان
تنها تا به برق نگاه پرمهر تو افتد، خوش بتابد
یاری تو دستگیر ما
و دست بیمثال تو یاور بینظیرمان
کتاب رمضان، دستاورد نقرهای روح انسان است.
در پرتو تلاش و مجاهدتهای نفس، سپیدهباران میشویم
از سحرهای «ابوحمزه» از شبهای «افتتاح».
رمضان، یعنی دریایی در کنار ما،
تا دلهای غبارآلود را در آن شستوشو دهیم.
رمضان، یعنی باغستانی از عطرهای خدا.
با حلول رمضان، شیرینی سحرهای مناجات، رنگ میگیرد
و محبت و قرب، در دلهای خشکیده بشر جوانه میزند.
باید برای دقیقههای سبز این ماه، نوروزیترین تبریکها را فرستاد.
در سرزمین اردیبهشتی رمضان، هر چه هست،
خرمی و نشاط است؛ اگر حکمتها را دریابیم.
اگر بهرههای معنوی امساک را بدانیم،
چشمهای ما تا رمضان دیگر، زیبا میبینند
و دهانهای ما، کلمات خشک دنیا را به کار نمیبرند.
رمضان یعنی گشوده شدن دربهای رو به قرآن،
تشنگی برای دریافت حقایق آسمانی.
گمنامترین لذتها در متن این کشف عرفانی جا دارند.
رمضان که میآید، دلها چون بلبلانِ مست،
شیفته گلزار انس میشوند.
رمضان که میآید، خلوتکده های آبی شب،
دریاترین غزلها را میسرایند.
دستها بوی خوش مفاتیح میدهند و تسبیح.
آسمان، چقدر بر این یاسهای نیایش غبطه میخورد.
رمضان، فرصتی است تا دل با گل صمیمی تر باشد.