وا کن کمی از راه تماشا، ای اشک!
امروز دلم دوباره، مهمان دارد
درود بر تمام تنهایی ات،
که حتی از دیدن فرزند، محرومت کردند!
درود بر غربت دیر آشنایت،
که یاد مدینه را در نگاهت زنده می کرد!
درود بر عطر کلامت، که حضور بهاری ات را
به سراسر گیتی، بشارت می داد!
درود بر جهاد فی سبیل اللّه تو،
که پایانش به «شهادت» ختم شد.
مولا جان! دست هامان خالی، چشم هامان پر از اشک
و سینه هامان از داغ شهادتت، لبریز است.
فانوس به خون نشسته مژه هامان را نذر سقاخانه عشق می کنیم
و پیشانی ارادت به آستان آسمانی ات می ساییم؛
گوشه چشمی به ما کن، مولا!
سیدعلی اصغر موسوی