سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار






خورشید نمی‏میرد

هوای گریه دارم؛
بگذار فرو شکنم، بگذار کاروان دل را در این غربتِ جانکاه
همراه سازم با اشک و نغمه‏ های سوزناکم را در گوشِ افلاکیان بخوانم.


به هر سو می‏ نگرم، آخرین روزشمار خاموشی شمع
است و پروانگان، در حالِ طوافند.

آقاجان! تازه چشم‏هایم تو را باور کرده بودند؛
چشم‏هایِ نابینایی که جز جمالِ دل‏آرای تو، هیچ نمی‏دید.

پیشوای پنجم! شمع‏ها را به یادِ تو هر غروب روشن می‏کردم
و گُل‏ها را سحر به عشق تو آب می‏دادم.

ای زیباترین واژه‏ ی من!
آمدی و پرده‏ ی نادانی را کنار زدی و اینک
با رفتنت، مرا در غم نشاندی.


بی تو، پرنده‏ ها نمی‏خوانند و نسترن‏ها به طراوت نمی‏نشینند.
بی‏ تو، دریاها توفانی‏ ترین لحظات را سپری می‏کنند
و موج‏ها بهانه ‏ای برای رقصیدن ندارند.

ای امام مظلوم وای پیشوایِ معصوم!
در این فضایِ تیره، روحِ پر اندوهم را، امیدوارانه راهی
حریم پاکت نموده ‏ام؛ تا شاید در این لحظات، پیوندِ دست‏های
متبرکت را با نور به نظاره بنشینم.

مرا لبریز از صفا کن، که صفای نورانی ‏ات، هرگز از خاطرم نمی‏رود.
تو امشب به خوابِ ابدی می ‏روی، شهادت را بوسه می‏زنی، در آغوش می‏فشاری؛

بگذار گریه کنم، بگذار بغضم را بشکنم و در دلتنگ‏ترین لحظه ‏ام بگریم!
پروانه‏ ی دلم را آورده ‏ام تا به دور شمعِ جمالت بسوزانم و گُل امیدم
را با تو زیباتر نمایم؛

ای فانوس شب‏های ظلمانی!
رفتنت چه دلگیر بود!
تو همواره زنده ‏ای؛

مگر می‏شود خورشید بمیرد!


ارسال شده در توسط محب مهدی