شهادت غمبارومظلومانه چهارمین سکاندار کشتی هـدایـت
کوکب درخشان آسمان امامت ، شاهد تبدار نینوای شهادت
روایتگرحدیث خون ورشادت,داغدارلاله های بخون طپیده
قافلـه دار کاروان اسـراء، سیـد الباکین ، سیـد السـاجدین
آقا علی بن الحسین ، حضرت زین العـابدین علیه السلام
رابـرشیعیـان جهــان تسلیـت و تعـزیت عرض می کنیـم
دیگر خاطره، آن واقعه عظیم، آزارت نخواهد داد
سال ها از آن روز می گذرد؛
اما هنوز زخم پرسوزش آن داغ ها، درون سینه تو التیام نیافته اند.
درست می گویی که چگونه می توانی آن روز را فراموش کنی
که تنها در نیمی از روز، تمام هستی ات را که نه، که تمام غیرت
و حمیت دنیا ـ یعنی پدر و برادران و عموهایت را از دست داده ای.
با هر نغمه ای، یاد باران می افتی.
کاسه های آب، برای تو پیامبران خاطره اند.
دیدن کودکان شیرخوار، تو را به ضجه و ناله وا می دارد
و با دیدن درخت و سبزه، آن قدر می گریی که از
بارش نگاهت، زمین مرطوب می شود.
اما دیگر زمان آن رسیده که آن لحظه ها را فراموش کنی.
حتی دیگر این سمّی که دارد تمام ارکان بدنت را می سوزاند،
نمی تواند جلوی تبسم شیرینت را ـ بگیرد.
فرزندت ـ محمد ـ را رها کن که پدر و جد و برادرانت چشم انتظارند.
زود باش علی بن الحسین، زینت عبادت کنندگان.
بازمانده ی روز سرخ
عاشورای حسینی، کتاب سرخی بود که «تفسیر ناب»
آن از زبان امام سجاد تراوید.
او با اسارت خویش، آزادی را تفسیر کرد و با خطبه هایش سرود
بیداری خواند.امام سجّاد(ع)، بازمانده ی آن روزِ سرخ بود
و شاهد آن عصر فاجعه و قساوت.
«صحیفه ی سجادیه»اش، ناب ترین دعاهای عارفانه را در بر دارد.
هنوز هم ترنم عاشقانه ی این «زبور آل محمد»، بر زبان اهل دل است.
زمان پر از زمزمه های سجادی است.
امام سجّاد(ع)، پاسدار «وحی نبوی» و «خط علوی» و «شور حسینی» بود.
در عصر «نتوانستن»ها، جامعه را به «قدرت دعا» توجّه داد.
نیایش، سلاح او در مبارزه ی فرهنگی و سنگر او در دفاع از حق و اهل بیت بود.
او که در برابر خدا، «سجّاد» بود، هرگز در برابر ظالمان، سرِ تسلیم فرود
نیاورد و چهره بر درگاه ارباب قدرت نسود.
بندی که بر دست و پایش بود، نشانه ی «آزادی در اسارت» بود
و خطبه ای که در کوفه و شام خواند، جلوه ی مکرّر فصاحت
علوی در کلام زین العابدین بود.
جواد محدّثی
فعالیتهای فرهنگی - ادبی - صوتی - تصویری و نرم افزار
مقالات و سایر مطالب مرتبط
لحظه لحظه با امام سجاد علیه السلام (از آغاز نهضت حسن(ع)تا شهادت)
حضرت زین العابدین ( علیه السلام ) تداومبخش عزت و افتخار حسینی
نگاهی گـذرا بـر زندگی حضرت علی بن الحسیـن امـام سجـاد (ع)
امام سجاد (علیه السلام)، وارث رسالت حسین (علیه السلام)
خطابه ی آتشین امام علی ابن الحسین علیه السّلام با کوفیان
چرا امام سجاد(ع) آشکارا از قیام مختار حمایت نکرد؟
مواضع سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی امام سجاد(ع)
شمه ای از فضائل و مناقب امام سجاد علیه السلام
آثار برخی گناهان از زبان امام سجاد علیه السلام
خطبه ی امام علی ابن الحسین علیه السّلام در شام
نقش امام سجاد علیه السلام در رساندن پیام کربلا
بحران های فکرى و عقیدتى دوران امام سجاد(ع)
امام سجاد علیه السلام و روشهای تفسیری قرآن
رسالت دینى و اجتماعى امام سجاد علیه السلام
بررسی قیامهای عصر امام سجاد علیه السـلام
چهل حدیث گهربار از امام سید السجادین (ع)
واکنش امام سجاد(علیه السلام) در برابر گناه
بهترین زندگی در پرتو سخنان امام سجاد(ع)
امام سجاد علیه السلام از کربلا تا شهادت
چرا امام سجاد را زین العابدین نامیدند؟
بازبور آل محمد (ص) بیشتر آشنا شویم
حکمت بیماری امام سجاد (ع) در کربلا
داستانهاى برگزیده از صحیفه سجادیه
امام سجاد ع سرچشمه کمالات انسانى
رساله حقوق امام سجّاد علیه السلام
امام زین العابدین(ع) و کربـلا
جملات ناب از امام سجاد (ع)
سیمــای صحیفه سجـادیـه
چهل حدیث سیره سجادی
حلـم امـام سجـاد(ع)
سید الباکینم و در عشق غوغا می کنم
زنده در شهر مدینه یاد زهرا می کنم
من چهل سال است هر لحظه به یاد کربلا
از غم هر روضه ای گریه مجزّا می کنم
پای هر برگ صحیفه نه ، که روضه نامه ام
با سر انگشتی ز خونِ دیده امضا می کنم
رازق الطفل الصغیر و راحم الشیخ الکبیر
با مناجات سحر این روضه افشا می کنم
آب رنگ خون بگیرد تا که هنگام وضو
یادی از زخم لبانِ خشک بابا می کنم
می سپارم بر همه تا نشود ام البنین
صحبت از ضرب عمود و فرق سقا می کنم
تا ببینم بین باغی لاله پرپر می کنند
بی مهابا یاد جسم اربا رابا می کنم
با سئوالی پر کنایه وقت ذبح گوسفند
در دلِ درد آشنا طرح معما می کنم
چون که بابای مرا لب تشنه ذبحش کرده اند
بر سر این قصه با قصاب دعوا می کنم
گر ببینم دختری مویش گره افتاده است
خیلی آهسته گره از گیسویش وا می کنم
وای زان دم که بینم دختری خورده زمین
گریه ها بر غربت اولاد زهرا می کنم
تا که دیدم برآوردند در بازار شهر
یاد شام و ماجرای خواهرم را می کنم
سرخ موئی گفت دنبال کنیزم، بعد از آن
یاد آن مجلس دو چشم خویش دریا می کنم
امام سجاد علیه السلام، امام عشق است؛
امام نیایش، امام پرستش.
امام سجاد علیه السلام، امام شجاع و بلیغ است
نه امام حسرت و دریغ.
او بیمار نبود؛ بیمار، کوفه بود که سجاد به پرستاریش رفته بود.
بیمار، کوفه بود که ندانست پیمان یعنی چه؟
بیمار کوفه بود که گمان می کرد اهل بیت پیامبر خارجی اند.
بیمار شام بود که با سنگ و چوب، به استقبال خاندان پیامبر آمده بود.
سجاد آمده بود که کوفه و شام بیمار را شفا بخشد.
او با خود شفا آورده بود.
او ذوالفقار سخن را از نیام برکشید و بر فرق وجدان کوفه، فرو کوفت.
کوفه خواب بود، کوفه مریض بود، کوفه بی جان بود.
امام سجاد علیه السلام، این جسد بی جان را چنان به
تازیانه سخن گرفت که ناگهان به هوش آمد و کم کم فهمید
چه جنونی از آنان سر زده است و چه مصیبتی آنان را گریبان گرفته است.
بعد از سخنان اعجازگر امام سجاد علیه السلام
کوفه از خواب گران بر خاست.
وجدان ملامت گر آنان شروع به انتقام کرد و جسم و جان
همدیگر را به تازیانه ملامت بستند:
«به خدا تباه شدید و نمی دانید».
امام سجاد، امام سخن است، امام شهامت است
امام شجاعت است، او در دربار خوفناک یزید
در جمع بوزینگان و بوزینه پرستان، تیغ سخن را برون کشید
و خاطره های خونین ذوالفقار را تداعی کرد.
او چون آفتاب درخشان در پیکر تاریک شام دمید
ونقاب از صورتک های آنان برگرفت.
او مدعیان دروغین خلافت را رسوا کرد او تمام
رشته های یزید را پنبه کرد. او یزید را کلافه کرد.
او در بازگشت به مدینه، پیام خون آلود شهدا
را این گونه به اهل مدینه باز گفت:
مردم!
پس از قتل حسین کدامتان شادی می کنید؟
کدام دل به یاد او افسرده نمی شود؟
کدام چشم، سرشک خود را باز می دارد و بر
ریزش قطرات اشک بخل می ورزد؟
دریاها و زمین و درختان و ماهیان دریا و آسمان
و آسمانیان بر حسین گریستند.
سلام بر امام سجاد که عشق و نیایش را در پیکر سخن دمید!
قنبر علی تابش
یا امام سجاد! ای حقیقت سجده!
تو را از گریه و نیایش آفریدند، از اشک و عبودیت،
از خضوع و توکل. تو را از ندبه و مناجات آفریدند
نفس نفس تسبیح بودی و هر سپیده دمی خداوند
بهشتی دیگر از نیایش تو می آفرید.
حزن فصیحت، کلمه به کلمه حکمت بود و جان.
آسمان، سجاده خیس تو بود، هنگام که باران را می سرودی.
و چه عارفانه، کلماتت فانوس شب های
مناجات عاشقان شد!
یا امام سجاد!
در صفحه صفحه صحیفه تو، عطر بهشتی ات را می شنویم
ای نفس جاری نیایش!
ای آینه جمال! سجاد سجده های طولانی!
رفتی و خاک، هنوز در حسرت بوسیدن
پیشانی آفتابی ات مانده است.
ای از زلال کوثر! چه کسی چشمه روشن
نفس هایت را مسموم کرد؟
کدام مرداب حقیر، حضور دریا را تاب نیاورد؟
شهد شهادت چه طعمی داشت که پدرانت نیز از آن چشیدند؟
محمد سعید میرزایی