اگر کودک نبود.........
جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت.
اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد.
اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری
عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد.
اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه
خیس هر پدری، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد
که به زندانی کوچک بیش نمی ماند.
اگر تو نبودی، شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل
نمی کردند و عطر سیب، دیگر معنایی نداشت.
اگر کودک نبود، نه پدر معنا داشت
نه هیچ مادری بهشتی می شد.
اگر کودکان نبودند، شکوفه های زندگی به بهار نمی رسیدند
و خانواده، بی مفهوم ترین واژه ای می شد که
در لغت نامه ها می شد پیدا کنی.
کودکان، باغچه هایی از امیدند که از شکوفه های انار لبریز است.
هر کودک، گلدانی ست که از زیباترین گل های معطر، خانه ها
را به نزدیکت ترین بهارها گره زده است.
کودکان، نزدیک ترین راه های رسیدن به عشق را از پرنده ها بهتر بلدند.
کودکان، از تمام ستاره ها و پرنده ها به آسمان نزدیک ترند.
اگر روزی می آمد که جهان خواب هیچ کودکی را نمی دید، بی شک
صداقت به آخر می رسید و دوستی و مهربانی، پشت اندوه های
بزرگ بزرگ سالی هامان گم می شد.
این روزها اگر عاشقانه سپری می شوند، به عشق بودن شماست.
دنیا با کودکان همیشه زیباست؛ زیباتر از همه روزهایی که سراغ داریم.
دنیای کودکانه، صمیمی ترین دنیایی است که هر لحظه بارها آرزو می کنیم
تا کاش می شد یک بار دیگر به این دنیای کودکانه قدم بگذاریم!
کاش دنیا همیشه کودک بماند و کودکانه ترانه های عاشقانه اش
را لالایی شب های بی خوابی مان کند!
کاش دنیا به زیبایی روزهای کودکی می شد!
کاش کودکان، صمیمیتشان را همچون دوستی های بی ریایشان فراگیر می کردند.
کاش دنیا سراسر کودکانه می شد و ما کودک!
عباس محمدی