طاعتى خداپسند
خدایا چنان کن که انجام کار
تو خشنود باشى و ما رستگار
قبلاً نیز گذشت، که ارزش طاعت، به «مقبول» شدن آن است.
تا پذیرفته نگردد، ارتقاء درجه نمىآورد، تا قبول نشود، ارج ندارد.
قبولى آن، با اخلاص و نیّت خوب و تقوا و تقیّد به «امر خدا» است.
و تقوا، جز در خط خدا بودن و مطیع فرمان گشتن و حرکت در «سبیلاللّه» و پرهیز
از محرّمات الهى، نیست.
خداوند، روزهاى را ارزش نهاده و مىپذیرد، که در کنار پرهیز از خوردن و آشامیدن،
پرهیز از گناه و بىتقوایى و آلودگى و غیبت و بدزبانى هم باشد. وگرنه، جز رنج و
گرسنگى، ثمرى به بار نخواهد آورد.
شکر خدا نسبت به عبادتمان، همان قبول اوست. و قبولش، آنگاه است که «خداپسندانه» باشد.
وقتى خداپسند است که «پیامبر پسند» هم باشد. چرا که اطاعت پیامبر، اطاعت خداست،
پس خشم و «رضاى رسول» نیز همان خشم و رضاى «اللّه» است. رسول خدا
صلى الله علیه وآله جز براى خدا خشم نمىگرفت و جز آنچه را، خدا بپسندد، نمىپسندید.
زنى زبان به غیبت گشود، در حالى که روزه بود.
پیامبر فرمود: برو غذا بخور، دیگر روزه نیستى! روزهات باطل شد.
آرى...روزهاى که مُهر «شکر و قبول» و رضاى خدا و رسول بر آن باشد، دور
از غیبت و بهتان و دشنام و لغویّات و «گناهانِ زبانى» است.
«عقیده»، ریشه «عمل»
استوارى هر شاخه، به تنه درخت است. و قوام هر درخت، به قوّت ریشهاش.
در پیکره دیندارى انسان مؤمن، برخى امور، همچون ریشه و بنیان است، برخى به
سان رو بنا و ساقه و میوه.
«ایمان»، اساس مسلمانى است. اگر در دل انسان، نسبت به «خدا» و «قیامت» و
«وحى»، عقیده باشد و انسان از «باور درونى» برخوردار گردد، این ریشه، تنه
استوار دیندارى را برافراشته مىدارد و بر این نهاد، شاخ و برگهاى عبادت، تقوا،
پاکى، پرهیز از حرام، کسب حلال، مروّت و عدالت، رعایت حقوق دیگران و ... مىروید .
در شناخت آنچه «اصل» و «فرع» است، باید دقت کرد و به تقویت ریشه پرداخت،
تا تنه و ساقه و شاخه هم رشد کرده نیرومند گردد و میوه و ثمر و سایه دهد.
خداوند، سخن پاک را به درختى پاک تشبیه مىکند که ریشه استوارش در زمین و شاخ
و برگ پربارش، بالنده و رو به آسمان است:
«اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فىِ السَّماء» و قوام آن شاخ و برگ، به نیروى اساس و اصل است.
در روایات، برخى چیزها به مثابه ستون و پایه دین به حساب آمده است، از جمله
«ولایت» که بدون ولاى اهلبیت و بدون پذیرش ولایت و حاکمیت حق و امامان، اعمال
تباه مىشود و تلاشها در جهت انحرافى سوق مىیابد.
در بعضى کلمات، «آل محمّد» اساس به حساب آمده است.
کلام حضرت امیر چنین است: «هُم اَساسُ الدّین وَعِمادُ الیَقین»
دودمان پیامبر، پایه دین و ستون یقیناند.
اگر پیوند با اهـلبیت و اطاعت از رهبرى حق باشد (که اصل و اساس است) امور
دیگر نیز درست مىشود و اگر این «اصـل» استوار شود، «فرع»هاى دیگر نیز قوام
مىیابد. وگرنه با ضعف ریشه، درختها خشکیده یا از جا کنده خواهد شد.
آرى...«ریشه بجا باد اگر برگ و برى مىرود.»
اگر «خداباورى» در دل انسان نباشد، انگیزهاى قوى براى عبادت و اطاعت و اجراى
اوامر و نواهى نخواهد بود. پس باید در تقویت و تحکیم آن اصل کوشید و بذر ایمان را در
دلها کاشت و روح معنویّت را در کالبدها دمید.
این آرزو و خواسته نیز، در سایه عنایت الهى فراهم مى آید.
در دعاى «مکارم الاخلاق»، امام سجاد علیه السلام از خدا مى خواهد:
«خدایا... ایمانم را به مرز کاملترین ایمان برسان، یقینم را به مرحله برترین یقین برسان
و نیّتم را به مرز بهترین نیّات منتهى ساز و عملم را بهترین عملها قرار بده.»
«ایمان»، «یقین»، «نیّت» و...«عمل»، سیرى خاص را طى مىکند و ایمان، در نهایت به
عمل مىرسد، یعنى همان استحکام «فروع» در سایه تقویتِ «اصول».