روز زخم خوردن دل های بی پناه
روز خون گریه کردن چشم هایی غریب.
اربعین، خزان سرو قامتان بی کفن کربلا است.
اربعین، فصل تنها شدن دل، غریب شدن گل های
حسین علیه السلام و شکستن بغض آسمان است.
اربعین را تمام لحظات سرخ به ماتم نشسته اند.
اربعین، سرّی است بین خدا و عشق، بین عشق
و دل دردمند زینب؛
زینبی که بر فراز بلندترین قله مصیبت گریست و
غم فراق برادر را با تمام جان ضجه زد.
اربعین، فریادهای خاموش مانده و بغض های
حبس شده در گلوی زمین است.
چهل روز از دیدار عاشقانه تو و بهشت می گذرد
و ما، چهل روز را نم نم از غم فراق تو گریسته ایم،
ای معنای بلند عشق!
ای حماسه آفرین جاویدان!
غم هجران تو، دل زمین را به درد آورد
و کمر آسمان را خم کرد.
تو در کدامین بهشت جای گرفته ای که این همه
عاشق را در حصار خاکی دنیا به ماتم خود نشاندی؟
تو سرآغاز اولین سطر شهادتی، ای بهشت مانا!
ای بی کران تر از دریا و مهربان ترین آبی ها!
اینک بهار در غم فراق تو، سیاه پوشیده است و
نگاه سرخ لاله ها در سوگ تو، به سیاهی نشسته است،
ای سپیدتر از یاس های سپید!
نخل ها در ماتم تو، سر بر زانو گذاشتند و چهل روز
را اشک ریخته اند و شرم سار از هیبت تو
به پایت سر تعظیم فرود آورده اند.
ای ماندگارتر از آسمان، ای جاری تر از لطافت باران
و ای روح بهاری قرآن! نگاهت، فرات جاویدان است.
هنوز نیزه ها، به خون تو آغشته اند و در انتظار روزی
نشسته اند، تا غربتت را شاهد باشند.
ای غریب ترین فریاد کربلا!
هنوز در تب عطش شما فرات، زیر سؤال است.