سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار








لالا، لالا ... گل پرپر...
لالا... لالا... علی اصغر...

مادر بخواب!
امشب بوی کربلا می‏دهد لالایی ‏هایم.
مادر بخواب؛ نمی‏خواهم امشب خون دلم را ببینی.


مادر بخواب... علی کوچکم بخواب!
چرا این همه زاری می‏کنی مادر؟

نکند تو هم فهمیده ‏ای امشب
ستاره‏ ها برای که جشن تولد گرفته ‏اند؟


چرا ضجّه می‏زنی مادر؟
آسمان امشب دارد خودش را سبک می‏کند روی شانه ‏های زمین.

این باران نیست؛ اشک‏های ملایک است برای تطهیر خاک.
می‏دانی کودکم، امشب عشق به دنیا می‏آید؛

با همه کودکی‏ اش، با همه کوچکی‏ اش.
امشب، شیرین‏ ترین خواب دنیا آشفته است.


می‏دانم که فهمیده‏ ای مادر، بگذار قصه
تشنه‏ ترین لب‏های کوچک دنیا را برایت نگویم!


بگذار اندوهم را خواب کنم!
بگذار از ماهی‏های بیرون از آب چیزی نگویم!


لالا... لالا... بغضم چرا شکست مادر؟
تشنگی‏ ات را پنهان کن! امشب تشنگی تازه به دنیا می‏آید.

امشب آب برای همیشه تلخ می‏شود
فرشته ‏ها این پایین، گهواره یکی را نشان هم می‏دهند
و برایش از همین امشب، بهشت را آذین می‏بندند.


فرشته‏ ها می‏دانند طولی نخواهد کشید
که عشق از گلوی کوچک این پروانه طلوع کند

.
ماهی‏های بیرون از آب،
قدر اشک‏های او را بهتر از ما می‏دانند، مادر!


لالایی امشب از من نخواه کودکم!
این‏که می‏بینی نمی‏توانم آرامت کنم، از ضعف نیست؛
نمی‏توانم آهنگ منظّم نفس‏هایت را بشنوم امشب.


امشب شش ماهه ‏ترین خورشید، بیدار می‏شود،
امشب که ماه، خودش را بر آسمان می‏کشد،

چطور می‏توانم تو را آرام کنم؟
کودکم، شیرینم، علی اصغرم!


معصومیت را می‏توان در قنداقه خونی نوزادها هم دید،
می‏توان از گلوی شکفته، تصویر خُدا در چشم‏ها جاودانی کرد.


می‏توان به خُلود اندیشید، به جذبه رسید
و دور گاهواره ‏ای چرخ زد که تمام ستاره ‏ها دور آن می‏چرخند...
لالایی کودک شیرینم، لالایی!


این لالایی امشب برای سکوت خوانده می‏شود.
این لالایی برای اشک است.

این لالایی خون است،
لالایی پروانه‏ ها،

لالا لالا، گل بی‏ سر.
لالا لالا علی اصغر...



ارسال شده در توسط محب مهدی







فقط نه غنچه خود عاشقانه بو می کرد
تمام غربت خود روی دست رو می کرد


جواب قطره ای از آب حرمله تیری
رها به سوی سفیدی آن گلو می کرد


شهادت جانسوز کوچکترین سرباز کربلا,غنچه نشکفته پرپر
آقـا ابـا عبدالله الحسیـن علیـه السـلام , باب الجـوائـج ,

حضرت علی اصغرعلیه السلام بر سوگواران حضرتش
و عاشقان اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السلام تسلیت باد





ارسال شده در توسط محب مهدی






بخواب علی‌اصغرم
بخواب که راه درازی در پیش روی ماست


می‌دانم که شدّت رنج و محنت این سرزمین،
خواب را از چشمان کوچکت ربوده است

پدرت حسین(علیه‌السلام) می‌فرمایند:
(( این جا غاضریه، نینوا و بهتر بگویم؛کربلاست


محلّ فروآوردن ما و سرزمین ریخته شدن خون‌های ما.
این جاست که حرمت ما را می‌شکنند و مردان و کودکانمان را می‌کشند))

این دشمن از نسل همان‌هایی است که در جنگ بدر
و در مبارزه‌ی با حجّت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به جهنّم پیوستند

آن روز در مخالفت با رسول الله قد علم کردند
و امروز در مخالفت با سبط او، حسین(علیه‌السلام)

در مدّت این شش ماهی که در این دنیا زیسته‌ای،
سرود شهامت و شهادت را برایت زمزمه کردم


و از شیره‌ی جانم که آمیخته
با ولای حسین(علیه‌السلام) بود، سیرابت نمودم

برایت گفتم که حق و باطل با هم جمع نمی‌شوند
گفتم که یا ولایت امام نار یا امام نور

ولی امان از این قوم که ولایت امام نور را
رها کردند و به ولایت امام نار گردن نهادند

نامه‌های دعوت کوفیان هنوز هم همراه ماست
امام زمانشان را به سوی خود می‌خوانند
و از برای کشتنش شمشیر از غلاف برون می‌کشند


اینان آن قومی را که(( از یک صبح تا شب، چهل پیامبر خدا را
کشتند و فردای آن، به راحتی به بازارهایشان رفتند
و مشغول سرگرمی‌های دنیایشان شدند)) رو سفید کردند

آنان یحیی(ع) کُشان امروزند در سال شصت و یک هجری
فرعون وجودشان در برابر موسی زمان ایستاده است


نمرود وجودشان، در برابر خدا سینه سپر کرده
و بانگ برآورده که ((اَنَا رَبُّکُمُ الاَعلی))

آن‌ها را خواب دنیا فراگرفته
و به چند روز زندگی دنیا دل خوش نمودند


سوره‌ی فجر را با هوای نفس می‌خوانند
و از تأویل آن که حسین بن علی است، غافلند

"دین لقلقه‌ی زبانشان شده
و موقع ابتلا، دین داران واقعی، چه قلیل‌اند!"


حسین(علیه‌السلام) را که جامع همه‌ی آیات الهی است،
قرآن است و باطن دین و کشتی نجات آن‌ها،
به زر و سیم دنیا می‌فروشند

اگر می‌خواهی تفسیر و عینیّت آیه‌ی
((لا تَشتَرو بِآیاتی ثَمَناً قلیلاً و ایّای فَاتَّقون)) را ببینی،
به آن‌ها که روبروی آیت خدا، حسین(علیه‌السلام) ایستاده‌اند، نگاه کن


آری این‌جا سرزمین ((کرب)) و ((بلا)) در سال شصت و یک هجری است
سال موعود، زمین موعود و حادثه موعود

این‌جا انبیاء و اولیای الهی آمده اند
« همه‌ی آن‌ها از آدم(علیه‌السلام) تا نوح، ابراهیم،
موسی، عیسی و محمد که سلام و درود خدا بر آن‌ها باد،
از این جا عبور کردند و بر مصیبت خاندان رسول خاتم
محمّد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله» ناله کردند و گریستند


گویا همین دیروز بود که پدربزرگ غریبت،
علی(علیه‌السلام) از صفین بازمی‌گشت
و چون به این زمین تفتیده و مضطرب رسید،
اشک پهنای صورتش را شست

اصحاب دلیل را جویا شدند و فرمودند :
«اینجاست که حسینم را می‌کشند
در حالی که روزها آب را بر او و اهل بیت او بسته‌اند»


خداوند می‌خواهد مردان و سربازان پدرت را در راهش،
کشته ببیند و ما زنان و کودکان خیام را، اسیر

خداوند می‌خواهد که همه‌ی ما،سربازان حسین(علیه‌السلام) شویم
و مانند مادرمان فاطمه سلام‌الله‌علیها فداییان ولایت و در این میان
قرار است که کوچکترین و اقیانوس‌ترین سرباز حسین(علیه‌السلام) تو باشی

پاره جگر رباب، کمتر تقلّا کن
زود است که تو را به دستان حسین بسپارم
تا آخرین اتمام حجّت این قوم شوی و دلیل مظلومیت
مولایمان حسین(علیه‌السلام)

ف.بهمنی




ارسال شده در توسط محب مهدی





علی جان! یادت هست لالایی‏ های زیبای مادرت
را که در چکاچک شمشیرهای برهنه گم شد؟

هنوز هم خاطره گهواره شکسته ‏ات،
جان‏های بیقرارمان را می‏سوزاند.


هنوز قنداقه خونینت، چون پرچمی سرخ بر فراز
کوه‏های زمین در اهتزاز است.

لب‏های تشنه‏ ات، خون را در رگ‏هایمان می‏ خشکاند.
فرات، شرمنده ‏تر از آن است که چشم در چشمت
بدوزد و مظلومیت تو را بگرید.


آمدی تا لحظات سر بریدن عشق را شاهد باشی، تا
ثابت کنی که مردانگی به سن‏ وسال نیست، تا
ثابت کنی که بی ‏عدالتی پایدار نمی‏ماند.

ای حاجی خردسال! تو حج نیمه تمامت را در کربلا کامل کردی؛
چون عشیره آئینه ‏تبارت که خدا در آئینه نگاهشان درخشیده بود.


شیعیان جهان، حنجره پاره ‏پاره‏ ات را بوسه می‏زنند و
دردهای بزرگشان را بر پنجره ‏های ضریح کوچکت دخیل می ‏بندند.





ارسال شده در توسط محب مهدی






حدیث عشق و غمت در همه متون جاری ست
همیشه نام تو در دفتر جنون جاری ست

زمانه سوگ تو را سرد کی تواند کرد؟
شرار ماتم تو در همه قرون جاری ست

برون نمی رود از سینه یاد تو هرگز
که حس داغ تو تازه ست و در درون جاری ست

ابهت تو چنان سست کرده دشمن را
که در سپاه ستم تا ابد سکون جاری ست

اگر چه لعل لبت چون کویر، خشکیده ست
ولی ز گوش و گلوی تو رود خون جاری ست

دو چشمه گشته روان، از سه شعبه ی یک تیر
ز چشم مادرت، آن سان که تا کنون جاری ست


به یک نگاه چه گفتی، که شد پدر مستت؟
ز چشم های خمارت مگر فسون جاری ست؟

ز روی دست پدر تا خدا کشیدی پر
و خون پاک تو تا عرش، واژگون جاری ست

چو سهم سایه ی تو بر سر زمین کم بود
ز دیدگان زمان خون دل فزون جاری ست

ضریح سبز اجابت دو دست کوچک توست
هر آنچه را که تو خواهی به "کاف و نون" جاری ست



 


ارسال شده در توسط محب مهدی



ویژه نامه گرامیداشت هفته بسیج






ارسال شده در توسط محب مهدی
ارسال شده در توسط محب مهدی







چفیه چیست ؟
شهید عارفیان سالها در کسوت تهیه کننده،گوینده و نویسنده در رادیو دزفول کار کرد
و صدای ماندگارش همیشه در تاریخ دزفول میمونه هر چند ماها دیگه یادش نمیکنیم
و بدجوری به دنیا چسبیدیم! بهر حال مطلب معروف «چفیه» شهید عارفیان رو
در این ایام دفاع مقدس تقدیم میکنم شاید...


شاید چفیه‌ای سفید یا سیاه رنگ را که رزمندگان به دور گردن می‌پیچند دیده‌اید.
از خود پرسیده‌اید این چفیه را چه خاصیتی است؟
بگذارید برایتان بگویم:

چفیه حوله‌ی هر رزمنده‌ای است؛ دست و صورت را با آن خشک می‌کند،
و حتی بعضی وقتها به کار حوله‌ی حمام نیز می‌آید.


چفیه زیر انداز و سجاده‌ی هر دلاوری است به هنگام نماز.
آخر تمام زیر اندازها بیگانه‌اند و تنها آن چفیه است
که آشنا با دعاهای در سجود هر دلاوری است.


چفیه، همان شال‌ گردنی،
در فرهنگ مستضعفان و محرومان است.


چفیه بعضی وقتها سفره‌ی رزمندگان می‌شود
و چند دلاور یکدل بر سر آن سفره ساده، علی‌وار می‌نشیند.


چفیه همان ملافه‌ای است که مستکبران به رویشان می‌کشند،
منتها اینجا اولاً چفیه نوع فقیرانه‌ی آن است و ثانیاً کوچکتر
و به قول خود رزمندگان «قنداق تاشو!»


چفیه در هوای سرد پالتو هم می‌شود؛
منتها از نوع قناعت مندانه‌اش.


چفیه بعد از ورزش صبحگاهی در هنگام سردادن شعار الیوم
یوم ‌الافتخار در دست دلاوران پرچمی‌ می‌شود در رقص
و اهتزاز با آهنگ گامهای دلاوران که الیوم یوم الافتخار.


چفیه وقتی که دلاوری دلاور دیگر را سلمانی می‌کند، ملافه‌ی سلمانی می‌شود
و دامن جمع کننده‌ی موهای کوتاه شده.

در تابستان وقتی هوا گرم است چفیه را نمی ‌آب می‌دهید
و به رویتان می‌کشید و از آن کولر مستضعفانه کام می‌جوئید.


چفیه در محیط‌های پر از گرد و غبار سر و صورت دلاوران را
در آغوش می‌گیرد، تا حلق آن عزیزان را غبار نگیرد.


چفیه بعضی وقتها کلاه هم می‌شود.

وقتی بخواهی ظرفی داغ را
از روی اجاق برداری چفیه تنها یار توست.


چفیه را می‌شود به کمر بست و در هنگام انجام کارهای سنگین
و حمل مهمات از نیرویی که به کمر می‌دهد استفاده کرد.

چفیه را اگر بر تن تفنگ بپوشانی
از گرد و غبار مصونش می‌دارد.


چفیه در شب عملیات، اولین باندی است که می‌توان با آن
زخم مجروحین را بست و به خدایشان سپرد و به حمله ادامه داد.


چفیه تنها چیزی است که اشک‌های رزمندگان
در دعا و مناجات را پاک می‌کند و آمار اشکها را همیشه در دل دارد.


چفیه است که محرم اسرار
عابدانه‌ی هر دلاوری است.


چفیه در بعضی موارد حتی کفن هم می‌شود
و جسم سوخته و تکه تکه‌ی رزمندگان را در خود جای می‌دهد
و به رسم امانت نگه می‌دارد.


و این چفیه است که فردای قیامت چون شاهدی صدیق
بر رزم هر رزم آوری گواهی خواهد داد.

پس چفیه را به رسم امانت داری و یادگاری
از هیچ دلاوری برمگیرید وگرنه از ثروتی عظیم محرومش میکنید .




ارسال شده در توسط محب مهدی





سلام ای بسیجیان!
نام شما بر زبانم چشمه ای کاشته است به سوی دریا.

نجابت و بی ادعایی شما در ساختن پل های پشت سر
نوید ساختن پل های روبه رو را می دهد.

برای گذشتن از خود و حادثه، توفان، نفس نداشت
تا صلابت دریایی تان را بشکند.

شما که بی هیچ اندیشه هر لحظه برگشت پا در مسیر
دوست گذاشتید، بار ظلمت را چه زیبا از دوش زمانه برداشتید


تا امروز، نم نم باران آزادگی، سپیده دم عظمتتان را نظاره کند.
پرواز شما تا آسمان آبی هفتم مبارک باد!

 


ارسال شده در توسط محب مهدی
ارسال شده در توسط محب مهدی
<      1   2   3   4   5   >>   >