هر که دارد سر سودای خدا بسم الله
هر که دارد غم مهمانی ما بسم الله
میزبانان سحر منتظر مهمانند
هر که خواهد سحر اهل بکا بسم الله
چشمه ی آب حیات است مناجات سحر
هر که دارد طلب آب بقا بسم الله
ماه ها منتظر ماه مبارک بودیم
آمد ای منتظران ماه خدا بسم الله
سفره بندگی ماه خدا پهن شده
سفره ماست کنار شهدا بسم الله
دیده وا کن که خدا در بر ما بنشسته
همنشین است خدا با فقرا بسم الله
شد هلال مه دلدار حلال همگان
رویت یار حلال است تو را بسم الله
دست ابلیس که بسته است امان ازاین نفس
باید ای نفس کنی ترک خطا بسم الله
یادی از تشنگی روز قیامت باید
باب افطار گشوده ست به ما بسم الله
میهمان خانه ارباب کرم ماه خداست
ایها الناس سوی آل عبا بسم الله
روزه یعنی عطش روضه ی لب های حسین
هرکه دارد طلب خون خدا بسم الله
رحمت واسعه اینجاست سر کوی حبیب
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
در رکاب پسر فاطمه باید جان داد
در خانهاش را که بکوبی، برایش روز و شب ندارد، پاسخت میگوید...
نمیشود کلون خانهاش را دق الباب کنی و دری برایت گشوده نشود
و یا ندایی، سلامت را پاسخ نگوید.
خانهاش تنها خانهای است که نه روز میشناسد و نه شب...
نه وقت و نه بی وقت... نه باید با او قرار ملاقات بگذاری
و نه از او وقت بگیری؛
برای هر کسی که در خانهاش را بکوبد، آن اندازه وقت دارد
که اگر تو هر لحظه از روز در خانهاش را به صدا درآوری
و بخواهی از او که پای در دلهایت بنشیند
و به حرفهایت گوش دهد و راه چارهای هم برایت بیان کند،
نگوید وقت ندارم که بالعکس، با روی باز هم پذیرایت شود...
یادت باشد اینجا تنها جایی است
که اسرارت را اگر فاش کنی، هیچگاه ضرر نخواهی کرد...
اینجاست که بی ترس از سرزنش و تحقیر
بی ترس از محاکمه و مجازات می توانی به گناهت اقرار کنی
می توانی غرورت را بی محابا بشکنی
می توانی باخیال آسوده ازکوچک نشدن زانو بزنی ،
می توانی سر به خاک درش بگذاری
واظهار ندامت و طلب بخشش کنی
که خود فرمود :
این درگه ماه درگه نومیدی نیست
صدبار اگر توبه شکستی باز آی
یاواسع المغرة , ان استجیربک
واجب است که عدهای بروند و درس دین بخوانند و برگردند
وَ مَا کاَنَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَافَّةً فَلَوْ لَا نَفَرَ مِن کلُِّ فِرْقَةٍ مِّنهُْمْ طَائفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فیِ الدِّینِ وَ لِیُنذِرُواْ
قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیهِْمْ لَعَلَّهُمْ یحَْذَرُونَ(122- توبه)
معنای آیه این است: برای مؤمنین سایر شهرستانهای غیر مدینه جایز نیست که همگی به جهاد
بروند؛ چرا از هر شهری یک عده به سوی مدینه الرسول کوچ نمیکنند تا در آنجا احکام دین
را یاد گرفته و عمل کنند و در مراجعت به دیارشان ، هم وطنان خود را با نشر معارف دین
از آثار مخالفت با اصول و فروع دین، آگاه کنند تا شاید بترسند و به تقوا بگرایند؟
از اینجا معلوم میشود که:
1. مقصود از تفقه در دین فهمیدن همه معارف دینی از اصول و فروع آن است، نه خصوص
احکام عملی، که در اصطلاح به آن فقه گفته میشود. زیرا با گفتن مسائل شرعی انذار صورت
نمیگیرد و نیاز به بیان اصول عقاید هم دارد.
2. وظیفه هجرت برای جهاد، از کسانی که لازم است بروند و علوم دینی را بیاموزند
برداشته شده است.(8)
مفسران در بیان منظور از این آزمایش سالانه که یک یا دو برگزار میشود اظهار نظرهایی
کردهاند: بعضی آن را بیماریها و بعضی گرسنگی و شدائد دیگر و برخی مشاهده آثار عظمت
اسلام و حقانیت پیامبر ص را در میدانهای جهاد که منافقان به حکم اجبار محیط در آن شرکت
داشتند و بعضی پرده بر داشتن از اسرار آنها، میدانند
یک یا دو امتحان اصلی که هر سال از ما میگیرند
أَ وَ لَا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فیِ کُلِّ عَامٍ مَّرَّةً أَوْ مَرَّتَینِْ ثمَُّ لَا یَتُوبُونَ وَ لَا هُمْ یَذَّکَّرُونَ(126- توبه)
معنا آیه چنین است: چرا ایشان تفکر نمیکنند و عبرت نمیگیرند، با اینکه میبینند در هر سال
، یک یا دو بار مورد امتحان قرار میگیرند و در همه نوبتها از امتحان مردود گشته و
نمیتوانند از امتحان خدایی سربلند بیرون آیند و توبه نمیکنند و متذکر نمیشوند که
اگر در این باره فکر میکردند قطعاً بیدار میشدند و وظیفه واجب و حیاتی خود را
تشخیص میدادند.(9)
مفسران در بیان منظور از این آزمایش سالانه که یک یا دو بار برگزار میشود اظهار
نظرهایی کردهاند: بعضی آن را بیماریها و بعضی گرسنگی و شدائد دیگر و برخی مشاهده
آثار عظمت اسلام و حقانیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در میدانهای جهاد که منافقان
به حکم اجبار محیط در آن شرکت داشتند و بعضی پرده بر داشتن از اسرار آنها، میدانند.(10)
اما منظور هر چه باشد یک چیز مسلم و یقینی است و آن این است که هر انسان جدای از
آزمونهای روزانه که مرتب برگزار میشود در یک یا دو آزمون نیز شرکت میکند که
به صورت سالانه از شخص او گرفته میشود. با یک مقایسه ساده میتوان به اهمیت،
ارزش و تأثیرگذاری امتحانات سالانه در سرنوشت آدمی نسبت به آزمونهای روزانه پی برد.
هر چه کنی به خود کنی
یَأَیهَُّا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلیَ أَنفُسِکُم (23- یونس علیهالسلام)
شاید تصور کسانی که بیباکانه در کوی و برزن شعار اسلامی را به عمد زیر پا میگذارند
این باشد که با این کار میتوان ضرر و آسیبی به اسلام و جامعه اسلامی وارد کرد. قرآن کریم
در این آیه خط بطلان بر چنین پنداری کشیده و تمام ضررهای آن کار را متوجه خود آن
گناهگار میداند و میفرماید: ای مردم بدانید هر گونه ظلم و ستمی که مرتکب شوید و هر
انحرافی که از حق پیدا کنید ضرر و زیانش دامنگیر خود شماست.
به فرموده حضرت آیت جوادی آملی هر کس هر کاری که میکند در محدوده خانه جان
خود میکند. اگر گناه میکند درون این خانه چاهی کنده و آن را پُر از فاضلاب و
نجاسات متعفن میکند و اگر عمل صالح انجام میدهد در حیاط این خانه باغچهای پُر
از گلهای عطرآگین کاشته و پرورش میدهد. اما برای دیگرانی که از پشت دیوار
این خانه عبور میکنند در نهایت دو تأثیر و حالت وجود دارد؛ یا بینی خود را گرفته
و با قدری اذیت به سرعت عبور میکنند و یا لذتی برده و صاحب گلها را دعا میکنند.
خدا به کسی ظلم نمیکند؛ اگر ظلمی هست ساخته و پرداخته خود ماست ؛
إِنَّ اللَّهَ لَا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیًْا وَ لکنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ(44- یونس علیهالسلام)
آیه بیانگر یکی از مهمترین قوانین الهی است که با آن میتوان سوالات فراوانی را
مورد خداوند متعال پاسخ داد. بنابر این آیه اگر کاری مستند به خداوند متعال بود
پس قطعاً مبرا از هر گونه ظلم و ستم است و اگر کاری در آن شائبه ستمگری بود
بی شک چهره ظالمانه آن ربطی به خدا ندارد و این ناشی از خود بشر است.
والدینی که دستورات شرع و توصیههای پزشکی را رعایت نمیکنند به ناچار
میبایست رنج یک عمر فرزند معلول را تحمل کنند و انسانهایی که با بی تقوایی
عذاب را خدا را به سوی خد سرازیر میکنند و آنان که با گناه به روح پاک الهی
خود ستم میکنند و مانع کمال و سعادت او مس شوند همه و همه مقصرانی هستند
که باید خود را سرزنش کنند و ظلم خود کرده را به دیگری نسبت ندهند.
نجات مؤمنین، وعده حتمی خداست
ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ کَذَالِکَ حَقًّا عَلَیْنَا نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ(103- یونس علیهالسلام)
این آیه، وعده امید بخش خداوند متعال به مؤمنین است که اگر به واقع مؤمن بودند
یعنی در عقیده به اصول دین باور داشتند و در عمل به قدر توان به دستورات دین
عامل بودند؛ خداوند آنها را در زمانی که قرار شده عذابی نازل شود و کافران را
نابود کند از خطر حفظ کرده و نجات میدهد.
بنا بر این اصل در قانون خدا هیچگاه تر و خشک با هم نمیسوزند و عذاب تنها
دامنگیر کافران و تبهکاران میشود.(11)
معارفی از جزء یازدهم قرآن کریم
انفاق، غرامت نیست موجب قربت و نزدیکی به خداست
وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَن یَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ مَغْرَمًا ...(98) وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ
الاَْخِرِ وَ یَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللَّهِ وَ صَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنهََّا قُرْبَةٌ لَّهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ ا
للَّهُ فیِ رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(99)
ابتدا به گروهی از عربهای بادیهنشین اشاره میکند که بر اثر نفاق یا ضعف ایمان
هنگامی که چیزی را در راه خدا انفاق کنند، آن را ضرر و زیان و غرامت محسوب
میکنند؛ نه یک موفقیت و پیروزی و یا یک تجارت پر سود.
سپس به گروه دوم یعنی مؤمنان با اخلاص بادیهنشین اشاره کرده میگوید: گروهی از
این عربهای بادیهنشین کسانی هستند که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند؛ به
همین دلیل هیچگاه انفاق در راه خدا را غرامت و زیان نمیدانند، بلکه با توجه به
پاداشهای وسیع الهی در این جهان و سرای دیگر، این کار را وسیله نزدیکی به
خدا و مایه توجه و دعای پیامبر صلی الله علیه و آله که افتخار و برکت بزرگی
است میدانند.
آنگاه خداوند این طرز فکر را با تاکید فراوان تصدیق میکند و میفرماید: آگاه باشید
که این انفاقها به طور قطع مایه تقرب آنها به پیشگاه خداوند است بر این اساس
به زودی خدا آنان را داخل رحمت ویژه خود کرده و اگر لغزشهایی هم از آنان
سرزده باشد به خاطر ایمان و اعمال پاکشان آنها را میبخشد؛ زیرا خداوند
آمرزنده و مهربان است.(1)
با پرداخت واجبات مالی جان خود را پاک و نورانی کنید
خُذْ مِنْ أَمْوَالهِِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِم بهَِا وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَوتَکَ سَکَنٌ لهَُّمْ وَ اللَّهُ
سَمِیعٌ عَلِیمٌ(103- توبه)
این آیه که در مورد پرداخت زکات مال است(2) به پیامبر صلی الله علیه و آله به
عنوان ولی امر مسلمین دستور میدهد تا زکات اموال مسلمانان را گرفته و بعد از
دریافت برای آنها دعا کند. این آیه در ماه رمضان سال دوّم هجری در مدینه نازل
شد و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود ندا دهند که خداوند، زکات را نیز همچون
نماز واجب ساخت. پس از یک سال نیز فرمان داد که مسلمانان زکاتشان را بپردازند.(3)
پرداخت وجوهات شرعی مانند زکات و خمس و به طور کلی، انجام وظایف دینی، عامل
پاکی روح و موجب رشد فضایل اخلاقی در فرد و جامعه خواهد بود
مفسرین در فاعل « تُطَهِّرُهُمْ » اختلاف دارند که پاک کننده کیست یا چیست؟ خلاصه
نظر آیت الله جوادی آملی این است که: « تُطَهِّرُهُمْ » جمله وصفیه است برای صدقه؛
یعنی صدقهای که پاک میکند آنها را و این اختصاصی به زکات واجب ندارد بلکه
تمام عبادات اینگونه اند که باعث تطهیر و تزکیه فاعل آن میشوند.(4) بر این
اساس، پرداخت وجوهات شرعی مانند زکات و خمس و به طور کلی، انجام وظایف
دینی، عامل پاکی روح و موجب رشد فضایل اخلاقی در فرد و جامعه خواهد بود.
چیزی از دید خدا و رسولش و نیز شاهدان اعمال، مخفی نیست
وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیرََی اللَّهُ عَمَلَکمُْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَترَُدُّونَ إِلیَ عَالِمِ الْغَیْبِ وَ
الشهََّادَةِ فَیُنَبِّئُکمُ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ(105- توبه)
از اهداف تربیتی این آیه وادار کردن مردم به مراقبت در کارهایشان است و نیز
فراموش نکنند که برای اعمال نیک و بدشان حقایقی وجود دارد که به هیچ وجه
پنهان نمیماند و برای تک تک افراد بشر مراقبهایی هست که از اعمال ایشان
اطلاع یافته و حقیقت آن را میبینند
معنای آیه این است: ای رسول ما! بگو هر کاری میخواهید، بکنید؛ چه خوب، چه
بد؛ اما بدانید که به تحقیق خدای سبحان و نیز رسول او و مؤمنینی که شاهدان
اعمالند حقیقت عمل شما را میبینند و آن وقت که به عالم غیب و شهود بازگشتید،
حقیقت عمل شما را به شما نشان میدهد. به عبارت دیگر آنچه را که انسان
پس از مرگ و در قیامت از حقیقت اعمال خود مشاهده میکند همان در دنیا مشهود
خدا و رسول و مؤمنین شاهد اعمال است.(5) از اهداف تربیتی این آیه وادار
کردن مردم به مراقبت در کارهایشان است و نیز فراموش نکنند که برای اعمال
نیک و بدشان حقایقی وجود دارد که به هیچ وجه پنهان نمیماند و برای تک تک
افراد بشر مراقبهایی هست که از اعمال ایشان اطلاع یافته و حقیقت آن را میبینند.
چند نکته:
«سین» در «فَسَیرََی» به معنای آینده نزدیک نیست و برای تحقیق و تاکید
است زیرا در مورد دیدن حقیقت فعل آن هم از سوی خدا متعال معنا ندارد
که آن را موکول به آینده کنیم.
مراد از دیدن عمل دیدن حقیقت و باطن آن است زیرا دیدن ظاهر عمل برای همه
مقدور است و معنا ندارد آن را منحصر در عده خاصی دانست.
این دیدن هم مربوط به همین دنیاست زیرا دیدن در آن دنیا ضمن آنکه در پایان آیه و بعد
از این مرحله مطرح است برای همگان ممکن خواهد بود.(6)
بنا بر روایات رسیده از اهل بیت علیهم السلام منظور از مؤمنینی که در این دنیا شاهد
حقایق اعمالند امامان معصوم علیهم السلام است.(7)
مقصود از تفقه در دین فهمیدن همه معارف دینی از اصول و فروع آن است، نه
خصوص احکام عملی، که در اصطلاح به آن فقه گفته میشود. زیرا با گفتن مسائل
شرعی انذار صورت نمیگیرد و نیاز به بیان اصول عقاید هم دارد
و معاصیرا ناپسند من قرار ده و در این روز خشم و آتش قهرترا به من حرام گردان به یاری خود ای فریاد رس فریاد رسان .
احسان چیست؟
1 - سرشت نیکان:
علی علیه السلام:
«احسان سرشت نیکوکاران است.» (1)
2 - زینت علم:
علی علیه السلام:
«زینة العلم الاحسان; احسان زینت علم است.» (2)
3 - اوج ایمان:
علی علیه السلام:
«راس الایمان الاحسان; احسان راس ایمان است.» (3)
آثار و نتایج احسان
1 - عنایت خداوند:
قرآن کریم:
«ان الله لمع المحسنین ؛
خداوند با نیکوکاران است» (4)
2 - محبت الهی:
قرآن کریم:
«احسنوا ان الله یحب المحسنین، نیکی کنید
زیرا خداوند نیکوکاران را دوست دارد» (5)
3 - بذر دوستی:
علی علیه السلام:
«الاحسان الی المسیئ یستصلح العدو ;
نیکی به بد رفتار، دشمن را اصلاح میکند» (6)
4 - هدایت:
قرآن کریم:
«تلک آیات الکتاب هدی و رحمة للمحسنین، این است آیات کتاب
[خدای حکیم] که رحمت و هدایت استبرای نیکوکاران» (7)
5 - رحمت الهی:
قرآن کریم:
«ان رحمت الله قریب من المحسنین، البته
رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است» (8)
6 - رفعت و بزرگی:
امام علی علیه السلام:
«بلندی مرتبه و مقام به وسیله نیکوکاری به دست میآید » (9)
7 - عاقبت به خیری:
علی علیه السلام:
«هر کس به مردم نیکی کند، عاقبت به خیر خواهد شد» (10)
وَ النِّیرَانَ بِعَوْنِکَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِین[1] من قرار ده و در این روز خشم و آتش قهرت را بر من حرام گردان، به یاری خود ای فریادرس فریاد خواهان. و انجام هر کار خوبی نزد من محبوب باشد. این دعای خیلی خوبی است که انسان طوری باشد از کار خوب لذت برد. اگر خواستی کار خوبی انجام بدهی مخفیانه انجام بده و قصد قربت کن؛ اگر باخبری که همسایه ات تنگدست است خیرات و صدقات خود را به شخص ناشناسی؛ مثلاً به یک بار بری بده؛ بگو این قالی را برو بده در خانه فلانی؛ تا خدای نخواسته همسایه ات خجل نشود. طوری زندگی کنید که آبروی کسی را نریزید . در احسان، اهل ریاکاری نباشید . که اگر این گونه بودید در قیامت برای شما اجر و پاداش نیست. و خیرات کنار بگذار. مگر خودت نان جو می خوری؛ تو که وضعت خوبه برنج اعلای آستانه اشرفیه بده؟ چرا جو می دهی؟! تازه وقتی هم به درب منزل مستحق بردی نگو این فطریه هست؛ تو چکار داری بگویی این برنجی که آورده ام؛ فطریه است ! بگو به منزلتان می آمدم خواستم دست خالی نیایم؛ بگو عیدی است و ... کاری نکن که فامیل فقیرت؛ همسایه تنگدستت خجالت بکشد. فامیل کمک نمی کنند حتی مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(ره) احتیاط می کردند و می گفتند: اگر در شهر تان مستحق وجود دارد ؛ اشکال دارد که فطریه را به شهر های دیگر بفرستید. پس اگر شما اهل تهران باشید و پول فطریه را فرستادی اصفهان اگر این پول در بین راه تلف شد، شما ضامن هستی و باید یک مرتبه دیگر این پول را بدهی. شماها کسانی هستند که اطعام طعام می کنند؛ غذا درست می کند و به دیگران اطعام می دهد. که میت ایشان دوست داشت می پختند و خیرات می کردند؛ مثلا اگر پدر مرحوم کسی، قیمه پلو دوست داشت، شب جمعه آن را تهیه می کردند و خیرات می کردند و ... بالای پشت بام منازل اقارب و خویشان سر می زنند و می گویند: آن لقمه هایی که جلوی سگان می اندازید به نیت ما خیرات کنید! ما محتاج هستیم، التماس می کنند! [3] بعضی ها سوار بر گاری؛ سیب قندی آورده بودند و داد می زدند؛ «خیرات مرده ها». شما هم برای اموات خیرات داشته باشید. اما متاسفانه الان کسی به فکر مردگان نیست! آن وقت می گویند: آقا کار من پیچیده است و گره در زندگی دارم؛ باید چکار کنم!؟ وقتی پدرت از تو راضی نیست، همین می شود. اگر هم بگویی پدرم تا زنده بود از من راضی بود آن مربوط به زمان حیات آن خدا بیامرز است، نه حالا که او را فراموش کرده ایی! الان که دست او از دنیا کوتاه شده و تو برای او کار خیری نمی کنی از تو ناراضی است. آنها از ایشان راضی بودند و بعد از مرگ از فرزندان خود؛ ناراضی هستند. [4] هستند و در بین ایشان شخصی بود که لنگ لنگان به سوی بهشت قدم برمی داشت؛ از او سئوال کرد: علت این که شما به آهستگی در حال حرکت به سوی بهشت هستید، چیست؟ این است که اولاد آنها نسبت به اموات خود، اهل خیرات بوده اند، اما فرزند من برای پدرش کار خیری انجام نمی دهد و سیر و حرکت من به سوی بهشت آهسته و کند می باشد. شرح واقعه می کند و می گوید: فلانی پدرت از تو ناراضی است و در عالم خواب از تو گله کرد و از تو می خواست که برای او خیراتی داشته باشی. در زیر آب دریا کرد و مشتی آب بیرون ریخت و گفت: این مشت آب هم خیرات پدرم. پرسید داستان از چه قرار است؟ در کنار ساحل دریا ماهی ریز و کوچکی در حال مردن بود و به خشکی افتاده بود؛ وقتی پسرم آن مشت آب را به بیرون دریا ریخت و گفت: این هم خیرات پدرم، آن مشت آب بر روی آن ماهی ریخت و او هم جانی گرفت و به داخل دریا پرید، و زنده ماند به برکت همان یک عمل این گونه شد. خَیرُکُم مَن اَطعَم الطعامَ و اَفشاء السلام وَصَلَّی وَ الناسُ نیام » [5] بهترین شما کسی هست که اطعام کند و بلند سلام کند و اهل نمازشب باشد در زمانی که مردم در خواب هسنتد. حدیث نباشد که بله من از همه بهتر هستم؛ و دچار عُجب بشود. « خدایا آیا در بین بندگانت از من بدتر وجود دارد «فَمن یَکونُ اسوءَ حالٍ منی » [6] با اینکه ایشان معصوم است، ولی اینگونه خودش را کوچک می بیند، بخاطر همین هیچ وقت نگویید که من خوب هستم. ولو حدیث می گوید شما خوب هستید و اهل اطعام طعام و خیرات و نماز شب هستید. همیشه بین خوف و رجاء باشید. بدم بیاید، اگر گناه در نظر شما به شکل نجاست تمثل پیدا بکند، هزگز گناه نمی کنی حقیقت گناه را می بینند و در منظر ایشان گناه زشت جلوه می کند. شما جلوی در بهشت، من را هل بدهید تا داخل بهشت شوم؛ من توان جهنم رفتن را ندارم؛ «خدایا ما حال جهنم رفتن نداریم، جهنم خیلی مشکل است؛ انشا الله هر کسی با ولای امیر المومنین علی علیه السلام از دنیا برود جهنم نمی رود.» [7] از شما دستگیری و شفاعت می کنیم؛ آیاتی که در قرآن درباره شفاعت آمده است مربوط به کسانی است که با ایمان از دنیا می روند، آیات دو نوع هستند؛ بعض آیات گفته اند: « وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ » [8] و بعض آیات این گونه است که «مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ » [9] یعنی شفاعت نیست، پس جمع بین این دو دسته از آیات به این است که شفاعت نیست برای مردودین و شفاعت هست برای تجدیدی ها. هستیم؛ یعنی جزو تجدیدی ها هستیم. و فقط اولیای الهی از گروه قبولی ها می باشند. خدا نکند که ما جزو مردودین باشیم. را به او تلقین می کردیم او شهادتین را نمی گفت! اتفاقا نفس او برگشت و حال او جا آمد و از او پرسیدیم: فلانی چرا شهادتین را نمی گفتی ؟ می خواستم شهادتین را بگویم، شیطان را می دیدم که به من می گوید: اگر شهادتین را بگویی، آیینه را می شکنم! و بعد از این واقعه ایشان آئینه را برد و فروخت. انسان ایمانش را از دست بدهد! به این امور متخلق بشوم و بدون یاری تو این مسائل محقق نمی شوند. اگر شما یک قدم بسوی او بر داری خداوند هروله کنان بسوی تو می دود؛ [10] لذا نا امید هم نباش .ولی باید یک قدم بسوی او برداری تا امدادهای الهی را ببینی
شرح دعای روز یازدهم در بیان آیت الله مجتهدی(ره)
دعای روز یازدهم:
اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیَّ فِیهِ الْإِحْسَانَ وَ کَرِّهْ إِلَیَّ فِیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ وَ حَرِّمْ عَلَیَّ فِیهِ السَّخَطَ
ای خدا در این روز احسان و نیکویی را محبوب من و فسق و معاصی را ناپسند
اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیَّ فِیهِ الْإِحْسَانَ
درخواست لذت احسان از خداوند
خدایا کاری کن که خوبی ها را دوست داشته باشم و از بدی ها بدم بیاید و عبادت
اجناس خوب و اعلاء صدقه بدهید
جنس خوب هم صدقه بدهید؛ اگر متمکن هستی جنس اعلاء را برای صدقه
شخص متمکنی می گفت برای زکات فطریه جو می شود داد؟ به او گفتم:
بهترین خوبی ها این است که آدمی به فامیل فقید کمک کند ، بعضی ها به
پس دعا دعای خیلی خوبی هست؛ از خدا بخواهیم که احسان را در نزد ما محبوب کند.
حدیث
در حدیث وارد شده است «خَیرُکُم مَن اَطعَم الطَعام»[2] بهترین
درقدیم رسم بود کسی که مرده ای داشت در شب های جمعه همان غذایی
در روایت آمده است که ارواح مردگان مومنین در شب های جمعه بر
والدین بعد از مرگ نیز باید از ما راضی باشند
بیاد دارم، زمانی که بچه سال بودم و در مغازه پدرم کار می کردم،
حدیث:
در روایت آمده است: بعضی از افراد هستند که در زمان حیات، والدین
شخصی در خواب دید که ارواح مومنین به سرعت به سوی بهشت در حرکت
مرد جواب داد: آن ارواح مومنینی که به سرعت حرکت می کنند بخاطر
مرد گفت: آدرس منزل فرزند شما کجاست تا به او اطلاع بدهم.
روح آن مومن گفت : پسرم رخت شویی دارد و در فلان منطقه ساکن است.
این شخص از خواب بیدار می شود و فرزند آن مرحوم را پیدا می کند و
پسر آن مرحوم که وضع مالی مناسبی نداشت و کمی عصبانی بود دست
فردا شب در خواب دید که پدر این شخص با تندی حرکت می کند و تعجب کرد!
جواب داد: آن زمانی که پسرم با عصبانیت آن مشت آب را از دریا بیرون ریخت،
یک کار خوب سبب نجات یک نفر می شود، لذا در حدیث آمده است:
البته انسان باید خودش را از همه بدتر بداند و موقع نماز شب به یاد این
پرهیز از عجب
امام سجاد علیه السلام در حدیث ابوحمزه ثمالی به ما یاد داده اند و فرموده اند:
وَ کَرِّهْ إِلَیَّ فِیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ
خدایا من را طوری قرار بده که از فسق و معصیت بیزار بشوم و از گناه کردن
راز عصمت معصوم:
اگر معصوم اهل گناه نیست به خاطر این است که ایشان باطن و
وَ حَرِّمْ عَلَیَّ فِیهِ السَّخَطَ وَ النِّیرَانَ
خدایا غضب و آتش خودت را بر من حرام کن.
خاطره:
در نجف اشرف شخصی با آیت الله سیبویه شوخی می کرد و می گفت:
شفاعت اهل بیت (ع)
امام صادق علیه السلام فرموده اند: شما ایمانتان را با خودتان بیاورید، ما
قبولی ها هم شفاعت دارند منتها برای افزایش درجه؛ اما نوع ما از گروه دوم
سرانجام وابستگی به دنیا
استاد ما آقای برهان می گفت: شخصی در حالت احتضار بود؛ هر چه شهادتین
ایشان گفت : مدتی است یک آینه قدی خریده بودم و به آن علاقه داشتم؛ تا
این ها همه از عوارض محبت به دنیاست، ممکن است بخاطر یک آئینه
بِعَوْنِکَ
خدایا همه این دعا ها را از تو خواستم ولی تا خودت کمک نکنی من نمی توانم
شما باید یک قدم بردارید تا خدا هم شما را کمک کند. در روایت آمده است:
یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِین
یعنی ای خدایی که هر کسی که به تو بگوید الهی پناهم بده تو پناهش می دهی
و تقرّب به او که البته این سیر و این تقرّب، دارای درجات و مراتب است.
منازل سیر و سلوک به سوی خدا
گام اول، تجلیه
این سیر و سلوک چهار قدم دارد؛ اهل معرفت از قدم اول تعبیر می کنن
د به «تجلیه»، یعنی آراستن ظاهر به آداب شرع و عمل کردن به دستورات
شارع مقدس در این ماه مبارک رمضان؛ یعنی همین روزه گرفتن و
آداب ظاهریه. پس گام اول، قدم اول تجلیه است.
گام دوم، تخلیه
گام دوم و قدم دوم در این سیر «تخلیه» است.
تخلیه پیراستن است نه آراستن؛ پیراستن باطن از رذائل اخلاقی و چه بسا
پاک کردن و منزه کردن نفس از آثار آثام یعنی سیئات و گناهان است.
چه بسا اولین دعایی که نسبت به اولین روز ماه مبارک رمضان
وارد شده که شخص روزه دار می خواند، اشاره به همین مسئله تخلیه دارد.
چون خود را تجلیه کرده، یعنی روزه گرفته و به آداب ظاهریه
عمل کرده است و حالا از خدا می خواهد که او باطنش را از این آثار پیرایش کند.
لذا در روز اول ماه مبارک رمضان این دعا را می خوانیم:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ وَ قِیَامِی قِیَامَ الْقَائِمِینَ
وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ وَ هَبْ لِی جُرْمِی یَا
إِلَهَ الْعَالَمِینَ وَ اعْفُ عَنِّی یَا عَافِیاً عَنِ الْمُجْرمِینَ».
این دعا به همین قدم دوم، یعنی تخلیه اشاره دارد.
گام سوم، تحلیه
گام سوم که از آن تعبیر به «تحلیه» می کنند این است
که انسان روح را به صفات ملکوتی کمالیه آرایش دهد و خود
را متخلق به اخلاق الهیه کند، که این هم دارای مراتبی است.
گام چهارم، فناء فی الله
گام چهارم مرحله ای است که اهل معرفت از آن به
«فناء فی الله تعالی» تعبیر می کنند و مرادشان این است که
روح سالک یعنی همان شخصی که سیر معنوی می کند،
از إنّیّت در شهود حق فانی شود؛
چه در رابطه با فعلش، چه صفتش و چه ذاتش.
این تعبیر را به کار می برند که فناء فی الله عبارت است از:
«فانی شدن روح از إنّیّت در شهود حق».
از نظر مسیر معنوی، این آخرین منزل سیر و سلوک است.