وادی مقدس
فرشتگان، عود می سوزانند و هلهله می کنند؛
در حالی که طواف کنندگان خانه یتیم عبدالمطلب اند.
خدیجه سفیدبخت ترین عروس شهر، به کدام پنجره سبز دخیل بسته بود؟
از کدام ریسمان محکم آویخته بود که هیچ تندبادی
از رسیدن به مقصودش باز نداشت؟
کدام جذبه، او را از مجلل ترین خانه آن دیار،
به سوی چهار دیوار کاهگلی کوچک فرامی خواند؟
آری! خدیجه، ستاره بخت خود را در میان آن
چهار دیواری رصد کرده بود و آن هنگام که زنان کور و
کر، او را به خاطر انتخابش، سلیقه اش و طرز زندگی اش ملامت می کردند،
نمی دانستند که یتیم شهرشان خانه ها خواهد ساخت؛
در وادی مقدس قلب های عالم با ندای «قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا».
آن زنان که جهان را با دست هاشان پیمانه می کردند
و به داشته ها و نداشته هاشان می نازیدند
چه می دانستند فرزندخدیجه ، فاطمه زهرا علیهاالسلام و
اولادش، معیار سنجش نیک و بد عالم خواهند بود؟!