سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار

ارسال شده در توسط محب مهدی





نام مبارکت

رو به روی پنجره گذشته نشسته ام و خاطرات روزهای خوب
با توبودن را مرور می کنم؛


روزهایی که نام تو را در دفتر آموخته های شیرین کودکی ام ثبت کرده اند.


هنوز هم می شود، صدای سرفه های مکرّرت
را پای تخته سیاه خاطرات شنید.

شیرینی لبخندت را، هنوز هم در ذائقه دیروزهایم مزه مزه می کنم؛

دیروزهایی که صلابت نگاهت، بر شیطنت های کودکانه ام، سایه می انداخت.

کاش هنوز هم من بودم و تو بودی و فضای پر نشاط کلاس کوچکی
که به احترام صدای گام های تو یکپارچه «برپا» می شد!

کاش لحظات عمرم، پشت نیمکت های چوبی محضر تو در جا می زد
و باز چشمان نافذ و کلام شیوای تو، روح تشنه ام را سرشار می کرد!


می خواهم با تمام سلول های احساسم تورا ستایش کنم؛

تو که با نام مبارکت، علم آبرو می گیرد، ایمان در قلب های تشنه رسوخ می کند
و اخلاق، والاترین ارزش انسانی می شود.




ارسال شده در توسط محب مهدی







دوستت دارم، معلم!



بی ادعا چراغِ روشنِ دانش
صبور پیامبرِ خستگی ناپذیر تعلم

مهربانْ پدرِ تأدّب؛
معلم، دوستت دارم و بر دستان پرمهرت بوسه می زنم.


بر همت بلند و غیرت بجایت آفرین می گویم و
بر تلاش بی وقفه و هدف والایت رشک می برم.

آب و آیینه دار دقایق تُرد کودکی ام، فانوسْ به دستِ کوچه های
پُر خَم حادثه، راه دان و راه شناس!

قدم های ملکوتی ات بر چشمانم و بلاگردان
تن رنجورت، جانم؛ معلمم، نشانه رحمت آسمان!

دوستت دارم.

سیدحسین ذاکرزاده


ارسال شده در توسط محب مهدی







دست هایت را می بوسم




با «نام و یاد ایزد دانا دوباره....» آغاز به سخن که می کنی.
از لا به لای کلماتت طنین صدای انبیا به گوش می رسد.

تبار این کلمه ها به اندیشه هایی می رسد که خزانه دارشان
لقمان حکیم بود.تو میراث دار گنجینه های حکمتی!


آغاز به سخن که می کنی، کلمه ها به پرواز در می آیند
بالا می روند و می پیوندند به کانون هر چه «کلمه طیّبه» است.


سخن بگو تا چشم ها از خواب ندانستن برخیزند
تا قدم های خشکیده توانی تازه بگیرد، تا حرف ها و
گفته ها مهمانمان کنند در لحظاتی چند.


سخن بگو تا حروف الفبا، دانه دانه بر زمین باران ندیده
جانمان ببارد و خوشه خوشه، حدیث زندگی از وجودمان بروید.

نام عشق را تو به ما آموختی


معلم!دست هایت را می بوسم که زانوزدن پیش پای
درس تو، خستگی از تن می زداید.


سخنانت شفا بخشند، آیه های اخلاقی ات، آسمانی.
اشاره هایت به تخته سیاه، درس آموز نکته هایی در فراسویند.

سال ها گچ به دست گرفتن، رو سفیدی ات
را در پیشگاه حقیقت به ارمغان آورده است.


از مجازها گذشته ای، رسیده ای به ارزش انسانیت
که فراتر از نام ها و نشان هاست.

معلم! دست هایت را می بوسم؛
دست هایی را که به هنرمندی شان ایمان دارم.


هنر جادویی است، عاشقانه زیستن است
ذره ذره سوختن و حرف به حرف آموختن.


هدیه بی دریغت، گرفتن دست هاست؛ دست هایی که دارند
در مرداب فرو می روند و پاداش بی دریغ بودنت
بی کرانه بودنت در رساندن پیام خورشید به گوش خاک نشین ها.


فلسفه بودن تو نثار کردن است.
دست هایت را می بوسم؛ دست های بخشنده ات را.
دست های تو ارزش بوسیدن دارد.

سخن بگو! سخن تو، بوی خدا می دهد.
آغاز به سخن که می کنی، عالم از زبان تو سخن می گوید.

انسانیت را به یادمان می آوری؛ دوباره و چند باره.


معلم، ای فریاد ناشنیده آسمانی!
حضور هر روزه ات، استمرار آیه هایی است که از نو می توان
آموخت و نکته هایی که از نو می توان یاد گرفت.


نو زایی زندگی در حضور هر روزه توست.
هم «درس عشق» می دهی هم «درس علم»

دست هایت را می بوسم!



میثم امانی


ارسال شده در توسط محب مهدی







رسالت باران





وقتی قلم می لغزد در ناکجا آباد جغرافیای اندیشه
یعنی نسیم روح تو وزیدن گرفته است.


در هر کرانه خواندن و نوشتن؛
حضور آبی تو موج بر موج، بالا می رود؛

تو که در تکاپوی رشد و تعالی نسل ها گم شدی؛
تو که خاطره هایت با نیمکت های ساده و پرهیاهو
و با تخته سیاهی که سپیدی روز را می آموخت، گره خورده است.


تو با واژه های آسمانی ذهنت، بغل بغل محبّت همراهشان
می کردی و به سینه گشاده شاگردان نوپا هدیه می دادی.


تو در پژواک پرستوهای عاشق، تکرار می شوی و
در ترانه باران، تازه تر از همیشه می درخشی.


قاصدک خیال مهربان تو، همیشه رو به آسمان
در اندیشه بارور شدن بذرهایی است که پاشیده ای.


تو به فرداهای روشن دانش آموزان خویش می اندیشی
و ما در تکان های قطار زندگی روی ریل روزگار،
در هر نوشته ای، در هر لغزشی که از قلم سر می زند
و در رویش هر فصلی، یاد تو را زنده می کنیم.


ای صبور آسمانی، معلم علم و الهام، ای آموزگار!
از تو چه بگوییم که خود به ما آموختی گفتن و نوشتن را؟

به رشته های مهر که بر گردنم آویخته ای
سوگند که همواره می ستایمت!

حورا طوسی



ارسال شده در توسط محب مهدی




***** پنجمین سرو بوستان امامت و ولایت *****


ویژه نامه ولادت فرخنده حضرت امام محمد باقر علیه السلام




ارسال شده در توسط محب مهدی




ویژه نامه سالهای گذشته :

ویژه نامه میلاد پنجمین خورشیدهدایت, امام باقر(ع) (سال91)
ویژه نامه ولادت باسعادت امام باقر علیه السلام( سال 90 )
ویژه نامه ولادت با سعادت امام محمد باقر(ع)( سال 89)




ادبی , صوتی و تصویری


مقالات وسایرمطالب مرتبط :


گوشه ای از اخلاق،صفات،فضائل و کرامات امام باقر علیه السلام
تلاشهای فرهنگی و جایگاه علمی پیشوای پنجم باقر العلوم (ع)
گلهایی معطر از بوستان احادیث امام باقرعلیه السلام
گذری بر زندگی اجتماعی امام باقر علیه السلام
تربیت فرزند در سیره امام باقر علیه السلام
سیمای درخشان پیشوای پنجم، امام باقر (ع)
یاران ایرانی امام محمّد باقر علیه السّلام

امام باقر علیه السلام مرزبان علوم نبوى
چگونه بفهمم پیشوای پنجم من کیست؟!
امام باقر(ع) پایه ‏گذار انقلاب فرهنگی
سیمای اخلاقی امام باقر علیه السلام
برگی از فضائل شکافنده علوم

مبارزات فرهنگى امام باقر(ع)






 

 


ارسال شده در توسط محب مهدی





جرعه ای از اقیانوس معرفت :

قالَ الباقِرُ ( عَلَیه السَّلام ) :

«انما یداق الله العباد فی الحساب یوم القیامة علی قدر ما اتاهم من العقول فی الدنیا»


امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:

خدا در روز قیامت نسبت به حساب بندگانش به اندازه عقلی که
در دنیا به آنها داده است ، باریک بینی می کند


(اصول کافی ج 1 /ص 12)




ارسال شده در توسط محب مهدی






پنجمین عشق



پنجمین عشق، پلک به تابیدن می گشاید
هفتمین ستاره معصوم می درخشد.


ستاره ای آغاز می شود که از هر دوسو
نسلش به آخرین خورشید پیامبران می رسد.

آمده است تا کوچه های تنگ ظلمت را در پرتو
بی کران مهربانی و دانایی اش روشن کند.


آمده است تا شب های مدینه بی چراغ نماند.
خورشید است و ناگزیر از تابیدن.

چگونه روشن نکند کوچه های تاریک ذهن جماعتی
را که در شهر جدش، به نام اسلام، به سوی تاریکی می شتابند؟!

امروز آمده است تا چونان خورشید
تا ابد بر ما بتابد.





ارسال شده در توسط محب مهدی





سخاوت گنجینه های باقری




امروز دامن دانش، پر از گل های شوق می شود.
صدای گام هایی نوید بخش می آید.

واژه ها در تب و تابند تا لحظه ای که عطرشان جهان
را مدهوش کند برسد.امروز کسی بدون قلم نباشد!
قلم ها را بیاورید تا رنگ جاودانگی بگیرند.

مستعدّان دیار دانایی بیایند و گوهرهای پرفروغ بینایی ببرند!

امروز در خیابان هایِ دانش، خنده پر می زند.

امروز نوری اگر هست، به واسطه نور احادیث نابی
خواهد بود که بعدها بر کتاب ها پرتو می افکند.


امروز، روز شادمانی سلسله قلم است.
به اعتبار امروز است اگر نوشته ای در کسی اثر می گذارد.

روز حکومت قلمدان هاست و روز حکومت علم، بر دل های
پژوهندگانی که از روزگار غفلت و تاریکی می آیند.


ساعات امروز، روبه روی بوته های رویایی یاد، ماندگار است
و از سخاوت گنجینه های باقری، تمام لحظات بهره می برند.

تو نیز بی توشه نمان!


محمدکاظم بدرالدین






ارسال شده در توسط محب مهدی
<   <<   6   7      >