در چشم های ژرفت می شد همه تاریخ را مرور کرد؛
از روزهای سخت خرداد 42 گذشت،
حلاوت پیروزی را در بهمن 57 با عمق جان فهمید
و در خرداد غم انگیز 68 پروانه وار گرد شمع وجود نازنینت حلقه زد
و بار سنگین فراقت را بر این شانه های زخمی شهر قسمت کرد.
التهاب آن روزها، پرده های سیه پوش، چشم های بارانی، بغض های در گلو مانده ...
دنیا، تماشا کن! این مرد، توفانی است که ابهت پوشالی ایسم های تبلیغاتی شما را در هم شکست
و طلسم معادلات سیاسی به ظاهر بشر دوستانه تان را با نیم نگاهی در هم ریخت.
کاخ فرمانروایی این مرد، قلب های سوخته و سینه های پاره پاره است.
دنیا به نظاره بنشین!
بنیان انقلابی که او به پا کرد، در عمق روح و جان این مردم نشسته است
و اشک ها، ترجمان عشق نابی است که از محشر چشمانش سرچشمه می گیرد.
بهشت زهرا! دفتر خاطراتت را مرور کن. این جمعیت را به خاطر می آوری؟!
درست شبیه 12 بهمن 57