سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار

 





کبوتران دعا



نمی دانم پیاده آمده ام یا سواره؟

نمی دانم با گریه آمده ام یا خنده؟


فقط می دانم شب جمعه ها سر قرار همیشگی باید آمد.


هوای «دعای کمیل» نیمه شب از بالای گنبدت و

کبوتران دعا که به عمق نگاه مهتاب پرواز می کنند.


هق هق گریه هایم را بشنو که از راه دراز یک هفته

روزمرگی می آیم؛ از عمق چاه یک هفته نیاز.


دست های بابای پیرم را که اولین بار مرا به دیدن تو آورد،

به تاریخ سفر غریبانه تو می سپارم.


حاجتم را به که بگویم، اگر به تو نگویم که زیارت

تو زیارت مولا حسین علیه السلام در کربلاست؟


شب های جمعه، دست های ملکوتی تو تاب تحمل انتظارمان

می بخشد؛ دست هایم را بر ضریح مهربانت بپذیر!


تو که پیغام تشیع بر خطه «ری» بودی و بهانه ملک ایران

برای یاد اهل بیت، پیام تاریخی انتظار را بر قلب ام القرای اسلام جاری کن


دعایم را آمین گو که غم انتظار، قامتم را خم کرده و

چشمانم را بی سو. ما را پناه باش؛ مثل همه کبوتران گنبدنشینت.






حسین امیری


ارسال شده در توسط محب مهدی




«کربلا و ری»







خاک ری نالید در پیش خدا


کای حکیم السّر ، ولی الاولیا



صاحب هستی امیر کائنات


سرّ وحدانیّت ذات و صفات
 



آفریدی نور و نار و آب و خاک


در دو عالم "لیس معبود سواک"



ای مسبّب از تو پیدا هر سبب


تو توانایی ، تو خلّاقی ، تو رب
 



انبیا را امر تو انگیخته


مهرشان با مهر تو آمیخته



بر گزیدی از میان آن همه


یک محمّد یک علی یک فاطمه



نسل شان شایسته و والا مقام


صاحب رایند و مولا و امام



از تبار آن نبی و آن ولی


خلق کردی یک حسین بن علی



پرده ای از عشق خود بالا زدی


مهر او را نقش بر دلها زدی



حرمت دلدادگی نام حسین


هفت دریا تشنه جام حسین



من چو او خاکم ولی در این جناس


کربلا را کی کنم با خود قیاس؟



کربلا نور است و من ظلمانی ام


او همه آیینه من حیرانی ام



آن زمین خاک شهیدان خداست


من ری ام آن جا دیار راز هاست



خجلتی اندوه حرمانم شود


قاتلش می خواست سلطانم شود



من شدم انگیزه تا دستی پلید


تیغ بر آیین? قرآن کشید



او به سودای حرام ملک ری


راه دنیا تا جهنم کرد طی



نحس بود این آرزو بر ابن سعد


مبتلای کفر قبل و ، ظلم بعد



شد چنین اسرار غیبی ملهمش


نکته ای گفت و زدود از دل غمش:



دل به غم مسپار ای خاک وسیع


نزد ما داری مقامی بس رفیع



ای زمین از ابر ، بارانت رسد


چون صدف درّی به دامانت رسد



از بهشت معرفت اینجا دری ست


از ولایت جلوه گاه دیگری ست



ای تو آرام دل لبریز بیم


مشهد نور خدا عبد العظیم



خاک ری ، چون عشق ایمن می شوی


از گل توحید گلشن می شوی



هر نگاهت عالم آرا می شود


هر دلی اینجا مصفّا می شود



از فرشته آید اینجا زمزمه


رحمت حق بر محّب فاطمه



از تبار مجتبی نسل کرام


بهره مند از صحبت چندین امام



در ولایت نقش بند معرفت


رفعت روح بلند معرفت



اهل بیت و محورش را می شناخت


او امام و رهبرش را می شناخت



نزد مولا در فروع و در اصول


دین خود را عرضه کرد و شد قبول



هجرت او را نشان بند گی است


آری آری در شهادت زندگی است



شعر من ای آسمانی حال من


ای سکوت و شور و قیل و قال من



خسته منشین در حریم وصل یار


نشئه ای از جام مشتاقی بیار



گر سفر نزدیک آید یا که دور


می وزد عطر دل انگیز حضور



می رباید دل صفای این حریم


قدسیان را ذکر یارب العظیم



زائران اینجا حسینی مذهب اند


کربلا در کربلا تاب و تب اند



یک توسّل عشق در این بارگاه


می برد دل را به سوی قتله گاه



اشک اینجا گوهر و آیینه است


قیمتی گر هست این گنجینه هست



لطف خوبان کرامت دیدنی ست


این رواق با صفا بوسیدنی ست



اهل ری در خیمه حق ایمن اند


مومنان با دشمن دین دشمن اند



تا خراسان و قم و ری جان ماست


هفت وادی معرفت ایمان است






جعفر رسول زاده (آشفته)

 

آیه های انتظار



ارسال شده در توسط محب مهدی

 





«غریب ملک ری»






 
چشم ما چون چشم زمزم از فراقت اشکبار

او غریب شهر یثرب ، تو غریب این دیار


داشتی از کینه های خصم بر چهره غبار

تیره بُد هَمواره از ظلم عدویت روزگار


گوهر اشک ملائک می شود اینجا نثار

حنجر دلدادگانت ناله دارد – زار زار


قطره قطره اشک ما شد لاله های داغدار

جان هستی از غم جانسوز تو اندوهبار


جان زِ ماتم در جنون ،یعنی که گشته بی قرار

ماه شد گلبرگ خون و مهر شد گلگون عذار


قلب ما چون قلب هستی در عزایت سوگوار

ای چو جدّت مجتبی دیده جفا از دشمنان


در طریق پیروی از اهل بیت مصطفی

ای مطیع امر حق یا حضرت عبدالعظیم


نی زِ چشم عاشقان تنها بریزد اشک غم

سینه ی دلبستگانت شعله دارد – آه آه


در عزای جانگدازت ای غریب ملک ری

قلب عالم از شرار داغ تو اندوهگین
 


دل زِ غم لبریز خون،یعنی که گشته بی شکیب

بس که ازچشمان"یاسر"ریخت خوناب جگر






محمود تاری(یاسر)


ارسال شده در توسط محب مهدی
<   <<   6   7   8