رمضان را باغباغ پیمودم و امروز به بوستان بیستم رسیدم از هر باغ گلی چیدم و از لابهلای هر گلبوته نغمهای شنیدم جانم صفا گرفت و مشامم طراوت روحم تازگی یافت و کامم حلاوت در این پویش روحانی، اکنون به منزلی رسیدهام که دروازههای بهشت پیشِ روی من است و درآمدن بدان آرزوی من
بار خدایا ! شود آیا که امروز پنجرههای مینوی بر من گشایی؟ و مرا به کاخ بلند آرزوی دیرینم رسانی؟
بار الها ! شود آیا که نسیمی از باغ بهشت نصیبم کنی؟ و مرا در کنار درگاهیانت بنشانی؟
بیست منزل پیمودهام و هر روز از آتش سوزان دوزخ دور و دورتر شدهام بیست منزل را پشت سر گذاشتهام و هر روز از لهیب جَمَرات جهنم گریختهام اینک آرامشی یافتهام که پیشتر نمیانگاشتم اکنون به امیدی رسیدهام که پیشتر نمیپنداشتم شود آیا که امروز مرا به کرانهای امن اندازی؟ و این آتش، یکسره از من دور سازی؟