مگر می شود آسمان دل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
نگیرد و سیل اشکش به راه نیفتد؟!
او تنها یک همسر برای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نبود،
که هم سرِّش بود، انیس و قرین غربت هایش بود. در عطش دعوت های نبوی
صلی الله علیه و آله وسلم ، چشمه های معنوی و مادی خود را به روی
پیام های تشنه و آسمانی محمد صلی الله علیه و آله وسلم گشود.
خدیجه علیهاالسلام با سلاح صبر و سپر امیدش به آینده روشن اسلام،
به مصاف زنان مکّه می رفت و آنها را از کویر سوزان دل و فقر
معنوی سرزمین جانشان باخبر می کرد؛
همان زنانی که در کوچه های شهر مادیّت، با خارهای سرزنش، پای
دل خدیجه را بارها و بارها زخمی کردند.
آن ها که با تیر ملامت و گوشه کنایه هایشان، گوشه های دل
او را مجروح کردند؛
خدیجه مال دار کجا، و محمد صلی الله علیه و آله وسلم فقیر کجا؟!
مگر می شود آسمان دل محمد امین صلی الله علیه و آله وسلم
نگیرد و سیل اشکش به راه نیفتد؟
او خدیجه اش را از دست داد که غم رفتنش، رفت و آمد
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به میان مردم را کم رنگ کرده بود؛
تا جائی که آن سال، سال بی قراری و حزن رسول
خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، (عالم الحزن) نام گرفت.
خدیجه علیهاالسلام تنها همسر پیامبر نبود؛
که مادر فاطمه علیهاالسلام ـ معمای خلقت افلاک ـ بود؛
کسی که بزرگ ترین هدیه و گوهر این جهانی و آن جهانی
را برای رونق بازار روشن گری، دریافت کرد
بانوی کرامت -سوگنامه وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها ( سال 89)
فرشته ای در کنار پیامبر ( نگاهی گذرا به زندگانی حضرت خدیجه س )
نگاهی به آموزه های تربیتی در زندگی حضرت خدیجه (سلام الله علیها)
شکوه غم زپا تاسرخدیجه ...{ اشعار شهادت حضرت خدیجه (س)
ویژگیهای رفتاری حضرت خدیجه (س) نسبت به پیامبر (ص)
پیامک های تسلیت وفات جانگداز حضرت خدیجه کبری(س)
بانوی آفتاب(مجموعه مداحی در سوگ حضرت خدیجه س)
آلبوم تصاویر ویژه وفات حضرت خدیحه (س)
زندگینامه حضرت خدیجه (س)
زن تاجری که آسمانی شد
وکجاست مثل خدیجه (س)
ایمان و عمل ما درست شود، برکات هم نازل میشود
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِْم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ (96- اعراف)
در این آیه خداوند متعال به صراحت وعده میدهد که اگر باورهای مردم باورهای توحیدی شود و از شرک و خرافه پاک گردد و در عمل هم به آنچه خدا گفته است به قدر میسور عمل کنند درهای رحمت و برکت الهی از آسمان و زمین به روی مردم گشوده میشود.
از اهل القری؛ مردم یک منطقه به دست میآید که ملاک نزول برکات، ایمان و عمل اکثری مردم است پس اگر بیشتر مردم دین باور و دین دار بودند وعده حق عملی خواهد شد و بی مبالاتی تعدادی از مردم، تأثیری در عملی شدن آن وعده نخواهد داشت اما اگر برعکس شد درهای رحمت نیز بسته میشوند و دین داری عدهای هم نمیتواند آنها را باز کند.(1)
سه ویژگی که متکبران دارند
سَأَصْرِفُ عَنْ ءَایَاتیَِ الَّذِینَ یَتَکَبرَُّونَ فیِ الْأَرْضِ بِغَیرِْ الْحَقِّ وَ إِن یَرَوْاْ کُلَّ ءَایَةٍ لَّا یُؤْمِنُواْ بهَِا وَ إِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الرُّشْدِ لَا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا وَ إِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا (146- اعراف)
طبق این آیه متکبرانی که مانند ابلیس(2) از دین و دستور خداوند متعال روی برمی گردانند کسانیاند که دارای این سه ویژگیاند:
1. آنها اگر تمام آیات و نشانههای الهی را ببینند، ایمان نمیآورند.
2. اگر راه راست و طریق درست را مشاهده کنند، انتخاب نخواهند کرد.
3. اگر راه منحرف و نادرست را ببینند، راه خود انتخاب میکنند.(3)
بشارتی که قرآن به گنهکاران پشیمان میدهد
الَّذِینَ عَمِلُواْ السَّیَِّاتِ ثُمَّ تَابُواْ مِن بَعْدِهَا وَ ءَامَنُواْ إِنَّ رَبَّکَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ. (153- اعراف)
کسانی که گناه کردند اما بعد پشیمان شده و به واقع توبه کنند و ایمان بیاورند، یعنی از عقاید گذشته خود که ریشه گناهانشان بوده دست شسته و باورهای خود را بر اساس اسلام قرار دهند؛ خداوندی که بسیار آمرزنده و رحیم است از گناهانشان در گذشته و سعادت دنیا و آخرت آنها را تضمین میکند.
هر چند توبه و بازگشت به آغوش مهر پروردگار برای همه ممکن است اما نباید پنداشت که هر بازگشتی با یک استغفاری که به زبان جاری میشود محقق میگردد. توبه شرایطی دارد که پشیمانی قلبی و جبران کاستیهای گذشته(4) از شرایط آن است.
کسی که در قرآن تشبیه به سگ شد
وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی ءَاتَیْنَاهُ ءَایَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَنُ فَکاَنَ مِنَ الْغَاوِینَ(175) وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بهَِا وَ لَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلیَ الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَئهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ (176- اعراف)
این دو آیه مربوط به کسی است که با وجود علم و بهره از برخی موهبتهای خدادادی؛ خدا او را به سگ تشبیه کرد. قرآن کریم به عنوان کتابی که هم بیماری را نشان میدهد و هم ریشه و درمان آن را بیان میکند علت این سقوط را چنین تحلیل کرده است:
«فَانسَلَخَ مِنْهَا؛ او از پوست به در آمد» این عبارت کنایه از این است که او علم و دادههای الهی را گرفت اما آنها را به درونش نفوذ نداد و به جانش پیوند نزد تا بشود عقیده؛ بلکه در حد پوست و پوستین در بر خود نگه داشت تا اینکه بالاخره در آزمونهای الهی این پوستین را انداخت و ماهیت واقعی خود را آشکار کرد.(5)
قرآن قدمی جلوتر رفته و علت این مشکل او را هم بیان میکند و آن میل او به دنیا و تبعیتش از هوای نفس بود که سبب شد دانستهها و «دین دانی» اش تبدیل به «دین داری» نشود.
وقتی آژیر شیطان را شنیدید به پناهگاه خدا بروید
وَ إِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ(200- اعراف)
زمانی که آژیر خطر به صدا در میآمد گویندهای با صدای دلهرهآورش چنین میگفت: توجه! توجه! علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است بعد میگفت محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید. بلافاصله بعد از پیام او صدای آژیر گوش خراشی در همه جا طنین انداز میشد و مردمی را میدیدی که با دستپاچگی و سرعت خاصی برای حفظ جان خود به سوی محل امنی در حال دویدناند.
قطعاً خیلی مضحک و خنده دار خواهد بود که کسی در این وضعیت قرار بگیرد و به جای فرار به سوی پناهگاه در معرض خطر بایستد و زیر لب مدام تکرار کند «من به پناهگاه میروم». این داستان بسیار شبیه جریانی است که قرآن کریم نقل میکند.
قرآن میفرماید: وقتی وسوسه شیطان را حس کردید به خدا پناه ببرید(6) که او هم به خواسته شما ترتیب اثر میدهد و هم اینکه میداند شما را چگونه نجات دهد.
پناه بردن به خدا باید با تمام وجود باشد درست به مانند همان مضطر زیر بمباران؛ والا اگر بایستد و مدام بگوید اعوذ بالله اعوذ بالله کاری از پیش نخواهد برد.
این گروه حقاً که مؤمن اند
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبهُُمْ وَ إِذَا تُلِیَتْ عَلَیهِْمْ ءَایَاتُهُ زَادَتهُْمْ إِیمَانًا وَ عَلیَ رَبِّهِمْ یَتَوَکلَُّونَ(2)الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ(3)أُوْلَئکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا (4- انفال)
قرآن کریم در این بخش به پنج ویژگی کسانی که به واقع مؤمن هستند اشاره میکند و در پایان با عبارت «أُوْلَئکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا» حقانیت ایمان آنها را امضاء میکند. آن ویژگیها که سه قسمت آن جنبه معنوی و باطنی دارد و دو قسمت آن جنبه علمی و خارجی، عبارتند از: احساس مسئولیت، تکامل ایمان، توکل، ارتباط با خدا و ارتباط و پیوند با خلق خدا.(7) که در آیه به این ترتیب آمده است:
1. هر وقت نام خدا برده شود، دلهای آنها به خاطر احساس مسئولیت در پیشگاهش ترسان میگردد.
2. هنگامی که آیات خدا بر آنها خوانده شود بر ایمانشان افزوده میشود.
3. تنها بر پروردگار خویش تکیه و توکل میکنند.
4. نماز را (که مظهر رابطه با خداست) بر پا میدارند.
5. از آنچه به آنها روزی دادهایم در راه بندگان خدا انفاق میکنند.
دین، مایه حیات انسان و جوامع بشری است
یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یحُْیِیکُمْ (24- انفال)
این تعبیر کوتاهتر ین و جامعترین تعبیری است که درباره اسلام و آئین حق آمده است. اگر کسی بپرسد اسلام هدفش چیست؟ و چه چیز میتواند به ما بدهد؟ در یک جمله کوتاه میگوییم هدفش حیات بخشیدن به بشر در تمام زمینههاست.(8)
آیه میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید اجابت کنید دعوت خدا و پیامبر را به هنگامی که شما را به چیزی میخواند که شما را زنده میکند و این صراحت دارد در اینکه دعوت اسلام، دعوت به سوی حیات و زندگی است حیات معنوی، حیات مادی، حیات فرهنگی، حیات اقتصادی، حیات سیاسی به معنای واقعی، حیات اخلاقی و اجتماعی، و بالاخره حیات و زندگی در تمام زمینههاست.
نا گفته پیداست که این روح وقتی در کالبد فرد یا جامعه دمیده میشود که اسلام واقعی به خوبی شناخته شده و به دقت بدان عمل شود وگرنه اسم اسلام یا اسلام آمریکایی که خود مرده است قطعاً نمیتواند حیات بخش باشد.
تقوا پیشه کنید تا در کارهایتان در نمانید
یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ یجَْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا وَ یُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیَِّاتِکمُْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ(29- انفال)
تقوا یا همان خداترسی که در پرهیز از محرمات الهی نمود پیدا میکند عاملی است که برای کسب بصیرت. بصیرت آن دید با نفوذی است که پوسته ظاهر را شکافته و به واقعیت درونی راه پیدا میکند. یکی از کاربردهای مهم این حالت که خداوند آن را در اثر تقواپیشگی نصیب انسان میکند در تشخیص حق از باطل است.
«فرقان» به معنی چیزی است که میان دو چیز فرق میگذارد که در آیه مورد بحث مراد ابزار فرق گذاری میان حق و باطل است، چه در اعتقادات (جدا کردن ایمان و هدایت است از کفر و ضلالت) و چه در عمل (جدا کردن اطاعت از معصیت و چه در رأی و نظر (جدا کردن فکر صحیح از فکر باطل)؛ آنچه مهم است این است که همه اینها نتیجه و میوهای است که از درخت تقوا به دست میآید.(9) که البته باید برداشتن آثار گناه و بخشش آنها را هم به این نتیجه اضافه کرد.
تا زمانی از عذاب الهی در امانیم که استغفار در بینمان رواج داشته باشد
وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِیهِمْ وَ مَا کاَنَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ(33- انفال)
این کریمه دو عامل را مانع نزول بلاهایی معرفی میکند که در اثر و کفر و طغیان بر سر اقوام گذشته آمد. این دو عامل یکی وجود رسول خدا صلی الله و علیه و آله بود که از این دنیا رخت بر بست و عالمی را در حسرت حضورش گذاشت دیگری استغفار یا طلب بخشش الهی است که تا انسان در این عالم وجود دارد آن هم میتواند جریان داشته باشد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در کلامی گهربار این نکته را مطرح کرده میفرمایند: «کَانَ فِی الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَکُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّکُوا بِهِ»(10) دو چیز در این دنیا میتواند مانع نزول عذاب الهی شود که یکی از آن دو رفت و دیگری همچنان در دست شماست به آن خوب چنگ بزنید و محکم آن را بگیرید. بعد فرمودند: آن امانی که از دست شما رفت رسول خدا صلی الله و علیه و آله بود و آن دیگری که همچنان در بین شماست استغفار است و بعد همین آیه را تلاوت کردند تا دلیل سخنشان را هم ذکر کرده باشند.
سرپرستی بیت الله الحرام فقط با پرهیزگاران است
إِنْ أَوْلِیَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَ لَاکِنَّ أَکْثرََهُمْ لَا یَعْلَمُونَ(34- انفال)
پیام آیه روشن است: تنها کسانی حق سرپرستی و تولیت خانه خدا را دارند که موحد و پرهیزگار باشند. بنابراین غیر مسلمانان و نیز کسانی که جانب تقوا را رعایت نمیکنند نمیتوانند تولیت و مدیریت مسجدالحرام را تصاحب کنند.
گر چه این حکم در باره مسجدالحرام گفته شده است، ولی در واقع شامل همه کانونهای دینی و مساجد و مراکز مذهبی میشود؛ حکمی که بر اساس آن «متولیان» آنها باید از پرهیزکارترین و فعالترین مردم باشند که این کانونها را پاک و زنده و مرکز تعلیم و تربیت و بیداری و آگاهی قرار دهند؛ نه مشتی افراد کثیف و وابسته و خود فروخته و آلوده که این مراکز را تبدیل به محل کسب و یا مرکز تخدیر افکار و بیگانگی از حق سازند. اگر مسلمانان همین دستور اسلامی را در باره مساجد و کانونهای مذهبی اجرا میکردند امروز جوامع اسلامی شکل دیگری داشت.(11)
دیگر امروز کسانی که بویی از تقوا و خداترسی نبرده اند نمیتوانستند خود را خادم حرمین شریفین بخوانند و بر مسند تولیت این مکان مقدس تکیه بزنند.
شرح دعای روز نهم ماه مبارک رمضان در بیان آیت الله مجتهدی(ره)
دعای روز نهم:
اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ نَصِیباً مِنْ رَحْمَتِکَ الْوَاسِعَةِ وَ اهْدِنِی فِیهِ لِبَرَاهِینِکَ السَّاطِعَةِ وَ خُذْ بِنَاصِیَتِی إِلَی مَرْضَاتِکَ الْجَامِعَةِ بِمَحَبَّتِکَ یَا أَمَلَ الْمُشْتَاقِین [1]
ای خدا مرا نصیبی از رحمت واسعه خود عطا فرما و به ادله روشن خود هدایت فرما و پیشانی مرا بگیر و بسوی رضا و خشنودی که جامع (هر نعمت) است سوق ده به حق دوستی و محبتت ای آرزوی مشتاقان.
اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ نَصِیباً مِنْ رَحْمَتِکَ الْوَاسِعَةِ
ترحم بر زیر دستان سبب رحمت واسعه خدا
خدایا از رحمت واسعه خودت نصیب من کن؛ اگر می خواهیم رحمت واسعه الهی شامل حال ما شود باید بر زیر دستانمان رحم کنیم، قدیم معروف بود و می گفتند «اِرْحَم تُرْحَم» یعنی رحم کن تا مورد رحم قرار بگیری. [2]
«توجه به رفتارها»
در قدیم که گدا ها برای گدایی به مسجد می آمدند؛ این عبارت «اِرْحَمْ ترحم» را می خواندند هر چند آیه را اشتباه می گفتند؛ و یا اینکه با ذکر یا «قمر بنی هاشم» گدایی می کردند؛ گاهی روضه می خواندند و آدم گریه هم می کرد؛ اما گدا های حالا دیگر یا قمر بنی هاشم نمی گویند ؛ تازه گی ها با ساز و دهل گدایی می کنند؛ سوار اتوبوس می شوند و با دایره و تنبک گدایی می کنند؛ این امور برای جمهوری اسلامی زشت است و دولت باید نسبت به این مسائل اقدام کند؛ و این از وظائف دولت جمهوری اسلامی است که جلوی این امور را بگیرد.
پس اگر می خواهیم رحمت الهی شامل حال ما بشود و خداوند تبارک و تعالی بر ما رحم کند ما هم باید به دیگران رحم کنیم؛ اگر وضع مالی خوبی داری؛ به مستمندان کمک کن ، از آنان دستگیری کن تا خدا هم بر شما رحم کند ؛ در شرایط فعلی کسانی که توانایی دارند باید به نیازمندان کمک کنند، باید تلاش کنند که دخترانی را که نیاز به جهیزیه دارند و یا شرایط ازدواج جوانان را فراهم کنند به این وسیله جرم و مشکلات اجتماعی کمتر می شود آن وقت دیگر نگران زلزله و سیل و... این امور نباش ! چون رحمت خدا شامل حال تو شده است.
نجات از مرگ؛ نتیجه ترحم به یک حیوان
این حکایت را یک بار در تلویزیون نیز گفتم؛ شخصی بود که با دوستانش برای تفریح به بیرون شهر رفته بودند؛ در آن بیابان چشمش به سگی می افتد که با توله هایش گرسنه در گوشه ای نشسته اند وقتی این منظره را دید آن غذایی که با خودش آورده بود لقمه لقمه کرد و تمام آن را به این سگ و توله هایش داد و بر این حیوان ها رحم کرد، این شخص خیّر دو زن هم داشت یکی در دروازه شرقی شهر و یکی هم در دروازه غربی شهر، آن شب قرار بود به خانه یکی از آنها برود ؛ زن این شخص چون فهمیده بود که این آقا برای او هوو آورده است، تصمیم گرفته بود که او را با زهر مسموم کند و بکشد؛ به برکت این کار خیر؛ خدا مسیر او را عوض کرد و به منزل زن دیگرش رفت ؛آن شب امام سجاد علیه السلام را درخواب دید و حضرت به او فرمودند: بخاطر رحمی که به این حیوانات نمودی خدا بلا را از تو دور کرد و قرار بود همسر اولت تو را با زهر از بین ببرد و محل زهر هم فلان جاست. وقتی به محل رفتند دیدند ظرف زهر همان جایی است که حضرت در خواب به او گفته بود و زن هم اعتراف کرد و مرد به زن گفت؛ داستان اینگونه بوده و حضرت من را مخیر کرده است که با تو زندگی کنم و یا طلاقت بدهم و تو هر کدام را دوست داری اختیار کن ؛ که بعد از جریان زن هم از خجالت از منزل مرد بیرون رفت و طلاق گرفت.
وَ اهْدِنِی فِیهِ لِبَرَاهِینِکَ السَّاطِعَةِ
خدایا من را هدایت کن به ادله روشن خودت؛ انسان اگر به براهین و ادله روشن الهی توجه کند خداشناس می شود؛ با خواندن کتاب توحید مفضّل؛ با عبرت آموزی از سرنوشت دیگران و ... می شود راه راست را پیدا کرد، اینها همه دلایل روشنی هستند که ما را به سوی خدا هدایت می کنند.
وَ خُذْ بِنَاصِیَتِی إِلَی مَرْضَاتِکَ الْجَامِعَةِ
خدایا پیشانی مرا بگیر و به طرف رضایت خودت ببر و از من راضی شو؛ رضایت جامع، یعنی صد در صد از من راضی شو ، برای تحصیل رضایت جامعه الهی باید مالم حلال باشد؛ اگر غیبت کسی را کرده ام، حلالیت بطلبم؛ همه کار هایم را اصلاح کنم تا این دعا در حق من مستجاب بشود؛ و تا مردم را از خودت راضی نکنی خدا از تو راضی نمی شود حتی اگر زن و فرزند تو راضی نباشند.
بِمَحَبَّتِکَ یَا أَمَلَ الْمُشْتَاقِین
خدایا این دعا ها را در حق من مستجاب کن به حق دوستی و محبت خودت ای آرزوی مشتاقان
محبت و دوستی بر اساس محبت خدا است، که 99 درجه آن ویژه محبت خدا به بندگان است و یک درجه آن مربوط به محبت دیگران است، به گونه ای که محبت انسان به اولاد یک بخش از محبت است، و به این امر توجه داشته باشیم که محبت خدا بسیار بالاتر و عمیق تر است از محبت پدر به فرزند.
(برداشتی از دعای ابوحمزه ثمالی)
خدایا، مرا چه شده که همّتم در طاعت فروشکسته، حالِ مناجات و راز
و نیاز ازمن گرفته شده و توفیق توبه از من سلب گردیده است.
مولای من، شاید که مرا از درگاه لطفت رانده ای و از
خدمت بندگی ات محرومم ساخته ای.
اید که من حق بندگی ات را سبک شمرده ام و از تو روی گردانده ام
یا مرا با دروغگویان یافته ای و شکر نعمت از من نشنیده ای.
شاید از مجلس اهل علم دورم دیده ای و در میان اهل غفلتم
یافته ای.شاید به الفتم با اهل باطل با من غضب کرده ای
یا به جرم و گناهم به مکافات گرفته ای.
خدایا، با این همه، تو شایسته عفوی و سزاوار لطف؛ پس مرا نه به
خاطرعملم که به فضل و احسانت ببخش و بیامرز
[و توفیق توبه ای راستین نصیبم فرما].
ماه رمضان را امام سجّاد «ماه پالایش و تصفیه» نامیده است؛
فصل تصفیه قلب با عبور از صافی صوم، بی پروا از
هر آنچه بین دل و دوست حجاب می شود.
ماه رمضان شستشو در شطّ روشن «شب»،
و سپید و درخشان بیرون آمدن است.
در عصر بیگانگی با لذّت شگفت شبانه، اینک فرصتی است
تا نیمه شبان برخیزیم و دل را به آستانه دوست ببریم
تا او با نگاه محبّتی یا دست نوازشی، پریشانی مان
را سامان بخشد یا سامان دروغین مان را پریشان کند!