یا حسین! جویباران، قسمتی از کوه بوده اند که خبر آمدنت را شنیده اند
و سراسیمه راه افتاده اند تا به دریای تو برسند.
حرام است آتش بر دو چشمی که محبت تو را
با اشک بر دامان نیازش جاری می کند.
وقتی کودکی ات بر شانه های پیمبر گذشت، دانستم که عقابِ بالانشینِ
روحت از کودکی، طعم اوج را چشیده است.
چه مردانه برای اقامه غرور، بر گلدسته های ایستادگی، قد
برافراشتی ای ازتبار مقدسترین واژه ها، یا حسین!
امروز، با حسن تدریس دروس نور میکند؛ آنگاه که نکته سنجی
چشمانش، وضوی مرد همسایه را نکته گیری میکند.
ادب، زیبنده خنده های بارانی نوجوانی اوست و فردا
هفتاد و دو نکته را به اهل زمانه تذکر میدهد؛
که قلم سرخ شهامتش را از علی به میراث برده است.
او کسی است که فرشتگان در رکاب او ایستاده اند تاخاک قدومش
را مُهر سجود کنند و غبار عبورش را شفای اهل آسمان.