شیر ژیان در میدان احد
حضرت حمزه در میدان نبرد از دلیری و شجاعت کم نظیری بهره مند بود. یکی ازمیدان های جنگ که صحنه های رشادت های حمزه را در دل خود ثبت کرد، میدان احداست. ابن سعد در کتاب خود می نویسد: «حمزه بن عبدالمطلب در احد با دو شمشیرپیش روی رسول خدا صلی الله علیه و آله می جنگید و همواره می گفت: من شیر خداهستم و به دل دشمن می تاخت».
رزم حمزه با دو شمشیر، از ویژگی های او به شمار می رود و جز او دیگری راسراغ نداریم که با دو شمشیر نبرد کرده باشد. وحشی، قاتل حمزه درباره مبارزه بینظیر او در میدان احد می گوید: «به خدا سوگند من حمزه را زیر نظر داشتم، در حالیکه با شمشیر مردم را می شکافت و بر هیچ جنگاوری نمی گذشت مگر اینکه او را میکشت که از آن جمله یکی از بزرگان کفار، سباع بن عبدالعزی بود».
شیرخدا و رسول
یکی از شاخص ترین لقب های حضرت حمزه، «اسداللّه و اسد رسوله» به معنای شیرخدا و شیر رسول خداست که نه تنها پیامبر صلی الله علیه و آله ، بلکه امامان معصومعلیهم السلام در مناسبت های مختلف از حضرت حمزه با این لقب یاد می کردند. اینلقب نشان گر روحیه سلحشوری و رشادت حمزه در میدان نبرد است که تاریخ نگارانمی نویسند او همواره تا اعمال صفوف دشمن نفوذ می کرد و هیچ کس از دم تیغ آتشبارش سالم نمی گذشت.
خود حمزه نیز هر جا لازم می دید خود را معرفی کند، از خود با این لقب نام می برد وبا آن بر خود افتخار می کرد. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به خواهرحمزه، صفیه چنین فرمود: «مژده باد شما را، اکنون جبرئیل نزد من آمد و به من خبرداد که در هفت آسمان نوشته شده است: حمزه پسر عبدالمطلب شیر خدا و شیر رسولخداست».
شادی دشمن در شهادت حمزه
به شهادت رسیدن حضرت حمزه، اوج شادمانی و خرسندی دشمنان اسلام بود. علتاین بود که حمزه همیشه دمار از روزگار دشمنان برمی آورد و آنان را به خاک ذلتمی نشاند. از این رو، کینه او تا اعماق جان مشرکان، به ویژه همسر ابوسفیان، هندجگرخوار نفوذ کرده بود.
پس از آنکه هند بدن حمزه را مُثله کرد، بر فراز سنگ بلندی رفت و با صدای بلنداشعاری در بیان احساس خوشحالی خویش خواند. آن گاه لباس ها و زیورآلات خود رابه قاتل حمزه، وحشی بخشید و به او گفت: «هرگاه به مکه برگشتم، به نزد من بیا تاهدایای دیگری به تو ببخشم».
در جست و جوی پیکر شهید
پس از آنکه آتش جنگ احد فرونشست و دو طرف به جایگاه خود برگشتند، رسول خداصلی الله علیهو آله به یاران خود فرمودند: عمویم چه شده؟ بر سر او چه آمده است؟حارث بن صمّه را مأمور کرد تا خبری از او بیاورد. حارث وقتی جنازه مثله شدهحمزه را میان کشته ها یافت، نتوانست برگردد و گزارش دهد. از آن جا که بازگشت اوبه طول انجامید، پیامبر صلی الله علیه و آله امیرمؤمنان را برای آگاهی از احوال حمزهرهسپار کرد. آن حضرت هم چون دید نمی تواند احوال حمزه را برای پیامبر صلی اللهعلیه و آله بیان کند برگشت و به ناچار خود پیامبر را به قتلگاه حمزه برد.