معارفی از جزء بیست و دوم قرآن کریم
با ناز و عشوه حرف نزنید!
تاثیر شخصیت در تشدید عذاب و افزایش ثواب
یَانِسَاءَ النَّبىِِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَینِْ وَ کاَنَ ذَالِکَ عَلىَ اللَّهِ یَسِیرًا(30) وَ مَن یَقْنُتْ مِنکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صَلِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَینِْ وَ أَعْتَدْنَا لهََا رِزْقًا کَرِیمًا(31- احزاب)
اى همسران پیامبر! اگر یکى از شما مرتکب گناه آشکار مىشود، عذابش دو برابر است و این براى خدا آسان مىباشد و هر که از شما مطیع دستورات خدا و رسول او باشد و کار پسندیده کند، به او دو برابر پاداش عطا مىکنیم و روزى پرارزشى برایش آماده مى سازیم.
این افراد دو برابر دیگران عذاب می شوند و یا پاداش می گیرند زیرا کاری که آنها می کنند در واقع دو کار است یکی در حوزه فردی و یکی در حوزه اجتماعی؛ اگر همسر پیامبر صلی الله علیه و آله مرتکب معصیت شود در واقع دو گناه کرده است؛ یکی آن فعل حرامی که مرتکب شده و دیگری تخریب چهره اسلام. در بخش طاعات و عبادات هم وضع به همین منوال است عمل صالحی که او انجام می دهد هم در حقیقت دو کار خیر است یکی همان کار و دیگری تقویت و تبلیغ اسلام است.
هر چند آیات فوق در مورد همسران پیامبر صلی الله علیه و آله است؛ ولى از آنجا که ملاک و معیار اصلى؛ همان داشتن مقام و شخصیت و موقعیت اجتماعى است؛ این حکم در باره افراد دیگر که موقعیتى در جامعه دارند نیز صادق است.(1) بنابراین اگر فردی گناه و طاعتش تاثیری در اقبال و ادبار مردم به دین داشته باشد مشمول این حکم خواهد شد.
با ناز و عشوه حرف نزنید!
فَلَا تخَْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِى فىِ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا(32- احزاب)
هنگام سخن گفتن صداى خود را نازک نکنید که بیمار دلان در شما طمع خواهند کرد؛ بنابراین درست سخن بگویید.
این آیه هم به مانند آیه قبل هر چند خطاب به همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله است اما اختصاصی به آنها ندارد. این آیه به زنان دستور می دهد که در گفتگوی با نامحرم یا جایی که نامحرم بیمار دل، صدای آنها را می شنود به شکل جدی و معمولی سخن بگویند و از طنازی و نازک کردن صدا و برخی حالات که باعث می شود شنونده شهوتران به فکر گناه بیفتد جدا پرهیز کنند.
تعبیر به «الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ؛ کسى که در دل او بیمارى است» تعبیر بسیار گویا از این حقیقت است که غریزه جنسى در حد تعادل و مشروع عین سلامت است؛ اما هنگامى که از این حد گذشت، تبدیل به نوعی بیمارى می شود تا آنجا که گاه به سر حد جنون مىرسد که از آن تعبیر به «جنون جنسى» مىکنند.(2)
این دستور یکی از اصول تربیت اسلامی و رعایت عفاف است که باید در مجالس میهمانی، برخوردهای کاری و اداری، کوچه و بازار و ... به شدت و دقت رعایت شود که غفلت از این توصیه قرآنی جز به سود شیطان صفتان نخواهد بود.
اظهار نظر در حکم خدا ممنوع!
وَ مَا کاَنَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضىَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لهَُمُ الخِْیرََةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَن یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا(36- احزاب)
هنگامى که از جانب خدا و پیامبرش حکمی صادر شد همه باید به آن گردن نهند و مردان و زنان با ایمان مختار نیستند که آن را بپذیرند و یا به گونه ای دیگر عمل کنند و هرکس خدا و پیامبرش را نافرمانى کند یقیناً به صورتى آشکار گمراه شده است.
مراد از قضاى خدا، حکم شرعى اوست که آن را به وسیله یکى از فرستادگان خود برای بندگان بیان مىکند و منظور از قضاى رسول، احکام و دستورات ولایی(حکومتی) اوست و آن عبارت است از اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله به دلیل ولایتى که خدا برایش قرار داده(3)، در شأنى از شؤون بندگان، دخل و تصرف کند؛ مانند حکم به اینکه چه کسی فرمانده لشگر باشد. باید توجه داشت که این احکام ولایی رسول خدا صلی الله علیه و آله، جعل حکم شرعى نیست؛ زیرا که آن مختص به خداى تعالى است و او در این زمینه، تنها بیان کننده وحى است.
در ادامه می فرماید: در چنین مواردی که خدا و رسولش در آن، امر و دستورى دارند؛ مومنین حق ندارند به اختیار، استناد کرده و هر گونه که خواستند عمل کنند؛ بلکه باید دقیقا مطابق دستور صادره عمل نمایند.(4) این درست مانند آن است که یک طبیب ماهر به بیمار بگوید: در صورتى به درمان تو مىپردازم که در برابر دستوراتم تسلیم محض باشی و دخالتی در دستورات من نکنی! که اگر دخالت کردی بیماری تو شدت می یابد. از این رو در پایان آیه مىفرماید: کسى که از دستور خدا و پیامبرش نافرمانى کند گرفتار گمراهى آشکارى شده است؛ چرا که فرمان خداوند متعال و فرستاده او را که ضامن خیر و سعادت اوست نادیده گرفته و چه ضلالتى از این آشکارتر؟!(5)
بدیهى است که نه خدا نیازى به اطاعت و تسلیم مردم دارد و نه پیامبر چشمداشتى به فرمانبرداری. این اطاعت بی چون و چرا در حقیقت گامی است برای رسیدن به مصالح واقعی که گاهى بر اثر محدود بودن آگاهی، آدمی از آن با خبر نمىشود ولى خدا که مىداند آن را از طریق پیامبرش به اطلاع مردم طالب سعادت می رساند.(6)
چند توصیه برای مهمانی
یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُیُوتَ النَّبىِِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلىَ طَعَامٍ غَیرَْ نَظِرِینَ إِنَاهُ وَ لَکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُواْ فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُواْ وَ لَا مُسْتَئنِسِینَ لحَِدِیثٍ إِنَّ ذَالِکُمْ کَانَ یُؤْذِى النَّبىََّّ فَیَسْتَحْیى مِنکُمْ وَ اللَّهُ لَا یَسْتَحْیی مِنَ الْحَق (53- احزاب)
اى اهل ایمان! بدون اجازه وارد خانههاى پیامبر نشوید؛ مگر آن که براى صرف غذا به شما اجازه داده شود. زودتر از وقت هم حاضر نشوید ولى وقتى شما را دعوت کردند، وارد شوید و هنگامى که غذا خوردید، پراکنده گردید و جلسه گفتگو و انس تشکیل ندهید که این کار باعث آزار رسول خدا مىشود. این [کار که بنشینید و سرگرم سخن گردید] پیامبر را آزار مىدهد و از شما حیا مىکند [که بیرونتان کند] ولى خدا از حق حیا نمى کند.
در این آیه توصیه هایی برای رفتن به میهمانی وجود دارد که قابل توجه است:
1. بی اجازه و دعوت به خانه کسی نرویم.
2. اگر برای صرف غذایی دعوت شده ایم؛ زودتر نرفته و در آنجا منتظر غذا ننشینیم.
3. پس از صرف غذا سریعتر بلند شده و آنجا را ترک کنیم.
4. پس از جمع شدن سفره از نشستن بیهوده و سرگرم شدن به گفت و گو پرهیز کنیم.
5. این زودتر رفتن ها و دیرتر بلند شدن ها، صاحبخانه را که برای خود کار و برنامه دارد آزار می دهد و طبیعت کار این است که او از اعتراض و بیرون کردن شما شرم دارد؛ اما شما این وظیفه ای را که خدا بیان کرد بدانید و به آن عمل کنید
آیه ای که بر رعایت حجاب تاکید کرد
یَأَیهَُّا النَّبىُِّ قُل لّأَِزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیهِْنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَالِکَ أَدْنى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَ کاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا (59- احزاب)
اى پیامبر! به همسرانت و دخترانت و همسران کسانى که مؤمن هستند بگو: روسرىهاى بلند خود را بر خویش فرو افکنند [تا بدن و آرایش و زیورهایشان در برابر دید نامحرمان قرار نگیرد.] این [پوشش] به اینکه [به عفت و پاکدامنى] شناخته شوند نزدیکتر است، و در نتیجه [از سوى اهل فسق و فجور] مورد آزار قرار نخواهند گرفت و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.
کلمه «جلابیب» جمع جلباب است و آن پوششی است سرتاسرى که تمامى بدن را مىپوشاند و یا حداقل پوششی است بزرگتر از روسری و مقنعه که سر و سینه را کاملا در برگرفته و می پوشاند. (7)
منظور از این جمله که فرمود: «یُدْنِینَ عَلَیهِْنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ» این است که آن را طورى بپوشند که زیر گلو و سینههایشان در انظار ناظرین پیدا نباشد. بعد فرمود این «پوشاندن تمام بدن» در برابر نامحرم، معرف عفت و پاکدامنی آنهاست و همین امر سبب می شود تا اهل گناه و شهوت متعرض آنها نشوند.(8)
از این آیه استفاده مىشود که حکم «حجاب و پوشش» براى زنان قبل از این نازل شده بود(9)؛ ولى بعضى از آنها روى سادهاندیشى به خوبی آن را رعایت نمی کردند که آیه فوق نازل شد و بر رعایت دقیق آن سفارش و تاکید کرد.
با توجه به این آیه دیگر مجالی برای توجیه برخی پوششهای امروزی باقی نمی ماند. آنچه که امروز بر سر و اندام برخی زنان مسلمان به چشم می خورد نه تنها آن پوشش کاملی که قرآن می گوید ندارد بلکه بر خلاف فلسفه بازدارندگی حجاب که در آیه هم آمده است به شدت جلب توجه کرده و دلهای مریض و چشمان هوس باز را به سوی خود جلب می کند.