خلاصه خوبی ها
ای رعناترین شاخسار امامت، ای آغازی بر اعجازی دیگر
از خاندان ولایت، ای امام مهربانی
وقتی اندوهای بزرگ تو را ترسیم می کنم
تصویری از غم بر قلبم سایه می افکند
و بغض گلوگیر صدایم می شود.
متحیّرم که کدام اندوه تو را بسرایم و کدام غصه تو را قصد کنم؟
از قلب های حقیری بگویم که شکوه تو را باور نداشتند؛
از نیرنگ دنیا پرستانی که حضور بلند تو را تاب نمی آوردند؛
از ذهن های پوچی که به بی کرانی دانش تو راه نبردند
یا از جهالت مردمانی که روح بزرگ تو را می آزاردند
و از همسری که خائنانه زهر جفا در کامت فرو ریخت.
امشب دردی به وسعت همه داغ های تو و جودم را
فراگرفته است و من در حصار این همه اندوه، مویه هایم
را به پابوسی مظلومیت و اشک هایم را بر ضریح
غربتت نثار می کنم، ای خلاصه خوبی ها... .
چه آرام و سبک بال پرگشودی، ای مرغ زخم خورده آشیانه عشق.
داغ فراق تو را چگونه در تصور آوریم که بی تو
زندگی کردن و زنده ماندن مایه شرمساری است.
ای حجت الهی و ای امام مهربانی ها، هجران تو،
غروب همه خوبی هاست و پروازت، آغاز
صحیفه درد و رنج در دل شیعیان.
ای لاله داغدار مدینه، از کنار تربت پاک پیامبر و جگرِ
پاره پاره مجتبی و دل داغدار صادَقیْن و قبر
ناپیدای پهلو شکسته تاریخ رفتی
تا در جوار امن الهی بیاسایی و از تنگنای ظلمت دنیا رها گردی.
اینک، ماییم و شام تیره جدایی از تو و گرد غم و اندوه
که بر می فشانیم و این همه، چاره درد فراق تو نتواند بود.
ای مظلوم غریب، رهایی گوارایت؛ ولی، التماس دیدگان ما
را در غربت تنهایی خاکدان دنیا بی پاسخ مگذار
و ما را نیز که مدّعیان محبت تواییم
در جوار خویش جایگاهی کرامت فرما
ای ماه مهربان آسمان جود و کرامت.