دل بده تا که جان دهند ترا
گریه کن تا امان دهند ترا
سنگ دل را نصیب نیست زروح
آب شو تا روان دهند ترا
بی نشان باش و قبله ی همه شو
تا هزاران نشان دهند ترا
عاجز مدح باش و مدح بگو
لال شو تا زبان دهند ترا
گر معلم ترا قبول کند
نمره ی بی امتحان دهند ترا
طفل لب تشنه می کند گریه
تشنه شو تا فغان دهند ترا
در دل جمع باش و تنها باش
تا به توبه زمان دهند ترا
رو مکن سرّ خویش با همه کس
تا امان زین و آن دهند ترا
دست از دامن سرشک مکش
تا در این آب نان دهند ترا