امروز، به عرفاتی که در «من»، قد کشیده است،
با تمام دلم قدم میگذارم!
فرصتی دست داده، تا خود، این مدّعی عنوان خلیفه اللّهی
را، به پای میز محاکمه بکشانم.
باید لحظه های خطا کارم را، بی هیچ تعارفی، به قضاوت بنشینم!
گذشته ی اندوهگینم را عارفانه بنگرم و صادقانه به اعتراف برخیزم.
فردا دیر است! امروز، باید خودم را بشناسم!
بدانم کیستم و کجای عالم ایستاده ام؟!
ای روح خسته و آشفتهی من!
شتاب کن! بلندتر قدم بردار!
دیار معرفت، نزدیک است و من، بوی خوش «عرفه» را میشنوم!
امروز، میخواهم غل و زنجیر اسارت از پایت، بگشایم
و یوق بندگی «تن»، از گردنت بردارم!
میخواهم به بالهای همیشه بسته ات،
وسعت پرواز ببخشم! ... با من بیا!
تو را به سرزمینی میبرم که تمام سروهایش، از بار تعلّق آزادند!
به دیاری که زیر «چرخ کبودش»، تمام «همّتها» رنگ «او» را
دارند و دلها، «هرولهی» قُرب و اشکها، طعم
نیاز و سرها، همه سودای بندگیاش را!
تو را به سرزمینِ کشف و شهود میبرم؛
تاعظمتِ گشمده ات را بیابی و وسعتِ بینهایتت را به تماشا بنشینی!
فردا دیر است! همین امروز، باید دنیای درونم را بشناسم
و سرگردانیام را به مقصد برسانم!
راه سخت و طولانی است و من، توشه ای جز حسرت و گناه، به
همراه ندارم! باید تا قلّهی «ندامت» صعود کنم و گردنه های
وحشتناک «جهل و هوی» را دور بزنم.
باید از آهِ جانسوز توبه، آتشفشان خاموشِ وجدانم را شعله ور سازم.
باید از برهوت «منیّتها» عبور کنم و دریا دریا
گناهم را پشت سر بگذارم!
آه، چه راهِ دشواری را پیش رو دارم!
باید امروز در عرفاتِ وجودم جاری شوم و از رایحه ی
دلانگیزِ «دعا»، مست و سرشار.
امروز، وسعتِ بینهایت خدا را، به رُخ خود خواهم کشید!
باید امروز، ساکنان عرش و ملکوت، با فریاد «اَنْتَ الّذی»های
من، همآوا شوند و از اعتراف «انا الّذی»،هایم، به شِکوه، آیند!
امروز، صحرای عرفاتِ وجودم را، به بهشتِ دل انگیزی
از «عرفه» مبدّل خواهم ساخت و همزمان با هبوط «منیّتها»، لحظه ی قشنگِ
تولّد «آدمیّتم» را جشن خواهم گرفت.
خدیجه پنجی
الهی!
چگونه به درگاه تو روی آورم،
وقتی خویش را آلوده پست ترین عصیانها میبینم
و در توشه عملم جز زشتی و سیاهی نیاندوخته ام؟
دعای امام را شامل این ذرات ناچیز و بی ارزش عرفات کن
که بر زمین، به امید عنایت تو نشستیم
و حسین علیه السلام را شفیع قرار دادیم.
تمام اجزای این خاک اشک میریزند
و تمام ذرات این صحرا فریاد میزنند:
«اللهم انی ارغب الیک و اشهدُ بالرّبوبیّ
ة لکَ مُقراً بِانکَ رَبّی و الیک مَرَدّی».
علی خالقی
عرفه وداع انتظار
عرفه، یادواره ای از اشک های چشم به راهی نیز هست.
صفحات پر تأمل امروز،دل ها را به تمنای وصال آن یگانه می کشاند.
امروز در عرفات، حضور موعود(عج) رونق صفا است.
و ما این سو با اشتیاقی پر رنگ،آرزوی آن یار و دیار را داریم.
این سو به شیوه محفل جمعه های پر ندبه نشسته ایم
و با کلمات ذی الحجه در خیمه های تنهایی خویش، بهار بهار
از فراق آخرین ذخیره خدا می گرییم.
اللهم عجل لولیک الفرج
مسلم، شهید تشنه
از خشکی لب های زخمی مسلم، فریاد العطش به گوش می رسید.
یکی از درباریان بر حال او دل سوزی کرد
و به غلام خود دستور داد مسلم را سیراب کند.
غلام کاسه آبی به مسلم داد. وقتی خواست بیاشامد، کاسه از
خون صورتش پر شد. بار دیگر آبی ریخت.
این بار نیز آب با خون او رنگین شد. مرتبه سوم، دندان های
پیشین مسلم داخل کاسه ریخت.
در این حال مسلم گفت:
«سپاس خدا را که اگر می خواست، من از این آب می آشامیدم؛
گویا خداوند می خواهد مرا با نوشیدنی های بهشتی سیراب کند».
مسلم تا آخرین لحظه، تشنه بود.
یک جرعه معرفت از اقیانوس علم باقرالعلوم علیه السلام
قالَ الباقر علیه السلام :
مَنْ ثَبَتَ عَلى وِلایَتِنا فِى غِیْبَةِ قائِمِنا، اءعْطاهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
اَجْرَ اءلْفِ شَهیدٍ مِنْ شُهَداءِ بَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ.
ترجمه :
فرمود: کسى که در زمان غیبت امام زمان (عجّل اللّه فرجه الشّریف ) بر ایمان و ولایت
ما اهل بیت عصمت و طهارت پا برجا و ثابت بماند، خداوند متعال پاداش و ثواب
هزار شهید از شهداى جنگ بدر و حنین به او عطا مى فرماید.
إثبات الهداة : ج 3، ص 467.