و در دست هایش ودیعه ی خورشید است؛
گرمی و مهربانی؛ صمیمیت و اخلاص.
در چشم هایش حس مادرانه ی زمین می درخشد
و عطوفت می تاباند.
بی خوابی و خستگی زانو می زند در
برابر استقامت آسمانی اش.
در چشمانش آرامش موج می زند و رنجوران
را میهمان نوازشش می کند.
او درد را خوب می شناسد و رنج تنهایی را حس می کند.
همراهی و همدردی پیشه ی همیشه ی اوست.
«پرستار» است و عشق را می پرستد و
خدای عاشق را، خدای رئوف را.
پرستار است و از بزرگ پرستار تاریخ،
«زینب»(س)، الهام می گیرد.
آیینه و آفتاب در دل دارد؛
ایثار در عمق جانش و گهواره ی یاری در دستش.
با ناله ی بیماران اشک می ریزد و آهش همصدای آه دردمندان
است اما چون کوه استوار و چون خورشید امیدوار
ایستاده است و زندگی می پراکند.
در سینه اش پرنده ایست که با آواز آسمانی اش خواب
را از چشمش می گیرد و خستگی را از تنش.
ای پرنده ی عشق، پرنده ی ایثار
روزت مبارک