السلام علیک یا عَلَم الدین و التّقوی
السلام علیک یا خازن علم النبیین
السلام علیک یا نائب الاوصیاء السابقین
السلام علیک یا مولی موسی بن جعفر
و رحمه اللّه و برکاته
خداحافظ ای دستهای پاک عبادت!
خداحافظ ای پیشانی پینه بسته از تهجد شبانه!
خداحافظ ای نور خدا در تاریکی های زمین!
خداحافظ ای درهای رحمت الهی،
از دستهای شما جاری بر روی خاک!
خداحافظ ای معدن انوار علم و وارث سکینه نیاکان پاک!
خداحافظ ای کوچه های غریبه کاظمین!
خداحافظ ای سالها زندان، سالها غل و زنجیر!
خداحافظ ای سالها انتظار!
بگذار و بگذر؛ خشت خشت دیوارهای تاریک زندان را
و لحظه لحظه تنهایی ات را!
بگذار و بگذر؛ تمام دلتنگی ها و بیکسی هایت را!
بگذر از این شهر که مردم قدر تو را نمیدانند
و خورشید عالمتاب را بر بالای سرشان نمیبینند!
امشب شب زنجیر است امشب شب تازیانه است
امشب شب دیوارهاست امشب شب سلول است و میله ها
امشب کدام شب است که صدای شیون از آهن ها می آید
صدای سوگ از تازیانه ها بلند است، دیوارها نُدبه
می خوانند و سلول ها، «وَ إِنْ یَکادْ می گیرند.
آه! از برکه کُدام چشم بارانی، این همه اشک می جوشد؟
کبوترها برای کیست که سرهایشان را به زمین می زنند؟
خدایا! این چه پیروزی است، نگاه کن!
این همه کبوتر چرا از آسمان، خود را به دیوار
این سیاه چال می کوبند؟
چرا این همه ماهی در دجله، از آب بیرون می افتند؟
چرا امشب ستاره ها بیرون نمی آیند؟چرا ماه شیون می کند... ؟
می ترسم از پس این دیوار، به عشق نگاه کنم به پاهای خون آلود
می ترسم به خورشید نگاه کنم که در زنجیر استمی ترسم
به ملکوتی نگاه کنم که جای تازیانه بر تن دارد...
آه از جفای هارون...
با عشق چه کرده ای که دارد خون... ؟
زمین خشکش زده؛
یکی قطره ای آب برای این تشنه بغداد بیاورد؛
کربلا دارد این جا تکرار می شود...
دلم بوی مدینه می دهد...
خون... خون... خون...این جا دارند
برای ماه، ختم فراق می گیرند.
رهایم کنید! این که بر تکه چوبی می آورند، پاره ای از خداست...
چه قدر زخمی می آید از این دریای شکسته!
زنجیرها آب می شوند.زنجیرها می سوزند.
زنجیرها از خجالت می سوزند.چه قدر پروانه زیر این عبا جمع شده!
مگر این گل محمد صلی الله علیه و آله ، کجا می خواست برود
که سنگینی این همه بند، رهایش نمی کنند؟
نگاه کن مچ پاهایش را!
نگاه کن، دُرست مثل پاهای اسیران شام است
چه قدر ایستاده نماز عشق خوانده!
جگرم را آتش زدی بغداد؛ جگرت آتش بگیرد!
این همه هستی من است که بر شانه های شکسته
شهر، از زندان بیرون می آورند.
این باب الحوایج است، خدای کرم است، سراسر
خشوع است؛ بگذار خودم را سبک کنم!
این که می بینی می آید، مردی است که همه زخم های
مرا می دانست، این عشق است؛خود عشق.
این بهار است؛ خون آلود می آورندش
این بهار است؛ در زنجیر می آید این بهار است؛ با زنجیر می آید
این زنجیرهای سوخته، عزای کسی را گرفته که
روزها، برای شان قرآن خوانده بود...
دلم هوای کاظمین کرده
دلم بوی تو را می دهد
کاش این همه زنجیر را می توانستم پاره کنم
و به سویت بشتابم!کاش من هم رها و آسمانی بودم!
کاش من هم یکی از این همه کبوتر باشم که به دیوارهای
این زندان می کوبند!دارند می آورندت؛
پیچیده در جامه ای از خون و زنجیر
می خواهم دلم را تکه تکه کنم این آخرین سطر دلتنگی ها
و آخرین ترانه اندوه من است.دلم را آرام کن،
خشمم را فرو نشان و دهانم را ببند!
باید از تو صبر بیاموزم، کظم غیظ کنم و از تو یاد بگیرم
که چگونه با زنجیر می توان به عرش رسید.
امیر مرزبان
داخـلِ سـجاده ام ?ـک ?ـاس کم دارم بـ?ـا
رو بـه سـو? قبـله ام،احسـاس کـم دارم بـ?ا
ذکــر تسبیحم شده ?ـا آل طه العجل
?ـاأنـ?س و مـونـس ا?ـن ب? کسی ها العجل
از فــراق و دور? ات سـوزِ ترنم تابـه کـ?
دلـخـوش? و بیخیالی و تـبـسـم تـا بـه ک?
??ق نام سرود انتظارت ن?ستم
با همـه شرمندگ? شا?دکه ?ارت ن?ستم
بـا هـمـه شـرمـنـدگ? اما دعا?ت مـ?ـکـنـم
در دل شـب هـا? آد?ـنـه صدا?ت مـ?ـکـنـم
دارم امـ?ـد کـه در خـ?ـل دعـا?ـت جـا شـوم
کـاش مـن هم جزء خـ?لـ? هـا شــوم
اللــــهم عـجــل لـول?ـــکالـفـــرج
برنامه های کنفرانس آیه های انتظار در مسنجر ال فور آی
در هفته جاری - 19 الی 25 اردیبهشت
شروع برنامه ها هر شب ساعت 22:30
شنبه 94/2/19
تلاوت سوره مبارکه مائده آیات 65 الی 70 - صفحه119
1) سخنرانی حجة الاسلام آقای لبیک با موضوع
گنجینه اخلاق به مدت 40 دقیقه
1) سخنرانی حجة الاسلام آقای هادی با موضوع
علی مع الحق و الحق مع علی(ع) به مدت 40 دقیقه
یکشنبه 94/2/20
تلاوت سوره مائده آیات 71 الی 76 - صفحه 120
1) سخنرانی حجة الاسلام آقای شوشتری با موضوع
معارفی از آیات جزء ششم کلام الله مجید به مدت 40 دقیقه
دوشنبه 94/2/21
تلاوت سوره مبارکه مائده آیات 77 الی 82 - صفحه 121
1) سخنرانی حجةالاسلام آقای زلال احکام با موضوع
بیان احکام شرعی و پاسخ به سوالات احکام به مدت 40 دقیقه
سه شنبه 94/2/22
تلاوت سوره مبارکه مائده آیات 83 الی 89 - صفحه 122
1) سخنرانی حجة الاسلام آقای جمالی فرد تحت عنوان
شناخت راه خدا ( اخلاق اجتماعی/ خیرخواهی)به مدت 40 دقیقه
1) سخنرانی حجة الاسلام آقای سابقون تحت عنوان
.............به مدت 40 دقیقه
قرائت دعای توسل
چهارشنبه 94/2/23
تلاوت سوره مبارکه مائده آیات 90 الی 95 - صفحه 123
1) سخنرانی حجة الاسلام آقای مبین تحت عنوان
سبک زندگی اسلامی ( حیاة طیبه ) به مدت 40 دقیقه
پنج شنبه 94/2/24
تلاوت سور مبارکه مائده آیات 96 الی 103 - صفحه 124
1) سخنرانی حجة الاسلام آقای طاها با موضوع
آداب دعا و طلب نیاز از خالق بی نیاز به مدت چهل دقیقه
قرائت دعای کمیل
جمعه 94/2/25
تلاوت سور مبارکه مائده آیات 104 الی 108 - صفحه125
1) سخنرانی حجة الاسلام آقای شوشتری با موضوع
وظایف منتظران نسبت به امام زمان (عج) به مدت 40 دقیقه
ای شکوه حماسه در سراپرده حیرت!
ای زخم خورده نینوا!
ای بانوی خورشید های دربند!
ای زینب قهرمان!
تو که خود، وسعتی به اندازه همه سوگ های آفرینش داشته ای،
تو که خود دریای بی کران اشک را، ساحل بودی،
چگونه باید بر تو سوگواری نمود
که ما سوگواری را از تو یادگار داریم.
تو که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباری ات،
به گوش تاریخ رساندی و اگر این حنجره صبوری
و آن نطق آتشین تو در کاخ یزیدیان نبود
داستان جان سوز آن ظهر عطشناک عاشورا
در کوچه های تاریخ به دست فراموشی سپرده می شد.
سرِّ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
بانوی سربلند
هوز هیچ آشنا با عاشورایی، قدرت نیافته بزرگی شخصیت او را درک کند.
زینب(س)، با تمام روح لطیفش، اوج هر سختی را چشیده، اما زیبا
و پرمنطق در کوفه سخن می راند، چنان که قلب ها را بیدار می کند
و کم است مسلمانی در شامات که اسلامش را مدیون روشنگری او نباشد.
آری، زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی است، پرده نشین خانه
وحی است، پرورده غیرت هاست.
همان خاتونی است که زنان کوفه صف اندر صف در انتظار دیدار
اویند تا در درس تفسیرش بیاموزند که چنین بی مانند تفسیر قرآن بر سرنیزه
خوانده شده را فریاد می کند، چنان که به قدرت قرآن، جان های بی وجدان
اهل شهر نفاق را زنده کرد و حیات حسینی به رگ هامان تزریق کرد.
آری، به خدا که تاریخ در محضر زینب(س) از پا درآمده
و خود را به دست باکفایتش داده تا تاریخ و شریعت
محمدی، همه و همه را از نو بسازد.
برای زینب می نویسم
برای تو می نویسم، ای زینب!
ای که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسوا!
ای آزاد اسیر! ای قامت سبز اعتراض!
ای نهال بارور ایثار! ای جاری زلال متانت!
ای آیه صراحت و عفت! ای آذرخش خشم!
ای مظهر لطافت و رحمت!
چگونه می توان تو را گفت، تو را نوشت.
قلم در ابهامِ شناختت مانده است.
انسان، در زیبایی کامل در تو متجلی است.
چه کسی را می توان یافت که در هنگام توهین، در های وهوی
کشنده انبوه مردمان، در کوچه های تهمت و تحقیر، در خنده های
شوم پلیدان، آرام و بی هراس این گونه پرصلابت و قاطع، رگبار تند
سخن را بر قلب های سخت خفتگان، چون آتشی مذاب جاری کند.
کیست که در چنین هنگامه سراسر خون و رنج و درد
و تنهایی، هنوز فریادی برای کشیدن و سخنی برای
گفتن و توانی برای ایستادن داشته باشد.
خدایا چگونه باور کنم، چگونه می توانم شانه های ظریفی
را در زیر کوهساران سنگین این همه فاجعه، ایستاده ببینم؟
زینب(س) آیه های توانایی انسان را نوشت و سرود قدرت
ایمان را سرود و شعر بلند رسالت را نگاشت.
دکتر محمدرضا سنگری