امشب چه سینهسوز است بانگ اذان مولا خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا از لحظههای افطار در شوق وصل دلدار بر چهره میدرخشید اشک روان مولا
مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا
زهرا کنار محراب با ذکرِ واعلیّا یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا زخم سرعلی را دیدند اهل مسجد دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا ای نخلها بگریید ای چاهها بنالید دیگر علی ندارید ای دوستان مولا
حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد سرهایتان سلامت ای خاندان مولا
ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه تا سر نهیم امشب بر آستان مولا
ریزید ای یتیمان در سفرههای خالی خون جگر به جای خرما و نان مولا
«میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست از دست رفته دیگر تاب و توان مولا