روز جهانی بیداری آشوبِ فریاد بر بیداد در جهان ِ سکوت های ابدی، حادثه است. روز جهانی تو هم حادثه است؛ وقتی که روز به نام شب به رسمیت شناخته شود و مردمانی با کلاه های سیاه بلند، هر شب در گوش خواب آلود زمین، افسانه هولوکاست بخوانند.
هنوز عقربه هایی هستند که هیچ مُسَکِّنی نمی تواند درد را از خاطرشان محو کند و حرکت را در بازوان قطورشان به خاک بسپارد.
نه قرص های خواب آور و نه تزریق های پی در پی، سینما، صدا، عکس های دروغ، و نه هیچ سرکوب آرامی نمی تواند بر شکوفایی عقربه های حماسی پرده بکشد.
می رویند؛ چنان که آتش در دل مادران داغ دیده، و رگ های قرمز در چشم های بی خواب پدر؛
چنان که کابوس در خوابِ ناآرام کودکی در غزه و حسرت در دست های کوچک دخترکِ چادرنشین.
در اقصی نقاط جهان می رویند؛ همچون موج شبیه چین های پیشانی جوانِ فلسطینی، همچون زخم؛ چنان که سیم خاردارها بر جمجمه قدس ... و روز جهانی بیداری طلوع می کند. روز تو، روز زخم عمیقی است که تمامی نقاط زمین، از درد آن به جوش می آیند. روز تو، حادثه است در جهان ِ دهان های یخ زده، در جهان دادخواهی و شمشیرهای در نیام آرمیده.
صدایت باید پرده های سکوت عمدی را کنار بزند! صدایت باید پرنده شود و شاخه های به تاراج رفته زیتون را از چنگال بلدوزرهای صهیونیستی بیرون بکشد!
این روز تولد هر ساله توست که در آن، جهان، شمع های خیال بافی یهود را در شمعدان ِ عنکبوتی شکلشان فوت می کندو در آستانه عید بزرگ اسلام، جشن بیداری می گیرد