آیه های انتظار






قال الامام الکاظم (علیه السلام):


إنّ الزَّرعَ یَنبُتُ فی السَّهلِ ولایَنبُتُ فی الصَّفا ؛ فکذلکَ الحِکمَةُ تَعمُرُ فی قَلبِ
المُتَواضِعِ ، ولا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکبِّرِ الجَبّارِ ؛
لأنّ اللّه‏َ جَعلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ ، وجَعَلَ التَّکبُّرَ مِن آلَهِ الجَهلِ .


هـمـانا زراعـت در خـاک مى ‏روید و روى تخته سنگ نمى‏ روید . حکمت نیز چنین
است ، در دل شخص فروتن مى روید و در دل انسان متکبّر و گردن
فراز نمى ‏روید ؛ زیرا خداوند فروتنى را ابزار خرد قرار
داده است و تکبّر را ابزار نابخردى .

بحار الأنوار : 78 / 312 / 1


ارسال شده در توسط محب مهدی





آزاده کاظمین
ای صنوبر صبور!

اینک ما رهروان مکتب صبوری تو، غمنامه کوچ تو را سرود
کرده ایم و مرثیه خوان، بر سفره سوگواری تو مویه می کنیم.

ای اسوه شکیب!
گر چه حسودان قرن هارونی، از آواز جان جوان تو
هراسیدند و تو را میهمان تاریکای زندان کردند

امّا جان تو را به بند نکشیدند که تو دنیا را به بند آوردی و
از قفسْ خانه خاک گذشتی و در افلاک آشیان کردی.


نامت نگین روزهای تاریخ است و داستان صبوری ات
زبان به زبان در زمین و آسمان می چرخد و آشوب می کند.


صبوری و کاظمی را از تو آموخته ایم!
از تو که در اسارت، درس آزادگی دادی و اندیشه ات
معجزه خردمندان است و راهت میراث جاودانه ای
است که هماره عاشقانت را به رستگاری رهنمون است.


ای آزاده کاظمین!
اگر چه هارون ـ این انبان زشتی و غرور ـ شعاع خورشیدی
امامت تو را تاب نیاورد، امّا خورشید هرگز نمی میرد.


آفتاب تو از کاظمین تا همیشه تاریخ بر تشنگان زمان می بارد
و جان جهان، از عطر روشن سبز تو لبریز شکوفه می شود.


ای آن که شانه هایت کوله بار غربت زمان را به دوش می کشد
و ای حقیقت روشن! ما را که بی شمار، نام تو را گریسته ایم
دریاب و به مائده شهود مهمان کن!






ارسال شده در توسط محب مهدی






طایر عرشم و عمریست اسیر قفسم
خود به زندانم و در دل شده زندان نفسم

شجر طور تجلاّیم و در آب و گلم
لاله ی دامن زهرایم و در خار و خسم

مرگ صد بار ملاقات کند هر روزم
جز اجل در دل شب سر نزند هیچکسم

تا که از باد صبا بوی رضا را شنوم
کاش می بود خدا، روزنه ای در قفسم


در دل حبس به دل حبس شده فریادم
من که در هر دو جهان بر همه فریاد رسم

تازیانه مزن ای سندی شاهک به تنم
غم معصومه و هجران رضا هست بسم


من که بودم بری از آز و مبرّا زهوی
زیر زنجیر ستم کُشته ی اهل هوسم

«میثم» آزادیم امضا شده خود می شنوم
کآید از قافله ی مرگ صدای جرسم


شاعر: غلامرضا سازگار



ارسال شده در توسط محب مهدی








فعالیتهای فرهنگی, ادبی، صوتی و تصویری


خزان هفتمین گلشن امامت{ویژه نامه شهادت جانگداز امام کاظم*ع*}(سال 92-93)

خورشید در زنجیر{ویژه نامه شهادت مظلومانه امام موسی کاظم (ع) ( سال 91)

شهید مکتب تقوا(وبژه نامه شهادت امام کاظم علیه السلام)( ویژه نامه سال 90 )

ویژه نامه شهادت غم انگیز امام موسی کاظم علیه السلام ( ویژه نامه سال 89)

دل ماتم زده ام ناله و فریاد دارد{ اشعار شهادت امام موسی کاظم علیه السلام}

♥فلش♥ شهادت هفتمین گلشن امامت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام

خورشید هفتم* کلیپهای تصویری ویژه شهادت امام موسی کاظم (ع)*

(مجموعه مداحی وروضه خوانی های شهادت امام موسی کاظم*ع*)

غریب کاظمین* پیامک های تسلیت شهادت امام موسی کاظم(ع) *

آلبوم تصاویر ویژه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

صلوات بر امام کاظم علیه السّلام



مقالات وسایر مطالب مرتبط :

مبارزه تا مرز شهادت (به مناسبت شهادت امام موسى بن جعفر علیه‏السلام )

بخشی از اخلاق ؛ صفات و کرامات موسی ابن جعفر الکاظم علیه السّلام

برآورده شدن حوائج شیعیان توسط امام کاظم (علیه السلام)

تربیت یافتگان مکتب تربیتى امام موسی کاظم(علیه السلام)

رهنمودهای ارزشمند امام موسی کاظم (ع) با شرح کوتاه

پرتوى از سیره و سیماى امام موسى کاظم(علیه السلام)

گوشه هایی از مکارم اخلاقی امام موسی بن جعفر (ع)

امام هفتم علیه السلام مشعل‏دار عبادت و دعا

امام کاظم علیه السلام اسوه ظلم ستیزی

آنچه خوبان همه دارند، تو یکجا داری

مناظرات امام موسی کاظم علیه السلام

:.:کیست این عبد صالح ؟:.:

کریم‌ترین حکیم



ارسال شده در توسط محب مهدی






در انبوه اندوه مظلومی

ای امام! ای کاظم!
سلام بر تو و سلام بر کاظمین!


سلام بر تو که پناه درماندگانی و سلام بر نام متبرّک تو
که در انبوه اندوه مظلومی ات، صبوری ام می بخشد.

ای رداپوش محنت و ای جرعه نوش جام بلا!
دنیا هنوز زود است که مسیر کهکشان عصمت تو را مرور کند.


دنیا در جهل مرکب زیسته است؛ در ظلمت محض زندگی
و تو در فهم روزگار هارون زده نمی گنجی.

ای خورشید مظلوم!
دنیا از درک نام تو عقیم است.
یا باب الحوائج!

بگذار چتر هزار پاره اندوهم را بر سر این دلِ به سوگ
نشسته بگشایم تا جان در طراوت یادت جلا گیرد و
پنجره بهاری شهود به رویم آغوش باز کند.

تو معجزه روشن ایمان در سرزمین یخبندان هارونی هستی
که شعله عاطفه معنوی را در دل مشتاقان روشن نگاه داشته ای.


تو نگهبان هویت سبز بهاری در پاییزترین فصل تاریخ.
ای خوب! وقتی داغ تو در تقویم نشست، زمینیان و
آسمانیان،غمگنانه ترین آواز را مرثیه کردند.

ای اسوه صبوری و دلداری!
ما هنوز چشم به شعاع دست های رهبری تو
دوخته ایم تا در تاریکی ها، بی روشنایی هدایت نماییم.

اینک در داغ دوری تو این دل کبود را بر سر دست گرفته ایم
و نمی دانیم بر دامان کدام عاطفه بنشانیم.
تنها یاد توست که عاشقان اندوهناکت را قرار می بخشد.

ای قرار دل های بی قرار! ای یار!
ای امام! ای کاظم!
سلام بر تو و سلام بر کاظمین!






ارسال شده در توسط محب مهدی






کاظم آل محمد(ع)

بار غمی که 25 رجب بر دل امّت ما می نشاند
بسی سنگین و جانکاه است:


غم شهادت امام فضیلت و حلم و وقار، پیشوای
عبادت و اسوه یقین امام موسی بن جعفر(ع).


آن که نامش با «مقاومت» گره خورده است
و شهادتش آموزگار صبوری مؤمنانه است.


سلام بر او، که هفتمین فروغ امامت است
و قبله نیازها و «باب الحوائج» است.


سلام بر آن محبوس رنجور که زندانبانان، اسیر
کرامت و بزرگواری اش بودند؛

صبرش، طاقت از دشمن می ربود و حلمش
جبّاران را در خشم می کرد و زندان ها به سجود
و عبادت و زهد او شهادت می دادند.


کاظم آل محمد(ص)، وارث نیکان و آبروبخش نیاکان بود.
سلام خدا بر او و بر سجّاده ای که از اشک هایش خیس می شد
و بر زمینی که پیشانی و صورت بر آن می نهاد

وبر آن دست ها که به ادب عبودیت و بندگی به
درگاه پروردگار گشوده می شد.


سلام بر کند و زنجیری که از بوسه بر دست
و پای حضرتش، قداست می یافت.


سلام بر مرقد نورافشانش که آسمان تیره عراق و
شهر غم گرفته کاظمین را روشنا داده است.


و سلام بر یادگاران او که میهن ما را عزّت و آبرو بخشیدند:
رضا(ع) در خراسان، بانوی کرامت حضرت معصومه(ع) در قم
و سید جلیل، احمد بن موسی حضرت شاهچراغ در شیراز.


سلام بر موسی بن جعفر، عبد صالح خدا، که مدفنش قبله دل های
عاشقان اهل ولاست و راهش، اسوه حریت و سرمشق پاکی است.


جواد محدّثی



ارسال شده در توسط محب مهدی




السلام علیک یا عَلَم الدین و التّقوی
السلام علیک یا خازن علم النبیین

السلام علیک یا نائب الاوصیاء السابقین
السلام علیک یا مولی موسی بن جعفر
و رحمه‏ اللّه و برکاته


خداحافظ ای دست‏های پاک عبادت!
خداحافظ ای پیشانی پینه بسته از تهجد شبانه!


خداحافظ ای نور خدا در تاریکی‏ های زمین!
خداحافظ ای درهای رحمت الهی،
از دست‏های شما جاری بر روی خاک!

خداحافظ ای معدن انوار علم و وارث سکینه نیاکان پاک!
خداحافظ ای کوچه‏ های غریبه کاظمین!


خداحافظ ای سال‏ها زندان، سال‏ها غل و زنجیر!
خداحافظ ای سال‏ها انتظار!


بگذار و بگذر؛ خشت خشت دیوارهای تاریک زندان را
و لحظه لحظه تنهایی ات را!

بگذار و بگذر؛ تمام دلتنگی‏ ها و بی‏کسی ‏هایت را!
بگذر از این شهر که مردم قدر تو را نمی‏دانند
و خورشید عالمتاب را بر بالای سرشان نمی‏بینند!





ارسال شده در توسط محب مهدی




یا باب‏ الحوائج!

چهارده سال در عمیق‏ترین سیاهچال جور و ستم هارون، کورترین
گره ‏های ناممکن را به یک اشاره گشودی و با سوز مناجات عاشقانه‏ات
سیاه‏ترین قلب‏ها را به لرزه در آوردی!

یا باب ‏الحوائج!

هنوز در گوش غیرت «صفوان»ها، فریاد آزادگی‏ ات طنین‏ انداز است.
هنوز قدرت پوشالی «هارون الرشید»ها، در هم می‏ریزد
از شکوه و جبروت ملکوتی است.

«فدک» در کلام تو زیبا تفسیر می‏شود.
از نگاه تو «فدک» یعنی تمامیّت ارضی اسلام.


ای قوم‏ محمد صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله را موسی، ای اقیانوس خشم و
غیظ را کاظم، ای پروردگار عالم را عبد صالح!

فرشتگان، به تسبیح در آمدند مقدمت را.
آسمان‏ها و زمینیان، خون گریستند فقدانت را.


چهارده سال رنج مداوم تمام شد!
دنیا می‏ماند و یتیمی تا همیشه مکرّر!


ارسال شده در توسط محب مهدی






امشب شب زنجیر است امشب شب تازیانه است
امشب شب دیوارهاست
امشب شب سلول است و میله ها

امشب کدام شب است که صدای شیون از آهن ها می آید
صدای سوگ از تازیانه ها بلند است، دیوارها نُدبه
می خوانند و سلول ها، «وَ إِنْ یَکادْ می گیرند.


آه! از برکه کُدام چشم بارانی، این همه اشک می جوشد؟

کبوترها برای کیست که سرهایشان را به زمین می زنند؟

خدایا! این چه پیروزی است، نگاه کن!
این همه کبوتر چرا از آسمان، خود را به دیوار
این سیاه چال می کوبند؟


چرا این همه ماهی در دجله، از آب بیرون می افتند؟

چرا امشب ستاره ها بیرون نمی آیند؟
چرا ماه شیون می کند... ؟

می ترسم از پس این دیوار، به عشق نگاه کنم به پاهای خون آلود
می ترسم به خورشید نگاه کنم که در زنجیر است
می ترسم
به ملکوتی نگاه کنم که جای تازیانه بر تن دارد...


آه از جفای هارون...
با عشق چه کرده ای که دارد خون... ؟

زمین خشکش زده؛
یکی قطره ای آب برای این تشنه بغداد بیاورد؛
کربلا دارد این جا تکرار می شود...


دلم بوی مدینه می دهد...
خون... خون... خون...این جا دارند
برای ماه، ختم فراق می گیرند.


رهایم کنید! این که بر تکه چوبی می آورند، پاره ای از خداست...
چه قدر زخمی می آید از این دریای شکسته!

زنجیرها آب می شوند.زنجیرها می سوزند.
زنجیرها از خجالت می سوزند.
چه قدر پروانه زیر این عبا جمع شده!

مگر این گل محمد صلی الله علیه و آله ، کجا می خواست برود
که سنگینی این همه بند، رهایش نمی کنند؟


نگاه کن مچ پاهایش را!
نگاه کن، دُرست مثل پاهای اسیران شام است
چه قدر ایستاده نماز عشق خوانده!
جگرم را آتش زدی بغداد؛ جگرت آتش بگیرد!


این همه هستی من است که بر شانه های شکسته
شهر، از زندان بیرون می آورند.


این باب الحوایج است، خدای کرم است، سراسر
خشوع است؛ بگذار خودم را سبک کنم!


این که می بینی می آید، مردی است که همه زخم های
مرا می دانست، این عشق است؛خود عشق.

این بهار است؛ خون آلود می آورندش

این بهار است؛ در زنجیر می آید
این بهار است؛ با زنجیر می آید

این زنجیرهای سوخته، عزای کسی را گرفته که
روزها، برای شان قرآن خوانده بود...


دلم هوای کاظمین کرده
دلم بوی تو را می دهد

کاش این همه زنجیر را می توانستم پاره کنم
و به سویت بشتابم!
کاش من هم رها و آسمانی بودم!

کاش من هم یکی از این همه کبوتر باشم که به دیوارهای
این زندان می کوبند!
دارند می آورندت؛
پیچیده در جامه ای از خون و زنجیر


می خواهم دلم را تکه تکه کنم این آخرین سطر دلتنگی ها
و آخرین ترانه اندوه من است.
دلم را آرام کن،
خشمم را فرو نشان و دهانم را ببند!


باید از تو صبر بیاموزم، کظم غیظ کنم و از تو یاد بگیرم
که چگونه با زنجیر می توان به عرش رسید.


امیر مرزبان


ارسال شده در توسط محب مهدی
 


? ? ? آبروی صبوری? ? ?

? ویژه نامه وفات حضرت زینب علیها السلام ?


 

ارسال شده در توسط محب مهدی
<   <<   6   7   8   9      >