***** ویژه نامه اربعین حسینی *****
باساربان بگوئید احوال حال چشمم،تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
بلاخره تمام شد
تمام شد آن روزهای پر عطش
آن روزهای پر هراس کودکان
آن پدره دری ها ، آن حرمت شکنی ها
سیلی خوردن ها ، تازیانه خوردن ها
تحقیر شدن ، سنگ باران شدن
روزهای غم انگیز عبور از شام
آن روزهایی پر درد اسارت
روزهای ایستادگی در مقابل ظلم
روزهای خطبه خوانی زینب شکسته دل
روزهای زخم زنجیر بر دستهای حضرت سجاد
حالا کاروان به کربلا رسیده
به دیار شقایقها و لاله های پرپر
وقت است که زینب عقده گشایی کند
وقت است که رباب با اصغرش خلوت کند
وقت است که لیلا به وسعت آسمان اشک بریزید
وقت است که سجاد علیه السلام با پدرش درد دل کند
کاروان رسیده است و دیگر کسی نگران اشک هایش نیست
دیگر نیازی نیست بغض ها را در گلو فرو خورند
دیگر نیاز نیست که برای حفظ خون عاشورائیان
بی صدا و پنهانی اشک بریزند
صدای های های گریه های تمام دشت کربلا را می لرزاند
و خون سرخ شهیدان از زمین پر بلای کربلا فوران می کند
و اینچنین قیام سرخ حسین بر جبین تاریخ تا ابدیت حک می شود
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
و علی انصارو الاحباب الحسین
بلاخره تمام شد
تمام شد آن روزهای پر عطش
آن روزهای پر هراس کودکان
آن پدره دری ها ، آن حرمت شکنی ها
سیلی خوردن ها ، تازیانه خوردن ها
تحقیر شدن ، سنگ باران شدن
روزهای غم انگیز عبور از شام
آن روزهایی پر درد اسارت
روزهای ایستادگی در مقابل ظلم
روزهای خطبه خوانی زینب شکسته دل
روزهای زخم زنجیر بر دستهای حضرت سجاد
حالا کاروان به کربلا رسیده
به دیار شقایقها و لاله های پرپر
وقت است که زینب عقده گشایی کند
وقت است که رباب با اصغرش خلوت کند
وقت است که لیلا به وسعت آسمان اشک بریزید
وقت است که سجاد علیه السلام با پدرش درد دل کند
کاروان رسیده است و دیگر کسی نگران اشک هایش نیست
دیگر نیازی نیست بغض ها را در گلو فرو خورند
دیگر نیاز نیست که برای حفظ خون عاشورائیان
بی صدا و پنهانی اشک بریزند
صدای های های گریه های تمام دشت کربلا را می لرزاند
و خون سرخ شهیدان از زمین پر بلای کربلا فوران می کند
و اینچنین قیام سرخ حسین بر جبین تاریخ تا ابدیت حک می شود
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
و علی انصارو الاحباب الحسین
که بشکفتید روی نیزه ها در اوج زیبایی
سلام ای یوسف بی پیرهن! ای بحر لب تشنه!
سلام ای آفتاب منخسف! ای ماه صحرایی!
زجا بر خیز، ای اشکم نثار حنجر خشکت!
که از بهر تو آب آورده ام با چشم دریایی
اگر چه قامتم خم گشت از کوه فراق تو
خدا داند شکستم پشت دشمن را به تنهایی
سر تو قطعنامه خواند و من تکبیر می گفتم
که بر بیدادگر طشت طلا شد طشت رسوایی
اگر از شام می پرسی زننگ شامیان این بس
که با سنگ جفا کردند از مهمان پذیرایی
چنان داغ تو آبم کرده و از پا درافکنده
که ممکن نیست جز با چشم تو زینب را تماشایی
به لطف و رأفتت نازم که در ویران سرا یک شب
سر پاک تو شد بر ما چراغ گردهم آیی
خدا دادِ دل ما را ز اهل شام بستاند
که بهر کف زدن کردند دور ما صف آرایی
گرفتم پیکرت را چون به روی دست در مقتل
گریبان چاک زد ازاین شکیبایی، شکیبایی
قبول حضرتت افتد که هم چون ابر باران زا
اربعین که میآید، باید از زینب گفت؛
از حاصل زخمها و نمازهای نشسته ای
که هنوز او را به یاد دارند.
اربعین میآید؛ اما تلاوت زیبایی را
تنها در چشمان زینب علیهاالسلام باید جست.
اربعین میشکفد و نام زینب گل میکند.
زینب از آن چه یزیدیان شرمزده هراس داشتند هم بالاتر بود.
زینب علیهاالسلام ، با خطبهای از غربت
در میان هلهله زنان شام، گل گریه کاشت.
اربعین است و کاروان تأثیرگذار عشق آمده است.
فرزند مکه و منا ـ زین العباد ـ آمده است؛
پیک انقلابگر، برای شامیانی آمده است
که دلهاشان از بنای مسجد دمشق هم سختتر بود.
اربعین آمده است؛ همراه سپاه پیروز افتخار
و وارثان خون و روشنی.
چهل روز پیش ...
چهل روز از اشکهای کربلا میگذرد؛
قطراتی که حاوی پیام فتح اند و دلاورمردی.
امروز «جابر» و «عطیه» خود را
به مدفن حنجره آزادگی رسانده اند.
در چهلمین روز، تنها چیزی که برای همه تداعی میشود،
حدیث خون و پیروزی است.
در غروب عطش آلود، وقتی برق شقاوت
خنجری آبگون بر حنجره آخرین شهید نشست.
وقتی صدای شکستن استخوان در گوش سمها پیچید
و آنگاه که خیمهها در رقص شعلهها گم شدند،
جلادان همه چیز را تمام شده انگاشتند.
هشتاد و چهار کودک و زن،
در ازدحام نیزه و شمشیر، از ساحل گودالی
که همه هستیشان را در آغوش گرفته بود گذشتند.
تازیانه در پی تازیانه، تحقیر و توهین و قاهقاهی که
با آه آه کودکان گره میخورد، گستره میدان شعلهور را میپوشاند.
دشمن به جشن و سرور ایستاده است
و نوازندگان، دست افشان و پایکوبان، در کوچه های آراسته،
به انتظار کاروانی هستند که با هفتاد و دو داغ، با هفتاد و دو پرچم،
با شکسته ترین دل و تاولزده ترین پا،
به ضیافت تمسخر و طعنه و خاکستر و خنده آمده است.
زنان با تمامی زیورآلاتشان به تماشا آمده اند.
همه را اندیشه این است که با فرو نشستن سرها بر نیزه،
همه سرها فرو شکسته است.
اما خروش رعدگونه زینب علیها السلام، آذرخش خشم سجادعلیه السلام
و زمزمه حسین علیه السلام بر نیزه، همه چیز را شکست.
شهر یکپارچه ضجه و اشک و ناله شد و باران کلام زینب
جانها را شست و آفتاب را از پس غبارها
و پردهها به میهمانی چشمهای بسته آورد.
چهل روز گذشت. حقیقت، عریانتر و زلالتر از همیشه
از افق خون سربرآورد. کربلا به بلوغ خویش رسید
و جوشش خون شهید، خاشاک ستم را به بازی گرفت.
خونی که آن روز در غریبانه ترین غروب، در گمنامترین زمین،
در عطشناکترین لحظه بر خاک چکه کرد، در آوندهای زمین جاری شد
و رگهای خاک را به جنبش و جوشش و رویش خواند.
چهل روز آسمان در سوگ قربانیان کربلا گریست و هستی،
داغدار مظلومیت حسین علیه السلام شد.
چهل روز، ضرورت همیشه بلوغ است،
مرز رسیدن به تکامل است
و مگر ما سرما و گرما را به «چله» نمیشناسیم
و مگر میعادگاه موسی در خلوت طور، با چهل روز به کمال نرسید.
اینک، چهل روز است که هر سبزه میروید، هر گل میشکفد،
هر چشمه میجوشد و حتی خورشید در طلوع و غروب،
سوگوار مظلوم قربانگاه عشق است.
چهل روز است که انقلاب از زیر خاکستر قلبها شراره میزند.
آنان که رنج پیمانشکنی بر جانشان پنجه میکشید
و همه آنان که شاهد مظلومیت کاروان تازیانه و اشک و اندوه بودند
و همه آنان که وقتی به کربلا رسیدند که تنها غبار صحنه جنگ و بوی خون تازه
و دود خیمه های نیم سوخته را دیدند، اینک برآشفته اند، بر خویش شوریده اند.
شلاق اعتراض بر قلب خویش میکوبند و اسب جهاد زین میکنند.
چهل روز است که یزید جز رسوایی ندیده و جز پتک استخوان کوب، فریادی نشنیده،
چهل روز است استبداد بر خود می پیچد و حق در سیمای کودکانی داغدار
و دیدگانی اشکبار و زنانی سوگوار رخ نموده است.
اینک، هنگامه بلوغ ایثار است. هنگامه برداشتن بذری است
که در تفتیده ترین روز در صحرای طف
در خاک حاصلخیز قتلگاه افشانده شد.
فعالیتهای فرهنگی , ادبی و هنری ، صوتی و تصویری
|?| پاسداشت محرم حسینی در آیه های انتظار|?| محـرمنـامه منتظران|?|
{ویژه نامه اربعین}به پایان آمداین دفتر،حکایت همچنان باقی ست(سال 91)
چهـل منزل عـاشقی { ویژه نامه اربعیـن حسینـی } ( ویژه نامه سال 90)
ویژه نامه اربعین حسینی(یک عمربود هجر تو?یک اربعین نبود )(سال 89)
ای ساربان!محمل نگهدار،آمد به منزل کاروان،منزل نگهدار{اشعاراربعین}
دانلود مداحی و روضه خوانی صوتی ویژه اربعین حسینی
پیامک عرض تسلیت فرا رسیدن اربعین حسینی
گالری اختصاصی تصاویر اربعین حسینی
عزاداران کوچک اربعین
مقالات و سایر مطالب مرتبط
بفرمایید بهشت،«طریق یاحسین»اینجاست! کتابی که اشک را سرازیر میکند وآه را سوزان
چرا فقط اربعین شهادت امام حسین (ع) این گونه با عظمت و شکوه تمام برگزار می شود؟
در کهنترین متون مذهبی ما، از «اربعین» چگونه یاد شده است؟
پیاده روی اربعین اعلام آمادگی برای یاری امام عصر(ع)
اربعین درفرهنگ اهل بیت علیهم السلام
فضیلت و ثواب خواندن زیارت اربعین
اربعین و زیارت پیاده امام حسین(ع)
تحلیل مبناى تاریخى اربعین حسینى
متن زیارت اربعین با ترجمه فارسی
نگاه کلیسایی به حادثه عاشورا
اربعین، ستون عصاره عترت
درسی که اربعین به ما میدهد
اربعین حسینی واسرای کربلا
آنچه زینب علیها السلام کرد
گام به گام تا اربعین شهیدان
پژوهشی در اربعین حسینی
راز ماندگاری قیام حسینی
شرحی بر زیارت اربعین
بگذرد، یک چلچله از راه های دور، خودش را به روز اربعین او
می رساند تا وارث غم جاویدان او شود!
اما تا به حال بر عزای هیچ مظلومی چون حسین علیه السلام
این همه چلچله با هم زیارت اربعین نخوانده بودند.
شنیده بودم که اگر کسی بتواند در چهلمین روز اندوه عاشقی
با جرعه ای آب، لب چلچله از راه رسیده را تر کند
و خستگی را از بال و پرش برباید،چهل روز بر او
نمی گذرد که حاجتش روا می شود!
اما گویا این چلچله های ماتم گرفته دور فرات، روزه عطش
گرفته اند که حتی لب فرو بسته اند از آب چشمان شان.
با فراق های چهل روزه دارند و از این چله غم به آن چله
غربت سر می کشند و اندوه باز ماندگانِ عزیز از
دست داده را با خود می برند!
اما این بار، غم غربت چلّه، آن قدر سنگین است که از
صبر و توان دل چهل چلچله هم بر نمی آید و هیچ چلچله ای
نمی تواند اندکی از غصه های چهل روزه
زینب علیهاالسلام را با خود ببرد!
داغی که قد زینب علیهاالسلام را که عصاره صبر و
بردباری است، به خمیدگی نشاند، با چلچله های
دل سوخته چه خواهد کرد؟!
گوش کن که چگونه چلچله ها در کنار آن قبر کوچکِ
پشت خیمه های نیم سوخته، هم صدا شده اند؛
با مویه های مادرانه ای که تلاش می کند کودکش
را به بهانه آبی که سوغات اسارت چهل روزه اش است،
از خوابی که با لالایی تیر سه شعبه حاصل شده، بیدار کند!
کمی آن سوتر را نگاه کن، که چگونه چلچله ها، پا به پای
دختر بچه های یتیم، از این سو به آن سو می دوند
تا شاید نشانه ای کوچک از گمشده هایشان بیایند!
نشانی از آن عبایی که جنازه تکه تکه شده علی اکبر علیه السلام
را در آن پیچیدند و بر شانه های خسته جوانان بنی هاشم
به سوی خیام آورده شد، نشانی از آن مشک
پاره ای که هرگز باز نگشت
نشانی از آن نیزه ای که عمو از پهلوی قاسم علیه السلام
بیرون کشید، نشانی از آن عمو و خیمه ای که شکست
نشانی از آن قنداقه خونینی که در آتش خیمه ها سوخت
نشانی از آن آستین خونین عبداللّه علیه السلام که بر
دست بریده اش باقی ماند، نشانی از آن انگشتری
که با انگشت بریده به غنیمت رفت و ... .
صبر کن و طاقت بیاور! این قصه اربعین
چلچله های کربلا، سرِ دراز دارد!
تو که هنوز چلچله های جان داده در گودال را ندیده ای
که چگونه سر سودایی خویش بر خنجر خونین افتاده
بر زمین می کشیدند!
تو که هنوز با چلچله های بازگشته از علقمه حرف
نزدی که بدانی چه چیزی میان دست ساقی
و مشک آب فاصله انداخت!
تو که هنوز با چلچله های عزادار خیام آتش گرفته
همراه نشده ای که بفهمی تاول دست های سوخته ای
که با تازیانه به خون می نشیند، چه رنگی دارد!
می بینی که چه اربعین سختی در پیش است!
حتی برای چلچله هایی که عاشورا را ندیده اند و در این
روز زخم خوردن دل های بی پناه
روز خون گریه کردن چشم هایی غریب.
اربعین، خزان سرو قامتان بی کفن کربلا است.
اربعین، فصل تنها شدن دل، غریب شدن گل های
حسین علیه السلام و شکستن بغض آسمان است.
اربعین را تمام لحظات سرخ به ماتم نشسته اند.
اربعین، سرّی است بین خدا و عشق، بین عشق
و دل دردمند زینب؛
زینبی که بر فراز بلندترین قله مصیبت گریست و
غم فراق برادر را با تمام جان ضجه زد.
اربعین، فریادهای خاموش مانده و بغض های
حبس شده در گلوی زمین است.
چهل روز از دیدار عاشقانه تو و بهشت می گذرد
و ما، چهل روز را نم نم از غم فراق تو گریسته ایم،
ای معنای بلند عشق!
ای حماسه آفرین جاویدان!
غم هجران تو، دل زمین را به درد آورد
و کمر آسمان را خم کرد.
تو در کدامین بهشت جای گرفته ای که این همه
عاشق را در حصار خاکی دنیا به ماتم خود نشاندی؟
تو سرآغاز اولین سطر شهادتی، ای بهشت مانا!
ای بی کران تر از دریا و مهربان ترین آبی ها!
اینک بهار در غم فراق تو، سیاه پوشیده است و
نگاه سرخ لاله ها در سوگ تو، به سیاهی نشسته است،
ای سپیدتر از یاس های سپید!
نخل ها در ماتم تو، سر بر زانو گذاشتند و چهل روز
را اشک ریخته اند و شرم سار از هیبت تو
به پایت سر تعظیم فرود آورده اند.
ای ماندگارتر از آسمان، ای جاری تر از لطافت باران
و ای روح بهاری قرآن! نگاهت، فرات جاویدان است.
هنوز نیزه ها، به خون تو آغشته اند و در انتظار روزی
نشسته اند، تا غربتت را شاهد باشند.
ای غریب ترین فریاد کربلا!
هنوز در تب عطش شما فرات، زیر سؤال است.