ای خدایی که از همه سو، به استقبالم آمدهای! هذا مقام الخائف المستجیر
این است حال کسی که این روزها به تو رسیده است.
این است حال کسی که دور مانده بود از هفت شهر مهربانی تو این است حال کسی که خودش را باخته بود...
خودش را گم کرده بود... خودش را کشته بود...
خودش را ذره ذره پامال وسوسه های شیطانی خویش کرده بود.
این است حال زار کسی که اینک گرمای محبت تو، یخهای انباشته در درونش را ذوب کرده است.
این است حال کسی که آواره بود، هراسان بود؛ حال کسی که در گناه مسکن داشت،
حال کسی که غرق در لذات زمین بود، حال کسی که گناه مغرورش کرده بود و حال کسی که تو را تازه یافته است؛ در این سحرگاه، در این لحظه های توبه و استجابت. حال کسی که تازه دریا را یافته است،
حال کسی که تازه خودش را یافته است، حال کسی که تازه به لبخند خداوند رسیده است، حال کسی که به لذت آسمانی رسیده است، حال کسی که جز تو کسی را ناجی نمیداند.