یک، دو، سه . . . اکنون از ده گذشته و من همچنان بر درگاه تو نشسته
ندانم از روزان و شبان پیش بهرهای اندوختهام؟ و از صیام و قیام خویش جامهای جمیل دوختهام؟ یا من ـ اگرَم به پایان رمضان هم رسانی ـ همان باشم که بودهام و همان راهی را روم که پیشتر بریدهام و پیمودهام؟ اگر راز و نیازم بشنوی و بپذیری
و دستان محتاجم بگیری به سعادت دست یابم و رستگار شوم و اگرَم وا نهی ـ که نَنهی ـ افسوسخورِ نابرخورداری از این رحمت سرشار شوم
خدایا ! آنان که در پیرامون ما میزیند، برادران مایند اگر ما به دریای رحمت تو چشم داریم آنان هم به دستان ما نظر میکنند و اگر ما به باران محبت تو امید داریم آنان هم به مهرورزیهای اندک ما نگه میافکنند امروز آنان به نیکی ما محتاجند و فردا ما به یاری آنان نیازمند امروز دست ما را دهندهکن و ما را بخشنده
گناه و نافرمانی مایهی خشم و آتش تو بر بندگان است و کجروی و سرپیچی سبب فرود آمدن عذاب دردناک تو بر آفریدگان سرکشیِ امروز ما پیشدرآمدِ پشیمانیِ فردای ما است و گامهای کژمان نشانهی خطای ما و خشمخوانِ خدای ما امروز اگر تو نافرمانی و سرکشی را در چشم ما ناساز سازی و اگر ما گشتن بر گرد گناه را ناپسند خوانیم فردای رستاخیز، از خشم و آتش سوزان خویش رهامان سازی و تو را از خود خرسند دانیم و نعمت خویش بر ما تمام نُمایی و شعله های دوزخ را بر ما حرام فرمایی
آن که فریاد زند و داد خواهَد و از جایی ندایی نشنود این تویی که فریادش رسی و از او پرسی و یاریاش رسانی و آن که یاری طلبد و کمک خواهد و از هیچ زاویه صدایی نشنود این تویی که غبار اندوه از رخسار غمزدهاش برگیری و او را در آستان بلند خویش بپذیری