وقتی دل میشکند،
وقتی غم همنشین لحظهها میشود،
وقتی درها را بسته میبینی،
وقتی اشکهایت بیمحابا جاری میشوند،
وقتی سوالهایت بیپاسخ میمانند،
وقتی در بین جمعیت، غربت همهی وجودت را فرامیگیرد،
به هر دری خواهی زد تا رهایی یابی؛
.....................
جز یک در گشوده نخواهی دید که همان خداست؛
اصلاً خدا میخواهد دلت بشکند، غم بیاید
تا بدانی تنها درگاه اوست که همیشه باز میماند؛
یَا نُورَ النُّورِ
چه درخشیدنی میگیرد که نور مهربانیت بتابد بر شکستههای دلم؛
یَا حَبِیبَ الْبَاکِینَ
چه دلنشین است که اشکهایم به درگاهت همیشگی باشند؛
یَا فَارِجَ الْهَمِّ یَا کَاشِفَ الْغَمِّ
چه زیبا است غم باشد و دلگشایش باشی؛
یَا دَلِیلَ الْمُتَحَیِّرِینَ
چه بی نظیر است که در تمام این سرگشتگیها، راهنمایم باشی؛