قالَ علی بن موسی الرضاعلیه السلام :
الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ یَعْدِلُ سَبْعینَ حَسَنَةٍ، وَالْمُذیعُ بِالسَّیِّئَةِ
مَخْذُولٌ، وَالْمُسْتَتِرُ بِالسَّیِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ.
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرموده اند :
انجام دادن حسنه و کار نیک به صورت مخفى ، معادل هفتاد
حسنه است ؛ و آشکار ساختن گناه و خطا موجب خوارى و پستى مى گردد
و پوشاندن و آشکار نکردن خطا و گناه موجب آمرزش آن خواهد بود.
وسائل الشّیعة : ج 16، ص 63، ح 20990.
پیکر نحیف غم، روبه روى سقاخانه «از اشک جارى»،
لحظه اى از سوختن باز نمى ایستد.
چین هاى ماتم، بر جبین مسجد «بالاسر»
و چهره محزون «گوهرشاد»در همسایگى سوز،
همه و همه حکایت از فراق خورشید دارند.
امروز، عمارت بلند آوازه توس، غربت است
و بر بالاى این بناى شهیر، کبوترى نیست که نالان نباشد.
بر بالاى این بناى غریب،
آسمان نیز به اشک ریزى ابرها تن داده است.
مشهد، شعرهاى «دعبل» را به همراه دارد
که هم صدا با رشته هاى روشن باران مى گرید.
محفلى از مرثیه است و حرم،با تن پوشى از
رنگ هاى عزلت،هم زبان غزل هاى اندوه زاست.
در «بست»ها، جز مقام پرپر عاشقى،
تصویر دیگرى چشم ها را پر نمى کند.
در قاب امروز، توس را مى بینیم که زهر،
چونان تیغ وحشى بر اندامش وارد آمده است.
عصیان آشکار انگور است
و به داغ نشاندن سینه چاکان مسیر رأفت.
اُف بر این دنیا که حبّه هاى زهرآلود را کنار امام روشنى ها آورد!
آه، اى رقت خراسانى تبار؛ اى توس سر کرده با عشق!
اى انگورهاى نرفته از خاطر!
مرد سماوات زمین خورده است
کعبه حاجات زمین خورده است
سلسله جنبان خدا دوستان
لرزه گرفته است چرا دوستان؟
حبّه انگور چه با تاک کرد؟
مستی ما را ز چه در خاک کرد؟
برق چرا خانه الله سوخت؟
وز همه حجاج حرم ، راه سوخت
حضرت خورشید ز خود شسته دست
حجره توحید به حجره نشست
وای از این موی پریشان شده
روایت سلسله جنبان شده
رنگ خدا را ز چه نشناختند؟
قافیه را مثل حنا باختند
چند قدم رفت و زمین گیر شد
از سفر این مه به صفر سیر شد
جان دو عالم به لبش جان رسید
لرزه ز زانو لب و دندان رسید
زلف شد و پیچ شد و تاب شد
قامت او طاقی ز محراب شد
رفت و ملاقات ، ور افتاده بوده
کوه خدا از کمر افتاده بود
خالی از اندیشه محراب ها
چفت شد و بسته شد از باب ها
در کف دستش دل خود را گرفت
دل که نگو، حاصل خود را گرفت
نم نمک، از گریه چو لبریز شد
ای پسرم گفت لبش خود به خود
این پسر کیست که ماه آمده؟
یا که به خورشید گواه آمده
او جگر مرد جگر دار ماست
او پسر دلبر عیّار ماست
آمده لب ترکند از جام او
گریه کند بر غم فرجام او
غسل کرامت به دستان اوست
دفن بلّیات به دستان اوست
سر به سر از درد چه حالی شده؟
جان پدر نعل سوالی شده
بر سر دامن سر بابا گرفت
باز گریزی به فغان پا گرفت
روز حسین از همه جا سخت تر
اکبر لیلا شده خوش بخت تر
دامن خورشید به بر ماه داشت
بنده به بالین خود الله داشت
محمد سهرابی
فعالیتهای فرهنگی - ادبی- صوتی و تصویری
دیشب آن نقاره چقدر غمگینانه می سرود فراق تو را و
تو هرگز چشمانت را نگشودی.
بعد از تو همه عیدهای سرزمین من ناخجسته اند
و جوانی من به پای کبوتران حرمت پیر می شود.
بی تو چقدر گریه های ما بی بهانه است، وقتی دستمانمان را به
شبکه های ضریحت گره می زنیم و وقتی بغض پنجره ها می شکند
و جُز چند قطره اشک چیزی روی ضریحت از ما به یادگار نمی ماند.
چشمانِ خادمان حرم، بارانی نام توست و من بی تو چگونه کوله بارِ
جوانی ام را در کوچه های بی کسی، غریبانه به دنبال خود بکشم؟
در این زندگی شلوغ و پُر همهمه شهر و روزهای پر از کار و کار و کار
تنها نشسته ام آقا، نگاهم کن! غبار گناه همه وجودم را گرفته
و ثانیه ثانیه های غربتم زیر نم نم بارانِ اشک، خیس مانده است.
در چاردیواری دلم تصویری از غم هبوط کرد.
وقتی خبر شهادتت در کوچه پس کوچه های شهرم پیچید.
خسته ام آقا! شرمنده ام.
از بی وفایی و خیانتِ حاکمانِ سرزمینم، از رسم بدِ مهمان نوازی
و از سکوتی که لابه لای ذره های وجودم پیچیده است.
آیا به من اجازه ورود می دهید ای فرشتگانِ مقیم در این درگاه؟
آیا به من اجازه ورود می دهید ای فرزند رسول خدا ص !
آیا به من اجازه ورود می دهید ای آقا، ای علی بن موسی الرضا ع
صبح نزدیک است، کسی آرام آرام در گوشم زمزمه می کند:
ولایتتان زیبامان کرد، آلودگی روحمان را گرفت
جانمان داشت در شب شهادتت مولا، در کنج صحن آسمانی تو
از غم فراقت آرام آرام می سوزد، مثل یک فانوس در کنار جاده ای بی انتها....
امروز، زمینیان به همراهی آسمانیان از درد فراق می گریند
و درسوگ هشتمین کوکب امامت، نوای ماتم سر می دهند؛
چرا که بار دیگر گلی از بوستان نبوی پرپر شد و
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام آن امام مهربانی
و آن پرچمدار ولایت، دوستان خود را در غم هجران خویش فرو برد؛
اما بارگاه ملکوتی اش همچون آفتابی پر شکوه در ملک ایران درخشان
و مأمن غریبان و ضامن دل های پریشان است.
ما امروز همراه و هم نوا با کبوتران حرمش دل را به پنجره
فولاد سپرده و به سوگ می نشینیم.
این روز، بر همه رهپویان و دوستداران آن حضرت تسلیت باد.