سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار






وفات شهادت گونه خورشید نجابت و عفاف

اخت الرضا?کریمه اهل بیت?بی بی دو عالم

حضـرت فـاطمـه معصـومه ســلام الله علیهـا

برعزاداران وسوگوارن حضرتش تسلیت باد





ارسال شده در توسط محب مهدی




امشب این دل گشته بینِ سینه گم
مهدی صاحب زمان آید به قم

شالِ ماتم را به سر انداخته
ناله‌اش بر جان شرر انداخته


گویدش ای عمه‌ی چشم انتظار
آمدم بالین تو من بى قرار

آمدم در شهر قم یارت شوم
من در این غربت پرستارت شوم


طاهره، مرضیه، ماهِ عالِمِه
ای کریمه، ای رضیه، فاطمه

ای که نامت شبه نامِ مادرم
در برت با یادِ مادر مضطرم

عمه جان معصومه بین بسترى
لحظه‌ ى ناله شبیه مادرى




ارسال شده در توسط محب مهدی






فرشتگان سوگوار


فرشته ها به سوگواری بانویی بزرگ، دروازه های آسمان را سیاه پوش
کرده اند و از در و دیوار زمین، مویه و مرثیه می بارد.


از این نفس های مچاله و گریه های گلوگیر به چشمان روشنی می رسم که
خلاصه معصومیت و پاکدامنی است

بانو! کنار رنجت زانو می زنم که به جست وجوی هشتمین حجت خداوند
راه درازی را پیمودی و مهر خواهری ات را به تمامی به اثبات رساندی.


آمدی و کوچه های قم به میزبانی ات آغوش گشود.
آمدی و شبانه روزِ این شهر را متبرک کردی و حالا که به سوی آ سمان ها
پر می گشایی، غم انگیزترین حروف به سوگت تحریر می شوند.

ای بزرگ! صدای نیایشت همچنان تا غرفه های ملکوت طنین انداز است.
هنوز رد گام های سپیدت بر جاده های این سرزمین بنفشه می کارد.
ببین چگونه مشتاقان حضرتت این ضریح مقدس را به طواف آمده اند!


چشم می چرخانم و افق را به دنبال ستاره بی افولت می کاوم.
آسمان، تو را می گرید که دیوار به دیوار آفتاب، آیه های خداوند
را تفسیر کردی و تقوا و دانش را توأمان به نظرگاهمان آوردی.

تو مفهوم پرصلابت زن را به نیکوترین ثانیه ها پیوند زدی و شانه های
نستوهت، رسالت انسانیت را چه زیبا به سر منزل مقصود رساند.


ای خواهر روشنایی! خانه جانم را یاد مهربانت به طلوعی مجلل گره می زند
و از پس غم انگیزترین روزها، توسل به روح بلند تو
از خاک نومیدی بلندم می کند.

نیستی، اما حضور پرشکوهت به این سرزمین آبرو بخشیده.
صدایت که می زنیم، باران یک ریز برکت است که تاروپود
جانمان را تازه می کند.


ای خوب! ما را که در پیچ و خم کوچه های این دنیا گرفتار شده ایم
به سمت آبی بندگی و پاکی نفْس راهنمایی کن! دریا!
بمان که سایه به سایه کرامتت، جست وجوگران ِجاوید ِروشنی باشیم.


معصومه داوودآبادی


ارسال شده در توسط محب مهدی



بخش فرهنگی : ادبی ،‌صوتی و تصویری



درسوگ چشمه خورشید{ویژه نامه وفات حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام(سال91)
عروج دخت آفتاب { ویژه نامه وفات شهادت گونه کریمه اهل بیت } (سال 90 )
دانلود مداحی و روضه خوانی وفات حضرت معصومه (س)
زیارتنامه حضرت معصومه سلام الله علیها (صوت)
گالری تصاویر ویژه وفات حضرت معصومه (س)
پیامک های تسلیت وفات حضرت معصومه (س)


مقالات و سایر مطالب مرتبط :


محبت و مباهات حضرت معصومه (س) به برادرش امام رضا (ع)
حضرت ولىّ‏ عصر(عج) و زیارت حضرت معصومه(س)
روایاتی در باب زیارت فاطمه معصومه سلام الله علیها
پاداش عظیم زیارت مرقد حضرت فاطمه معصومه (س)
شباهت حضرت معصومه به حضرت زینب علیهاالسّلام
نگاهی به فضایل حضرت معصومه (سـلام الله علیها)
سی نکته کوتاه برای شناخت حضرت معصومه (س)
جایگاه معنوی حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام
زیارتنامه حضرت معصومه سلام الله علیهـا (متن)
مقام علمى حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
دلائل هجرت حضرت معصومه علیهاالسلام به قم
کرامات حضرت معصومه (سلام الله علیها)
القاب حضرت معصومه در زیارتنامه ها







ارسال شده در توسط محب مهدی





اندوه دلتنگی

نه کویر ترک خورده و نه نمکزار بی رونق، نه آب های
شور این سرزمین و نه سوغات های شیرینش
هیچ یک نمی فهمند اندوه بی پایان تو را.

غمگینی ات را شاید کبوترانی بدانند که از شرق می آیند
و بوی زعفرانی گنبد را با خویش می آورند.


کبوترانی که از ضریح تو تا ضریح آفتاب، مدام می پرند
و آسمان این فاصله را پر از پروازهای زائرانه خویش می کنند.

تو پرنده تر از تمام کبوتران، هر لحظه دلت در پرواز است
به سوی قبله شرق. بادها که از سمت خاور می وزند


بی قراری تو شعله می کشد و جاده ها و مسافران که از
حریم مشرق فرا می رسند، عطر آشنای راهی دور، تو را بی تاب تر می کند.

سودابه مهیجی


ارسال شده در توسط محب مهدی





نفست بوی یاس می دهد




روزهایت خود خوری می کنند و لحظه هایت بی تابی.
و تو آرام آرام نفس هایت را در فضای بیت النور رهامی سازی.


چه روزها که غربت، خزان زردش را
به گونه های بهاری ات ریخت.


سرخی چهره ات در پرتو شمع های فرو خورده
رو به زردی می رود و شعله های نگاهت
اندکی تا خاموشی فاصله دارند.


نفست بوی یاس گرفته است.
یک چشم به مشهد کاظمین دوخته ای
چشم دیگر به مشرق خراسان.


بهاری شدی در آغوش پاییز.
غربت، ریشه های امیدت را جویده بود.

دیگر نفس هایت بوی یاس گرفته اند.
سوارانی از سمت نور می آیند
هیچ کس نمی داند آنها کیستند.


چون برگ گلی بر نسیم دست هایشان
سوار می شوی؛ تو را به خاک می سپرند.


طیبه تقی زاده





ارسال شده در توسط محب مهدی







غربتِ پیوسته پرستوها




اشک های «قم»، به خیابان های اندوه می ریزد.
همراه با متونِ فقاهت، پسکوچه های ماتم، نوحه می خوانند.


بانویی از جنس بهار، کوچ می کند و پرستوها را در غربتی پیوسته می گذارد.
روحِ آینه، چهره غم آلودی به خود می گیرد.

آسمان، راهِ «بیت النور» تا «حرم مطهر» را آه می کشد.

استقامت، دست به زانو می رود. غم های «مسجد اعظم»
متصل به ابدیت می شوند.


نگاهِ مرمرینِ مسجد «بالا سر»، اشک می تاباند و مفاتیح.
سجایای آب، داغدار شده اند.

آسمانِ سوگ، اقتدا کرده است به مه پاره ای از
سلاله پاکِ محبّت، بانوی نیایش های پر تپش.

از زیاتنامه گل، درد می چکد.

در محیطی از نور، به شست وشوی روح آمده ام؛ کنار درگاهِ تهذیب.
دستِ احساس به «آستانه» شکفتن می رسد.

اینجا حجمِ سردِ شب، مطرود است و دل
در محوطه درخشان شکوه، قدم می زند.


چشم ها را از کنار حوضِ روشنایی گذر می دهم.
غزل، کفش های بی قراری را از پا درمی آوَرَد.


لحظه های ناآرام زندگی، روبه روی ضریح که
می رسند، سلامِ احترام می دهند.


در حَرَم، فرصت های دعا، نور را به تاریک خانه هایِ قلب می فرستند.
قنوت می گیرم و شکوفه های احتیاج، در دستان من است.

کرامت، چشمانِ دقایق را پُر می کند
و بانوی روز، پرتو افشانی می کند.

محمدکاظم بدرالدین




 


ارسال شده در توسط محب مهدی









***** یک حَسَنُ از تبار ثارالله*****

**ویژه نامه ولادت فرخنده امام عسکری علیه السلام**


ارسال شده در توسط محب مهدی



امشب، الفبایِ امامت در مرز تکامُل است.
امشبْ، یازدهمین سالگردِ میلادِ زندگی است.
ماه، می سُراید یازدهمین بیتِ قصیده هستی را
و فریاد می کند در گوشِ خاموشی های شعر.


ذراتِ هستی به نظاره نشسته اند شَرقی ترین شکوه
را در پَس کوچه های «سامرا».


سروها از پشت دیوارهای شَب، قد بر افراشته اند به
تماشای اعجازی دیگر.


پایان گرفته است؛ نگرانیِ ریشه دوانده در شریان های خاک.
این شبنمِ اشک است که می غلطد بر گلبرگِ گونه های «سوسن»،

گلی که ثمره زندگی اش با طلوع لبخندهای شکوفه
گسترِ فرزندِ علی به بار نشسته.


ثانیه ها را بگویید، شتابزده و گریزان به یاریِ
چشمانِ نَجیبِ «حُدَیثْ» بشتابند.


صدای باد، در سینه آسمان حبس شده است.
هیچ صدایی نیست؛

جُز نوای گریه کودکی معصوم در حوالیِ ملکوتِ خانه علی.

«حُدَیثْ»! کودک تو حدیث مکرّرِ پاکی ها ست
و شیرین ترین حادثه ها در بطن تاریخ.


«حُدَیثْ»! چشم بگشا که نوزاد امروزِ تو، پدر عدالتِ
مُجَسَّمِ فرداست و بانیِ تمامِ رادْ مردی ها.


خوب نگاه کن، یا «ابو الحسن»!
این چشم های معصوم، انوارِ تابناکِ رسالتِ تو را تا کُنجِ
زندان های تاریک و نمور «معتمد» نیز با خویش خواهندکشید.


شادباش که تا فتحِ دروازه های نور، راهی نمانده است.
ای سوارْ بر مرکب راهوارِ رسالت.

تو آمدی تا اعجازِ کلامت، برای همیشه، چراغ
درخشانی شود، آویخته بر سقفِ معنا.


تو آمدی تا هزاران نفر از جویِ زلالِ عرفانِ تو
بنوشند و مست از باده عشقِ تو شوند.

بیا که تا فتح دروازه های نور، راهی نمانده است.

اکرم کامرانی اقدام


ارسال شده در توسط محب مهدی


میـلاد با سعـادت یازدهمین ستـاره آسمـان

امامت وولایت ?گوهردرخشان بحر کرامت

یازدهـمیـن پیشـــوای مسلمـانـان جـهـــان

حضــرت امام حسن عسگرى علیه السلام

بــر جمیــع شیعیـان و شیفتگان خــانــدان

عصمت طهارت علیهم السـلام مبـارک بـاد




 


ارسال شده در توسط محب مهدی
<      1   2   3   4   5   >>   >