ای قلم ای هم سخن رازها
پرده گشا از رخ اعجازها
امشب از آیینه سخن ساز کن
شور دگر در دلم آغاز کن
می بده تا مست حقایق شوم
عاشق پابست حقایق شوم
می بده چون ساقی جان آمده
صادق محبوب جهان آمده
او که گل سر سبد رازهاست
آینه دار همه اعجازهاست
ای قلم امشب ز نگاهش بگو
از رخ دلجوی چو ماهش بگو
شب شب زیبای غزل گفتن است
آینه در آینه بشکفتن است
شب شب نور و گل و آیینههاست
شب شب اقرار غم سینههاست
باز به یادت غم دل پا گرفت
قطره دل معنی دریا گرفت
مرغ دلم پر زد و پرواز کرد
تا که سفر سوی تو آغاز کرد
رفت به جایی که پر از نور بود
سینه آیینه پر از شور بود
دید ملائک به سما آمدند
با دل پر شور و نوا آمدند
صدق و صفا صادق اهل کرم
آمده تا پاک شود رنگ غم
او که نگاهش گل خورشیدهاست
دشمن تاریکی تردیدهاست
آمده تا عشق شکوفا شود
بغض دل پنجرهها وا شود