مکه، امروز بر صدر خبرهاست
امشب، جبرئیل امین، دستی در نور و دستی در آینه دارد.
شبی است که آفتاب حجاز، سر از مشرق روشنایی
برمی آورد و این شب بی سحر را فرمان هجرت می دهد.
امشب چه شبی است، شب بی تکرار عبداللّه و اینک، از
او فرزندی خواهد آمد که جهان را بر پله اول خراجش
نهادند تا او بپذیرد و آسمان را طفیلی آستانش گذاشتند
تا قدرش، عالمی را حیران نماید.
مردی می آید تا بهار، بر قدم هایش بوسه زند و پرنده های
یخ بسته پاییز، بار دیگر سرود میلادش را تکثیر کنند و حجاز،
از نوازش دستانش، این شهرت پنهان را از او هدیه گیرد.
او می آید تا غبار را از پیراهن انسانیت بتکاند
و تبسم خود را بر آینه ها حک کند.
می آید تا پرده از راز پنهان خلقت براندازد
و لبانش، کلام خدا را به پهنه گیتی آواز دهد.
می آید تا نخلستان ها، آمدنش را سرک بکشند و
دختران به ناحق دفن شده، از او عزت و شکوه گیرند.
آری! امشب محمد صلی الله علیه و آله می آید تا
آوازهای شادی و شور، از حنجره خشک و ماسیده مکه
پخش شود و جهان، طلوع تازه ای را بنگرد؛
طلوعی را که هیچ آفتابی توان خلقش را ندارد.
مکه امروز بر صدر خبرهاست.
مکه، شهری است که فرشتگان الهی، به هم نشانش می دهند.
علی خالقی