بوی مرثیه می آید
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است»
بوی مرثیه می آید و نوحه خوانی.
زمین، پیراهن سیاهش را به تن می کند و
حجم اندوهی بزرگ را می گرید.
قرن هاست که آسمان، آغاز محرم الحرام را ابرپوش است و بارانی.
قرن هاست که درختان جهان، شعله پوش عزای داغی بزرگند.
من به بیابان های عطش فکر می کنم و بوته های سوخته؛
به قلب های کوچک پراضطراب می اندیشم و تار و پود
جانم در وسعت آتشی سرخ، به خاکستر می نشیند.