ما منتظریم از سفر، برگردی
یکروز شبیه رهگذر برگردی
با کاسه ی آب و مجمری از اسپند
ما آمده ایم پشت در، برگردی
وقتی سر شب که رفتنت را دیدیم
گفتیم نمی شود سحر، برگردی؟؟
ما منتظر تو ایم آقا، نکند
یک جمعه غروب بی خبر برگردی
من گوشه نشین کوچه ی برگشتــم
ای کاش که از همین گذر برگردی
پرواز نمی کنیم از اینجا، باید
در فصل نبود بال و پر برگردی
وقتش نرسیده است ای مرد ظهور
با سیصدوسیزده نفر، برگردی؟
با نوای امید روشن بین
قال الصادق علیه السلام
«اَفضَلُ ما یُتَقَرَّبُ بِهِ العَبدُ اِلی اللّهِ بَعدَ المَعرِفَة الصَلاة وَ بِرُّ الوالِدَین....»
امام صادق علیه السلام:
بهترین کاری که بنده خدا را به خدا نزدیک میگرداند پس از شناختن خدا نماز و نیکی به پدر و مادر است
(تحف العقول، ص 281)
باز تکه های ابر سیاه در دل آسمان،
میخواهند حکایت تلخی را بسرایند،
نوری بر دستان مدینه تشییع میشود.
اینک امام علم و دیانت و سراینده سرود زیبای خدا پرستی،
به سوی معبود میشتابد.
اکنون فرزند دیگری از خاندان آل عبا و عالم دین خدا
زهر تلخ دسیسه های پلیدان را مینوشد،
او امام همه خوبیها و خانه همه دانشها،
امام جعفر صادق علیه السلام است.
اندیشه تشیع در پله ششم، تاریخ را به ماتم میخواند،
ماتمِ چشمه جوشان کلام شیعه ماتم خزانهدار علم علی،
فاتح قله های بلند دانش خداوندی، وارث بزرگ پدر،
هنوز آخرین حرفهای امام، در گوشهای زمان پژواک میکند:
«اِنَّ شَفاعَتَنا لا یَنالُ مُسْتَخِفّا بالصَّلوةِ»؛
همانا شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد، نخواهد رسید.
بقیع همیشه گریان، امروز خورشید را در خود جای میدهد.
درود بر تو ای ششمین پیام خدا بر زمین!
امروز اشکهای تمام عاشقان خاندان علی
از ابرهای غمگین آسمان بقیع میبارد
و هر باربه یاد آن لحظه که زهر خصم را نوشیدی،
جگرهامان به خون مینشیند و با چشمانی نمناک فریاد میزنیم:
اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللّه
یا وَجیها عِنْدَ اللّه، اشفع لنا عند اللّه
حبیب مقیمی
فعالیتهای ادبی, فرهنگی ، هنری ، صورتی و تصویری
خورشید شهید { ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام } ( ویژه نامه سال 91)
خورشید خفته درخاک بقیع{ویژهنامه شهادت امام صادق علیه السلام(ویژه نامه سال90)
غروب غم انگیزصبح صادق*ویژه نامه شهادت صادق آل پیامبر(ویژه نامه سال 89)
معرفی چند کتاب برای آشنایی با رئیس مذهب جعفری،امام صادق(علیه السلام)
غروب خورشید ( مجموعه مداحی ها ی صوتی ویژه شهادت امام صادق ع )
مجموعه حکایتها و روایتهای شنیدنی در مورد امام جعفر صادق (ع)
مجموعه سخنرانی های صوتی پیرامون امام جعفر صادق (ع)
کلیپ و نماهنگ ویژه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
آلبوم تصاویر ویژه شهادت امام صادق علیه السلام
بغض غربت
بغضِ غریبی گلوی عالم را میفشارد و سنگینی داغی جان سوز
بر قلب زمین زخم میزند. ملائک، کوچه پس کوچه های مدینه را در
پیِ مرد بی نظیری میگردند که محضرِ مبارکش، منبع فیض آسمانی بود؛
اما چه سود که اینک خوشه های زهرآگینِ کینه منصور
قلب سپیدشرا هزارپاره کرده است.
به ستاره ها بگویید دیگر ماه صادقانه شان طلوع نخواهد کرد!
شبهای تیره عراق آرام بگیرد که دیگر مأمورین سیاه دلِ عباسی، از
دیوارهایِ خانه ولایت بالا نمیروند و جانشینِ خدا را از سجاده نماز
با سروپای برهنه به دربارِ جور نمیبرند!
بار دیگر امامی در سوگِ پدر شهیدش مینشیند و لحظه های تلخِ وداع
آن دو، بر شانه های تاریخ هجوم میآورد. ثانیه های واپسین است.
تمام فرزندان و نزدیکانِ امام صادق(ع) گرداگرد بسترش حلقه
زده اند.امام برای آخرین بار چشم میگشاید.
تن رنجورش، برای همراهی ِ ملائک بیتاب است؛
اما زبانش برای گفتنِ آخرین وصیتِ پدرانه بیتاب تر!
لب میگشاید و میفرماید: «به شیعیان ما بگویید شفاعت ما به آنان
که نمازرا سبک میشمارند، نخواهد رسید».
لقبش صادق بود و تمام گفتار و احادیثش صادقانه.
وقتی بزرگواری و صداقتش مثل آفتابِ اول صبح میدرخشید،
حتی کوردلترین دشمن اهلبیت هم به سپیدی صفاتش گواهی میداد.
وقتی چشمه علم و دانش جعفری، بی امان میجوشید، خواه مسلمان
یا مجوس و مسیحی، از گرداگردِ عالم به محضر درسش میشتافتند.
رؤسای مذاهب در محضرش زانوی ادب میزدند و سرکشترین
دشمنانِ خدا، به مقام شامخ او اعتراف میکردند. اینک چگونه شیعه به
رئیس مذهب خود مباهات نکند؛ حال آنکه وسعت این مکتب الهی، شرق
و غرب عالم را در زیر پرچم حقانیت خود گرد آورده است.
امشب، موسی بن جعفر(ع) بر بالین پدر، سر بر خاک یتیمی
مینهد و شالِ سیاه عزا بر گردن شاگردانِ «مکتب جعفری» حلقه میزند.
کوچه های مدینه داغدارند و بقیع
چشم انتظار آخرین مسافر خویش است.
بقیع، بقعه ای خاموش و تاریک؛ بقیع، آشنایی غریب؛
بقیع، مزار بیچراغ و فانوسی که مظهر مظلومیت
هزارواندی ساله است.
در بقیع، روضه لازم نیست، خودش مرثیه مجسم است.
دقایق غم را اشکهای ما قطره قطره دنبال میکند.
چه فصل متروکی است پاییز اندوه؛
اما تا روزگار دنیا هست، گریزی از مرور سطور این فصل نیست.
امروز، کتاب دانش، مرثیه هایی در دل دارد که هر کدام جگرسوز
است و پر خراش. خاک بقیع، بوی آسمانی دانش را میپراکند.
نام بقیع که می آید، یادی کبود در آغوش غزلهای ما میماند.
نام بقیع که می آید، چشمه های بی اختیار اشک، از صفحات تاریخ جاری میشود.
امروز، گاه سفر به مکتب احادیث «صدق» با چشمان اشکبار فراق است.
امروز، اشکهای قلم، نماینده قطعه های غمزدگی است.
در وادی پر از اشتیاق دانایی، ضجه و شیون منتشر است.
موج موج شانه ها می آیند، روبه روی دریا تباری که نامش
«صادق» است تا ترجیع بندهای تلاطم را بسرایند.
امروز دوبیتی های «وا اماما»، زمزمه بقیعستان دل است.
محمدکاظم بدرالدین