هجوم به خانه وحی
بعد از رحلت رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم ، مخالفین زمینه را برای انجام مقاصد خود آماده دیدند و به هر شیوهی ممکن، خلافت را به چنگ آوردند. در این میان، استوارترین مردی که با آنها توان مخالفت داشت و خلافت هم حقش بود، علی علیه السلام بود.
آنها برای بیعت گرفتن از امیرالمومنین نقشه های زیادی کشیدند تا سرانجام به خانه فاطمه سلام الله علیها ریختند و علی علیه السلام را به زور شمشیر به مسجد بردند. به گوشه هایی از این ماجرا اشاره میکنیم:
نفرین حضرت فاطمه هنگام بیعت اجباری امام علی علیه السلام
فاطمه زهرا سلام الله علیها در هر موقعیتی از مقام ولایت امام علی علیه السلام دفاع میکرد.
مثلا وقتی زنهای مسلمان به عیادتش آمدند، با آنها سخن گفت و مردان آنها را که دست از حمایت علی علیه السلام کشیده بودند، به شدت ملامت نمود.
در جریان بیعت گرفتن از امیرالمؤمنین نیز تا آنجا که میتوانست از شوهرش دفاع کرد و برای جلوگیری از پایمال شدن حق او به میان مردان رفت و فریاد کشید و با ضجه و ناله خود، مردم را برای کمک به امام علی ترغیب کرد.
امام صادق علیه السلام چنین روایت میکند:
وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام را از منزل با اجبار و اکراه خارج کردند، فاطمه علیهاسلام هم خارج شد و فریاد کشید:
« پسر عم مرا رها کنید! به خدایی که محمد را به حق مبعوث فرمود، اگر او را رها نکنید، چادر از سر میکشم و پیراهن پدرم رسول الله را بر سر میگذارم و نفرینتان میکنم.»
امیرالمؤمنین به سلمان گفت:
« سلمان، فاطمه را دریاب!»
سلمان میگوید:
« من نزدیک فاطمه علیهاسلام بودم. به خدا قسم دیدم ستونهای مسجد رسول خدا از جا کنده شد و بالا آمد؛ به طوری که اگر کسی میخواست از زیر آن رد شود میتوانست. جلو آمدم و گفتم:
« ای بانو و ای سرور و مولای من! خداوند تبارک و تعالی پدرت را رحمتی برای کل جهانیان فرستاد. اینان را نفرین نکن.»
فاطمه علیهاسلام فرمود:
ای سلمان، میخواهند علی را بکشند و من دیگر نمیتوانم صبر کنم. مرا رها کن تا نزد قبر پدرم بروم و آنها را نفرین کنم.»
عرض کردم:
« مرا علی علیه السلام فرستاده و امر فرموده که به خانه برگردی.»
فاطمه علیهاسلام فرمود:
« اکنون که علی علیه السلام امر کرده، برمیگردم و صبر میکنم.»
سپس برگشت و ستونها به حال اولیه درآمد.
بعد از اینکه خلافت ابوبکر تثبیت شد نیز امیرالمؤمنین علیه السلام فاطمه زهرا را بر روی مرکبی مینشاند و به در خانه ها یا مجالس انصار میرفت.
فاطمه علیهاسلام از آنها طلب یاری میکرد، اما آنها میگفتند:
« ای دختر رسول خدا! ما بیعت کرده ایم و دیگر کار از کار گذشته.»
امیرالمؤمنین میفرمود:
« آیا صحیح بود که من جسد مطهر رسول خدا را رها کنم و به مشاجره بر سر خلافت بپردازم؟»
فاطمه علیهاسلام میفرمود:
« علی علیه السلام آنچه را که سزاوار بود، انجام داد. آنها هم هر چه کردند، خداوند به حسابشان خواهد رسید.»
منبع: بیت الاحزان/ 86 - 87.