«عطر نینوا»
سرزمینمان آنقدر حضور شما را استغاثه کرد تا اجابت
نجواهایش را از آستان دهمین ستاره گرفت.
سرزمین سرشار از عطر رضویمان در پی رایحه حسینی میگشت؛
میخواست از کربلای سرخ ولایتش هم نشانی داشته باشد.
وقتی به سرزمینمان پا گذاشتی، تمام جوانههای نیازمان، دست در
دست ارادتت گذاشتند. گرهگشایی حضورت را به محکمه شبهات و شکیات
قاضی کردیم تا زلال اسلام ناب محمدی را به ما بنوشانی و سیرابمان کنی.
ما تفاخر قبیله ایمان را به پای صفا و سادگیات قربانی کردیم
تا میهمان خلوص اهلبیت شویم.
ری را برگزیدی تا دور از هیاهوی دشمن، در میان ما زندگی کنی.
عطر نینوایی ات، همه جا را لاله پوش کرد و از دریای پاکیات،
هزار جویباردر سرزمینمان جاری شد.
... اما چقدر زود، از ما دل کندی و به آسمان پیوستی!
تو رفتی و ما ماندیم و دلهای بیقرار که دست در دست
هم، گنبد طلایی آستان تو را بالا بردند.
ما ماندیم و عقدهای سوخته، به یاد و خاطره حضور کوتاه
و پر برکتت که یادگار اهل بیت بود.
ما ماندیم و کبوتران زیارت تو که هر روز، برای صید دانه
دیدار، به سوی ری پرواز میکنند؛
باشد که میزبان خوب زیارتگران حرمت باشیم و پیرو راستین کلام آسمانیات!