15-روزه و صبر
عن الصادق علیه السلام فى قول الله عزوجل
«واستعینوا بالصبر و الصلوة»
قال: الصبر الصوم.
امام صادق علیه السلام فرمود:
خداوند عزو جل که فرموده است:
از صبر و نماز کمک بگیرید، صبر، روزه است.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 298، ح 3
چه شب است یا رب امشب که شکسته قلب یاران
چه شبى که فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران
چه شبى که تا سحرگاه، زفرشتگان «الله»
برکات آسمانى، برسد به جان نثاران
شب انس و آشنایى است، شب عاشقان مهدى است
شب وصل هر جدایى است، شب اشک رازداران
شب تشنگان دیدار، شب دیدگان بیدار
شب سینه هاى سوزان، شب سوز سوگواران
شب قلب هاى لرزان، شب چشم هاى گریان
شب بندگان خالص، شب راز رستگاران
شب توبه و انابت، شب صدق و معنویت
شب گریه و مناجات، شب شور و شوق یاران
شب نغمه هاى یاربّ، شب ذکر «توبه» بر لب
شب گوش دل سپردن، به سرود جویباران
چه بسا که تا سحرگاه، سفر شبانه رفتیم
که مگر نسیم لطفى، بوَزَد در این بهاران
چه خوش است یا رب امشب، که خطاى ما ببخشى
ز کرم کنى نگاهى به جمیع شرمساران
تو خدایى و خطاپوش، تو بزرگ و اهل احسان
گنه از غلام مسکین، کرم از بزرگواران
تو انیس خلوت دل، تو پناه قلب خسته
تو طبیب چاره سازى، تو کریم روزگاران
دل دردمند ما را، تو شفایى و تو درمان
به تو مبتلا و محتاج، نه منم، که صد هزاران
به خدائیت خدایا، به مقام اولیایت
به فرشتگان، رسولان، به خشوع خاکساران
شب دلشکستگان را به سحر رسان، خدایا
ز فروغ خود بتابان، به دل امیدواران
15-روزه و صبر
عن الصادق علیه السلام فى قول الله عزوجل
«واستعینوا بالصبر و الصلوة»
قال: الصبر الصوم.
امام صادق علیه السلام فرمود:
خداوند عزو جل که فرموده است:
از صبر و نماز کمک بگیرید، صبر، روزه است.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 298، ح 3
دل بده تا که جان دهند ترا
گریه کن تا امان دهند ترا
سنگ دل را نصیب نیست زروح
آب شو تا روان دهند ترا
بی نشان باش و قبله ی همه شو
تا هزاران نشان دهند ترا
عاجز مدح باش و مدح بگو
لال شو تا زبان دهند ترا
گر معلم ترا قبول کند
نمره ی بی امتحان دهند ترا
طفل لب تشنه می کند گریه
تشنه شو تا فغان دهند ترا
در دل جمع باش و تنها باش
تا به توبه زمان دهند ترا
رو مکن سرّ خویش با همه کس
تا امان زین و آن دهند ترا
دست از دامن سرشک مکش
تا در این آب نان دهند ترا
الهی! راز دل گفتن دشوار است و نگفتن دشوارتر
الهی! چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است
و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است
الهی! ما همه بیچارهایم و تنها تو چاره ای
و ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای
الهی! چون تو حاضری چه جویم
و چون تو ناظری چه گویم
الهی! چون عوامل طاحونه چشم بسته و تن خسته ام،
راه بسیار می روم و مسافتی نمی پیمایم.
وای من اگر دستم نگیری و رهایی ام ندهی
الهی! خودت آگاهی که دریای دلم را جزر و مدّ است
« یا باسط» بسطم ده و «یا قابض» قبضم کن.
الهی! ناتوانم و در راهم و گردنههای سخت در پیش است
و رهزنهای بسیار در کمین و بار گران بر دوش.
«یا هادی، اهدنا الصراط المستقیم...»
الهی! از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام
از انس و جان شرمنده ام، حتی از روی شیطان شرمنده ام
که همه در کار خود استوارند و این سست عهد ، ناپایدار
الهی! وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم
الهی! علمم موجب ازدیاد حیرتم شده است،
ای علم محض و نور مطلق، بر حیرتم بیفزا
الهی !دستانی را که عاشقانه برای تو بلند شده اند نا امید مگردان
و قدمهایی را که مشتاقانه راهی دیار عبادت تو شده اند
مأیوس مساز و دل هایی را که به تسبیح و ثنای تو روشن شده اند
جاودانه گردان و ما را یاری فرما تا وجود تیره و تارمان را
در زلال یاد و نام تو جلا بخشیم.
معارفی از جزء پانزدهم قرآن کریم
معرفی براداران شیطان
مره بدیها و خوبی ها، فقط و فقط دامنگیر خودمان می شود
إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکمُْ وَ إِنْ أَسَأْتمُْ (7- اسراء)
اگر نیکى کنید، به خود نیکى کردهاید و اگر بدى هم کنید، باز به خود بد کردهاید.
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه می نویسد: «لام» در«لانفسکم» و نیز در «فلها»، لام
اختصاص است یعنى: خوبی و بدی شما مختص به خود شما است، بدون اینکه چیزی از آن به
دیگران بچسبد، و این خود قانون در حال اجرای خداست که اثر و تبعات عمل هر کسى را- چه
خوب و چه بد- به خود او برمىگرداند.(1) و این همان معنایی است که در قرآن به دفعات و با
تعابیر گوناگون آمده است که «اثر هر عمل- چه خوب و چه بد- به صاحبش برمىگردد»
دوام وضعیت فعلی بسته به عملکرد شماست
إِنْ عُدتمُْ عُدْنَا (8- اسراء)
اگر شما برگردید ما هم بر می گردیم.
این فراز در واقع هشدار به کسانی است که پس از مدتها سرکشی و تحمل عذابهای الهی به راه
راست برگشته و از رحمت حق برخوردار گشته اند. در این خطاب تهدید می شوند که اگر دوباره
به همان وضعیت سابق باز گردند خدا نیز دست از عنایت خود کشیده و به مانند گذشته با آنها
رفتار خواهد کرد.(2)
اما می توان از این جمله به یک قانون کلی تر هم دست یافت و آن اینکه هر ملت و جمعیتی که
تغییر رویه دهند چه به سمت ارزشهای دینی و چه به سمت رذایل نفسانی خداوند نیز نسبت به
آنها تغییر رویه می دهد.(3) اگر نور به ظلمت روند خدا نیز رحمت و عنایت خاصه خود را به
روی آنها قطع کرده و با غضب و عذاب با آنها برخورد می کند و اگر از ظلمت خارج و وارد
نور شوند عذاب خود را از آنها رفع و درهای رحمتش را به روی آنها می گشاید.(4)
پاسخ خدا به کسی که دنیا می خواهد و کسی که به دنبال آخرت است
کلاًُّ نُّمِدُّ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَ مَا کاَنَ عَطَاءُ رَبِّکَ محَْظُورًا(20- اسراء)
ما به هر دو گروه از لطف پروردگارت عطا مىکنیم زیرا هیچ کس از بخشش پروردگارت محروم
نیست.
بر اساس این آیه خداوند به هر دو گروه کمک می کند منتهی روش کار در اجابت آنها متفاوت
است.
درباره کسی که فقط دنیا می خواهد می فرماید: کسانى که تنها هدفشان همین زندگى زودگذر دنیاى
مادى باشد، ما آن مقدار را که بخواهیم و به هر کس که صلاح بدانیم در همین زندگى زودگذر
مىدهیم؛ سپس جهنم را براى او قرار خواهیم داد که در آتش آن مىسوزد در حالى که مورد
سرزنش و دورى از رحمت خدا است.(5)
دو قید در خصوص این گروه وجود دارد که قابل توجه است: «مَا نَشَاء»؛ آن مقداری که ما می
خواهیم؛ نه آن مقداری که او می خواهد و «لِمَن نُّرِید»؛ آنهایی که ما می خواهیم؛ نه هر کس که
می خواهد. بنابراین همه دنیاپرستان به خواستشان نخواهند رسید و آنها هم که می رسند تنها به
مقداری از آن دست پیدا خواهند کرد و بعد از آن هم که جهنم در انتظار آنهاست.
و درباره کسی که در پی امنیت و رفاه در آخرت است می فرماید: کسى که آخرت را طلب کند و
سعى و کوشش خود را در این راه به کار بندد، در حالى که به این راه و هدفش ایمان داشته
باشد، این سعى و تلاش او مورد قبول الهى خواهد بود.(6) بنابر این کسی که با ایمان قلبی و
تلاش عملی در پی کسب سعادت اخروی باشد خداوند متعال از این تلاش او قدردانی کرده و بهشت
را نصیبش می کند.(7)
چه کسانی برادران شیطانند؟
وَ لَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا(26)إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کاَنُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَ کاَنَ الشَّیْطَنُ لِرَبِّهِ کَفُورًا(27- اسراء)
هیچگونه اسراف و ریخت و پاشی مکن. بىتردید اسراف کنندگان و ولخرجان، برادران
شیاطیناند، و شیطان همواره نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است.
«تبذیر» در اصل از ریشه «بذر» و به معنى پاشیدن دانه مىآید، منتهی این کلمه مخصوص
مواردى است که انسان اموال خود را به صورت غیر منطقى، مصرف مىکند که معادل آن در
فارسى «ریختوپاش» است. به تعبیر دیگر تبذیر آن است که مال در غیر موردش مصرف شود هر
چند کم باشد، و اگر در موردش صرف شود تبذیر نیست هر چند زیاد باشد.(8)
در آیه بعد مبذرین را برادران شیاطین خواند که این برای آن است که آنها نیز نعمتهایی را که
خدا داد، کفران مىکنند و در غیر محلش، صرف مىنمایند.
تعبیر به «اخوان؛ برادران» یا برای آن است که اعمالشان همردیف و هماهنگ اعمال شیاطین
است؛ همچون برادرانى که یکسان عمل مىکنند و یا به دلیل آن است که در دوزخ همنشین شیطان
اند.(9)
چرا برخی نمی توانند گناه را ترک کنند؟
قَالَ أَ رَءَیْتَکَ هَاذَا الَّذِى کَرَّمْتَ عَلىََّ لَئنِْ أَخَّرْتَنِ إِلىَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا(62- اسراء)
شیطان گفت: اگر تا روز قیامت به من مهلت دهی تمام فرزندان این کسی که بر من مقدم داشتی را
افسار می زنم؛ مگر عده کمی.
اصل کلمه «احتناک» از «حنک» است. وقتى گفته مىشود:«حنک الدابة بحبلها» معنایش این است
که ریسمانى به گردن حیوان بست و او را کشید. خود «احتناک» هم به معناى افسار کردن
است.(10)
شیطان ابتدا وسوسه کرده و به گناه دعوت می کند. پس از آنکه فرد اولین قدم را برداشت و خود
را به آن آلود، وسوسه های بعدی سریعتر و راحتتر در او اثر می کند. هر چه انجام گناه ساده
تر و سریعتر شود نشان از آن دارد که شیطان بهتر و بیشتر بر او تسلط یافته و به تعبیری بهتر
سوار شده و افسار نفس را به دست گرفته است. از این به بعد او می برد هر جا که خاطرخواه
اوست و این افسار به دهان یا گردن هم می رود هر جا که او می کشد. چنین کسی به عیان
مشاهده می کند که تلاشهای سطحی او برای ترک گناه سودی ندارد و با کوچکترین حرکتی که
شیطان به افسار می دهد او با سرعت به سمت گناه رفته و آن را مرتکب می شود.
چاره رهایی از این اسارت، توبه ای حقیقی و تلاش جدی در سایه توکل به خدا و توسل به اولیای اوست.
قرآن با دو تاثیر متضاد
وَ نُنزَِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَ لَا یَزِیدُ الظَّلِمِینَ إِلَّا خَسَارًا(82- اسراء)
ما قرآن را نازل مىکنیم که مایه شفاء و رحمت مؤمنان است؛ ولى ستمگران، جز خسران و زیان
بیشتر، چیزى بر آنها نمى افزاید.
اگر قرآن را شفا نامیده با اینکه شفا باید حتما مسبوق به مرضى باشد، خود این معنا را می رساند
که دلهاى بشر حالاتى دارد که اگر قرآن را با آن مقایسه کنیم خواهیم دید که همان نسبتى را دارد
که یک داروى معالج با مرض دارد.
از اینجا روشن می شود که انسان، همانطور که سلامتى و بیماری جسمى دارد، سلامتى و بیمارى
روحى هم دارد و همانطور که اختلال در نظام جسمى او باعث مىشود که دچار مرضهایى جسمى
گردد، اختلال در نظام روحی او نیز باعث مىشود به انواع بیماریهاى روحى مبتلا شود(11) و
همانطور که براى مرضهاى جسمیش دارویی وجود دارد، براى مرضهاى روحیش نیز دارویی
هست.(12)
قرآن کریم همان نسخه شفابخش است که داروی تمام مرضهای روحی را ارئه می کند؛ البته این
نسخه، برای مومنین که به آن ایمان دارند و پذیرای آن هستند نافع است و شفادهنده ولی برای
غیر مومنین که آن را باور ندارند و پذیرای آن نیستند نه تنها شفادهنده نیست؛ بلکه بر درد و آلام
درونی آنها می افزاید. باید توجه داشت که علت این افزایش درد، قرآن نیست بلکه آن مرض
درونی آنهاست که چون دارو را نمی پذیرد واکنش های دردآور بیشتری از خود نشان می دهد.
روز پانزدهم: شرح صدر
دعای روز پانزدهم
خدایا در این روز طاعت بندگان خاشع و خاضع نصیب من گردان
و شرح صدر مردان فروتن و خدا ترس را به من عطا فرما،
به حق خود ای ایمنی دلهای ترسان.
خداوند در اکثر نعمت هایی که به پیامبرش میدهد منت نمیگذارد
اما در مورد نعمت شرح صدر به پیامبر منت میگذارد و میفرماید:
«الم نشرح لک صدرک؛ آیا سینه ات را برایت نگشودیم؟» (1)
عوامل شرح صدر
1 - انس با قرآن:
«اللهم نور بکتابک بصری واشرح به صدری؛ خدایا چشمان مرا
به وسیله کتاب خود نورانی کن و سینهام را فراخی ده» (2)
2 - اراده الهی:
قرآن کریم: «فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام؛
پس هر که خدا هدایت او را خواهد، قلبش را
در طاعت و عبادت، جایگاه مهمی دارد. آن عبادتی ارزشمند است که با حضور قلب و خشوع باشد و این حالتی است که از قلب بر میخیزد و احساسی است که انسان را به محضر حق میبرد، جهت و مسیر را یکی میکند و دل را از هواهای دیگر میشوید و پاک میکند. باشند. "خشوع " در طاعت و عبادت، جایگاه مهمی دارد. آن عبادتی ارزشمند است که با حضور قلب و خشوع باشد و این حالتی است که از قلب بر میخیزد و احساسی است که انسان را به محضر حق میبرد، جهت و مسیر را یکی میکند و دل را از هواهای دیگر میشوید و پاک میکند. بر نمیخیزد و کاری از او ساخته نیست. شخصی خدمت امیرالمؤمنین علیهالسلام رسید و عرض کرد: "عبادت من از روی خضوع و خشوع است. " حضرت فرمود: "چگونه خضوعی؟! " عرض کرد: "در نماز فقط به خدا فکر میکنم و از غیر او غافل میشوم! " حضرت فرمود: "اکنون با همین حالتی که گفتی دو رکعت نماز بخوان تا من شتری به عنوان جایزه به تو عطا کنم. " آن شخص به نماز ایستاد و پس از اتمام نماز تقاضای جایزه کرد! بودم و به هیچ چیز جز خدا نمیاندیشیدم! " حضرت فرمود: "باز هم تأمل کن ببین در نماز چه فکری در سر داشتی؟ " عرض کرد: "تنها چیزی که گاهی فکر مرا به خود مشغول میساخت، این بود که شتری که شما به من عطا میکنید سرخموی است یا زرد موی؟! " هیچ تقربی نمیشود. چشمها روی نقش و نگار فرش و پُشتی و دستها بر روی محاسن و صورت مشغول است. حواس ششگانه به شش جهت گریخته اند و هرکدام کاری انجام میدهند. غصهها و غمها، قسطهای ماهانه و گم کردهها در نماز به سراغ انسان میآیند. نقشهی کارهای روزانه و کسب و کار و اقتصاد و اداره و خانه و موارد دیگر، خضوع و خشوع را از انسان میگیرند و نماز بیروح تحویل انسان میدهند. بیگمان با چشمی هراسان و قلبی خائف خدا را عبادت میکند. سجادهای که با اشک و ناله به درگاه خدا پهن میشود و سرانجام با خون رنگین میشود، سجاده ی خاشعین و سجادهی امیرالمؤمنین علیهالسلام است. قرآن کریم در توصیف مؤمنان چنین میفرماید: بلایم، شکیبا باش.2 از دعایی که به اجابت نرسد و از نمازی که سود ندهد3 بینیازی از مردم، قدرت تحمل فراوان و ارادهی استوار سرچشمه میگیرد. در این حالت معنوی انسان میتواند به جنگ مشکلات و مصائب برود. دریا دل میشود، ترس و واهمه از بین میرود. از شکستها افسرده و ملول نمیشود. از کمی یاران دلتنگ نمیگردد و از انبوه دشمن نیز نمیترسد. مسایل جزئی دنیا و دنیاپرستان او را از هدف باز نمیدارد و قدرت روحی او، کوه مصایب را آب میکند. کیفرهای الهی شمرده شده است. خداوند به عنوان یک موهبت عظیم به پیامبر خود میفرماید: واقعیتی هرچند بزرگ آمادگی دارند؛ امّا برعکس روح بعضی چنان تنگ و محدود است که گویا برای نفوذ هیچ حقیقتی در آن راهی و جایی نیست. افق دید افراد بیبهره از "شرح صدر "، به زندگی روزانه محدود خواهد بود. اگر نعمتی به آنان برسد، گویا به همه چیز دست پیدا کردهاند، و اگر کمترین تغییری در آن پیدا شود، همه چیز را پایان یافته مییابند. " فرمودند: "نوری است که خدا در قلب هر کس بخواهد میافکند و در پرتو آن، روح او وسیع و گشاده میشود ". پرسیدند: "آیا نشانهای دارد که با آن شناخته شود؟ " فرمود: "آری، نشانهاش، توجه بهسرای جاویدان و دامن برچیدن از زرق و برق دنیا و آماده شدن برای مرگ است،پیش از آنکه مرگ فرا رسد. "5 زیرا هرکدام در زمان خود با مصیبتهای گوناگونی دست و پنجه نرم کردند و کینه و عداوتهای دشمنان، کوچکترین تأثیری در ادامهی راهشان نداشت. علی علیهالسلام دفاع کرد و مصیبتها را یکی پس از دیگری به جان خرید و بر اثر همین مصیبتها بود که در سنین جوانی به دیدار ایزد شتافت، اما خم به ابرو نیاورد. میآید، مگر این که در انسان تغییر حاصل شود و آن نیز به وسیلهی توبه همراه با فروتنی است. بیکسان، سرگشتگان، خستهدلان و فراریان را پناه و امان میدهد. ایمان است؛ آنان که از عذاب خداوند و آتش دوزخ ترسانند، به او پناه میبرند.
شرح دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
شرح دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان خبرگزاری فارس: "خشوع "
در فراز اوّل از دعای روز پانزدهم میخوانیم:
خدایا! امروز طاعت بندگان خاشع را نصیبم کن.
خداوند متعال نمازگزارانی را اهل رستگاری میداند که در نمازشان خاشع
"نماز " بی خشوع مانند جسد بیجان است. مردهای است که از او حرکتی
حضرت فرمود: "چگونه نماز خواندی؟ " عرض کرد: "همانگونه که گفته
آری، اینگونه نماز از سقف خانه بالاتر نمیرود و سبب معراج مؤمن و
کسی که در نماز، یاد خدا را در دل داشته باشد و متوجّه جبروت او گردد،
مؤمنان در نمازشان خاشعند1
امام صادق علیهالسلام فرمود که خدای متعال به موسی علیهالسلام فرمود:
در شب و روز، مرا بسیار یاد کن و هنگام ذکر من، خاشع باش و به هنگام
همچنین امام صادق علیهالسلام در ضمن دعا، از خداوند چنین درخواست میکند:
خدایا! به تو پناه میبرم از تنی که سیر نشود و از قلبی که خاشع نگردد و
در فراز دوّم از دعای این روز مبارک، چنین میخوانیم:
خدایا! سینهام را به توبهی فروتنان، فراخ ساز
"شرح صدر "، و سینهی گشاده، حالتی از ایمان است که از توکل مطلق،
در قرآن کریم، "سعه ی صدر " یکی از مواهب بزرگ و "ضیق صدر " یکی از
اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَک4
آیا سینهی تو را وسیع و گشاده نساختیم.
آری، برخی افراد روحشان آنچنان باز و گشاده است که برای پذیرش هر
در فراز دوّم از دعای این روز، از گشادگی سینه و تنگی آن سخن به میان آمد.
از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوس? ?م پرسیدند: "شرح صدر چیست؟
ائمه معصومین علیهمالسلام اسوه صبر و مقاومت و سعه صدر هستند؛
به عنوان نمونه، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، با همهی وجود از ولایت
همانگونه که در ابتدا اشاره شد، این شرح صدر و حالت فوقالعاده به دست ن
در فراز آخر از دعای این روز مبارک، میخوانیم:
ای ایمنی دلهای ترسان!
چون خداوند متعال، "غفار الذنوب " است، دلهای وحشتزده از عذاب قیامت،
آری، خداوند متعال امان و محل امنیت است، نقطهی اتّکا و امیدواری اهل
جز یاد خدا، هیچ دگر کار نداریم
ما مستِ سَبوییم، ز میخانهی توحید
حاجت به می و خانهی خَمّار نداریم
«اللهمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ
اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ».
اول صلوات می فرستد و بعد شروع می کند به
گفتن آن جملات تا به اینجا می رسد که «وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ».
اینجا دیگر بحث «مناجات» است.
«ندا» یعنی اینکه انسان کسی را با صدای بلند فرا بخواند.
«دعا» هم با صداست، اما صدای بلند نیست.
«مناجات و نجوا» بی صداست.
لذا اینجا تعبیر می کند «وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ»، دیگر نمی گوید
«وَ اسْمَعْ»؛ چون مناجات جنبه صوتی ندارد و صدا و آهنگ ندارد؛
بلکه یک امر درونی و قلبی است.
این از تعبیرات زیبا و لطیف امام علی(ع) است.
البته هم دعا و هم ندا و هم نجوا، نوعی رابطه «بین اثنینی»