سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار







می‌آیی و لیلا شده مجنون عطر و بوی تو
دستی به رویت می‌کشد، یک دست بر گیسوی تو


نه بر نمی‌دارد کسی یک لحظه چشم از روی تو

یک چشم زینب بر حسین آن چشم دیگر سوی تو


هم باده نوش کوثری، هم مست از جام علی
باز، ای محمد! می‌رسی، این بار با نام علی


یا رب و یارب ساغرت، یا حق و یا حق باده‌ات
از مستی لب‌های تو میخانه شد سجاده‌ات

یک دم علی گل می‌کند در آن لباس ساده‌ات
یک دم محمد می‌رسد با زلف تاب افتاده‌ات


می‌آید از در مصطفی امشب که مستم با علی!

حالا که تو هر دو شدی پس یا محمد! یا علی!


تسبیح زیبایت دل روح الامین را می‌برد
آن قد و بالایت دل اهل زمین را می‌برد


ناز قدمهایت دل سلطان دین را می‌برد
موج نگاهت کشتی اهل یقین را می‌برد


غرقند قایق‌های ما در بهت اقیانوس تو
بال ملک می‌سوزد از «یا نور و یا قدوس» تو


وقتی رجز خوان می‌شوی، انگار حیدر می‌رسد

یک لافتای دیگر از نسل علی سر می‌رسد


ای نسخه دوم! ـ که با اصلش برابر می‌رسد
پیش تو می‌لرزد زمین، گویی که محشر می‌رسد


صف می‌کشد یک شهر تا شاید تماشایت کند

مه می‌رسد تا یک نظر در صبح سیمایت کند


شهزاده! دل را می‌بری از شهر با یک گوشه لب
ای مرد! تو یا یوسفی یا احمدی، یا للعجب!


چشم انتظارت کوچه‌ها، ای ماه زیبای عرب!

صبح یتیمان می‌رسد تا می‌رسی تو نیمه شب


دستان تو میراثی از دست کریم مجتبی
اصلا تو گلچینی شدی از گلشن آل عبا

تا پرده‌های خیمه را ماه جوان وا می‌کنی

هم دشمن و هم دوست را غرق تماشا می‌کنی


با شرم و خواهش یک نظر در چشم بابا می‌کنی
از او چه می‌خواهی؟ چرا این پا و آن پا می‌کنی؟


ای کربلایی این تو و این لحظه‌ی دلخواه تو
ای شیر مست هاشمی اینجاست جولانگاه تو

می‌خواستت در خاک و خون اصلا خدای کربلا
اصلا سرشتت از گِلی خونین برای کربلا


تا باز باشی بهترین، در روضه‌های کربلا
اما در این توفان امان از ناخدای کربلا


با خواهش چشمان تو تا اذن میدان می‌دهد

با رفتنت آرام جان! دارد پدر جان می‌دهد


قاسم صرافان


ارسال شده در توسط محب مهدی