یا صاحب الزمان , مهدی جان آجرک الله
محرم، ماه ایثار و از جان گذشتگی است!
ماه عشق و شور و فریاد است!
ماه سرافرازی بر فراز نیزه هاست!
ماه آمیختن با خون و آمیختن عشق است.
سلام بر حسین (ع)
ای ماه خون، بار دیگر از راه میرسی و با نسیم گرم کربلایی،
قصه آلاله های سرخ را به گوش جان می رسانی
دوباره سکوت تاریخ را در هم می شکنی و
بغض ناله را از تنگنای حنجره ها آزاد می کنی
بار دیگر از راه میرسی و برف سکوت را با آفتاب
عشقی که بر آسمان سینه داری، آب می نمایی
و آن را به اقیانوس خروشان فریاد می رسانی!
ای ماه خدا! مقدمت گر امی
حدیث محبت
عن ابى عبد الله (علیه السلام) قال:
من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین (علیه السلام) وزیارته
و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین (علیه السلام) و بغض زیارته.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (علیه السلام) و زیارتش را در
دل او مى اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه وخشم
حسین (علیه السلام) و خشم زیارتش را در دل او مى اندازد.
بحار الانوار، ج 98، ص 76
الا ... ای محرم!
تو آن خشم خونین خلق خدایی که از حنجر سرخ و پاک شهیدان برون زد
تو بغض گلوی تمام ستمدیدگانی که در کربلا -
نیمروزی به یکباره ترکید تو خون دل و دیده روزگاری که با خنجر
کینه توز ستم، بر زمین ریخت تو خون خداییکه با خاک آمیخت
تو شبرنگ سرخی، که در سالهای سیاهی درخشید
الا ... ای محرم!
تو خشم گره خورده سالیانی، تو آتشفشانی تو بر ظلم دشمن گواهی تو
بر شور ایمان پاکان نشانی تو هفتاد آیه، تو هفتاد سوره، تو هفتاد
رمز حیاتی تو پیغام فریاد سرخ زمانی تو، موجیز دریای عصیان
و خشمی که افتان و خیزان رسیده است بر ساحل روزگاران
الا ... ای محرم!
تو فجری، تو نصری تویی «لیله القدر» مردم تو رعدی، تو برقی
تو طوفان طفی تویی غرش تندر کوهساران!
الا ... ای محرم!
تو یاد آور عشق و خون و حماسه تو دانشگه بی نظیر جهاد
و شهادت تویی مظهر «ثار» و «ایثار» یاران
الا ... ای محرم!
به هنگام و هنگامه هجری کاروان شهیدان تو آن راهبان روانبخش
و مهمان نوازی که در پای رهپوی آزادگان لاله ارغوان می فشانی
الا ... ای محرم!
به چشم و دل قهرمانان و آزاد مردان که همواره بر ضد بیداد
قامت کشیدند و در صفحه سرخ تاریخ، زیباترین نقش
جاویدرا آفریدند تو آن آشنای کهن یاد و دشمن ستیزی
که همواره در یادشانی
الا ... ای محرم!
تو آن کیمیای دگرگونه سازی که مرگ حیات آفرین را - به نام «شهادت »
به اکسیر عشقی که در التهاب سر انگشت سحرآفرینت نهفته است.
چو شهدی مصفا و شیرین به کام پذیرندگان می چشانی!
ای حسین، ای رازدار منزل وحی؛
غم سرای خیمه هایت، سوزش قلب زنانت
گریهنوباوگانت، آه و سوز خواهرانت
العطش از دخترانت، عالمی را اشک ریزان میکند!
ای حسین ای رهنمای راه ایمان،
ای حسین ای جرعه نوش جام یزدان
کوفیان بد صفت، نا مردمان بی مروت
گران بی فتوت، حیا از مادرت زهرا س نکردند!
ای حسین جان ای خون یزدان!
واژگان در چکامة شور تو ناتوان
شعر گویان در ستایش صبر تو حیران
و ادیبان دربیان ایثار تو سرگردان.
و محرم، آغاز شد
کاروان خورشید فرود آمد بر تَرک تَرَک های سرزمینی که
تنها هُرم عطش بر شانه داشت و داغ تشنگی سالیان بر جگر.
«خورشید» را چنگ و دندانِ مشتی گرگ احاطه کرده بود
و او که اقیانوس نور بود و کوهسار استقامت
پرسید: نام این سرزمین چیست؟ کربلا...
و دست های آفتاب، روبه آسمان قد کشید:
أللّهِمَّ إنّی اَعُوذُبِک مِنَ الْکربِ وَالْبَلاءِ...
آن گاه، کاروان را خطاب کرد: [فرود آیید! این سرزمین، منزلگاه
ماست؛ همان ارض موعودی که یک روز، رسول خدا
خبرش را در گوشم زمزمه کرد.
در این صحرا، خون های خداخواه ما، بر زمین جاری می شود
و دل های شهید، بر خاک می غلتند و قبرهایمان سبز می شوند...
پس، خیمه های مظلوم، برپا ایستادند و آل محمد، در آن خاک
غم انگیز ساکن شدند.
کربلا، خواب قرآن را بر منبر نیزه ها می دید و سلاخ های نامردم
خنجر تیز می کردند و امام آسمان ها و زمین، دست
به کار اطاعت کردگار بود...
و محرم، آغاز شد...
سال هاست که محرم سیاه پوش است
و سینه ها از سوگ، در جوش و خروش.
سال هاست که کربلا، روزهای سردمان را گرما می دهد
و بر شب های سیاه مان نور می پاشد.
کیست که آزاده باشد و محرم را به سوگ ننشیند؟
کیست که سوار بر راهوار اشک، به مهمانی
عاشوراییان برود و شیفته برنگردد؟
کیست که در سفینه ی نجات وارد شود
و در موج های هوس غرق گردد؟
کیست که حسین را چراغ راهش کند
و در بیراهه های پر پیچ و خم، گم شود؟
کیست که گوش جان بسپارد
و نام تو را در هیاهوی فرات نشنود؟
معشوق جان ها
ای حسین! ای فرزند شریف ترین انسان، ای معشوق جان های
شیفته حق و حقیقت و ای امید حیات پاکان اولاد آدم.
داستان خونین تو در دشت سوزان نینوا، قرن ها پیش از آنکه
چشم به این دنیا باز کنیم
به وقوع پیوست و ما و گروهی از کاروانیان گذرگاه حیات پرمعنا
به حکم جریانِ منظمِ زندگی در جویبار زمان، از دیدار جمالِ زیبایِ
ربّانیِ تو و یاران بی نظیرت محروم گشتیم؛
یاران باوفایی که با شکوفایی درخشان ترین سعادت
و فضیلت انسانی در دل، چره برافروختند
و با بال و پری که از اعماق جانشان روییده بود، در چند لحظه
از تنگنای عالم خاک، در اوج عالم پاک به پرواز درآمدند.
افسوس که ما از تقدیم جانمان در آن طَبَق اخلاص ـ که در آن روز
خونبار، جان هفتاد و دو تن انسان کامل را به پیشگاه
الهی عرضه کرد ـ محروم ماندیم!
سلام بر حسین علیه السلام ، آن عطیّه بزرگ الهی.
درود بر سیدالشهدا علیه السلام ، بزرگ مردی از سلاله پاکان
عصاره ایمان، پاسدار حریم ولایت، آفریدگار حماسه و شور
سرفصل کتاب عقیده و جهاد، و اسوه تمامی آزادگان جهان.
اینک حسین علیه السلام به کربلا می آید.
می آید تا یزید، همه کاره دنیا نباشد.
می آید تا آیین سبز محمدی صلی الله علیه و آله ، به دست
فرزندان ابوسفیان در خاک نشود.
می آید تا ذوالفقار علی علیه السلام در نیام نماند.
می آید تا در طواف عشق، لباس سرخ شهادت بر تن کند.
می آید تا حج، از روز مرّگی به درآید و کعبه، دیگر خواب خدایگان
پوشالی را نبیند. می آید تا از این پس، کربلا مطاف اهل دل باشد.