«مظلومیت امام غریب»
صدای لا اله الا اللّه فرشتگان بلند میشود.
تابوتی روی شانهها به سمت بقیع تشییع میشود.
باز هم بقیع، چه قدر این خاک قداست دارد!
چه قدر این نقطه از زمین، مطهّر است!
آرامگاه آسمانیان زمینی، مأمن افلاکیان خاک نشین.
وای اگر لب باز کند، چه عقده ها که میگشاید، چه
رازها که فاش میکند و چه گنجهای پنهانی که
آشکار میسازد!
امروز چه قدر مدینه بوی غربت و بی کسی میدهد!
انگار خاک بی پدری بر سرش ریخته اند.
از هر نقطه، صدای ناله می آید. کوچه ها، خانه ها، دیوارها،
پنجره هاهمه و همه آرام آرام، مظلومیت کسی را میگریند.
لا اله الا اللّه، صدای فرشتگان است، صدای قدسیان
که هم نالهبا زمینیان، تابوت ـ خورشید پنجم ـ را به
میعادگاه میبرند.
در تابوت، آرام خفته ای، و هیچ کس نمیداند که زهر
با جگرت چه کرده است!
لب فرو بسته ای و کسی از داغ جگر سوزت خبر ندارد.
چشم از زشتی ها بستی و اینک میروی، در حالی که
دل نگران قرآنی!
که دیگر تغییرهای دل انگیزت را نخواهد شنید!
میروی و هنوز دلواپس اسلامی که زنده ماندنش را مدیون
دلسوزیهای معلّمی چون تو بوده است!
میروی و میدانی که شیعه، هنوز تشنه آموختن است!
ای کاشف قلمروهای نامکشوف معرفت!
شاگردانت، این نوآموزان مکتب آسمانیات را به که میسپاری؟!
تنها سر انگشتان دانش تو، گره از اسرار حقیقت میگشاید!
ای شکافنده بینظیر دانشها!
بمان و درد نادانی بشر را، به کلمهای از دانش الهیات، شفا ده،
و طومار نافهمی انسان را مچاله کن که بیحضور تو، انسان
در تاریک زار جهل به عصیان میرسد.
صدای لا اله الا اللّه در سکوت تیغ میپیچد، و پیکری مطهر،
سوخته ازنازیبایی ها میهمان بهشت میشود، و هنوز بعد از
گذشت سالها، همنوابا عرفات، ضجه میزنیم