سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیه های انتظار

 




سلام نزد قبرهاى شهداى اُحد

و در روایت عقبه از حضرت صادق(علیه السلام) مذکور است که چون از نماز کردن
در مسجد «فضیخ» فارغ شوى برو به جانب کوه اُحد و ابتدا کن به مسجدى که در
پایین سنگستان است، و در آن نماز بکن. پس برو به سوى قبر حمزه بن عبد
المطلب(علیه السلام) و سلام کن بر او، پس برو به سوى قبرهاى شهدا، و بایست نزد
آن قبرها و بگو: السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الدِّیارَ * اَنْتُمْ لَنا فَرَطٌ وَاِنّا بِکُمْ لاحِقُونَ.

بدان که شیخ مفید و سیّد و شهید(رحمهم الله) زیارت مبسوطى از براى حمزه سیّد
الشّهدا(علیه السلام) و سایر شهداى اُحد نقل کرده اند، و بعد از زیارت شهدا گفته اند که
بخوان سوره «إِنّا أَنزلناه» را هر قدر که ممکنت باشد، و از براى هر مزورى دو
رکعت نماز زیارت کن. و حقیر چون بنابر اختصار داشتم به آن چه در حدیث رسیده
بود اکتفا کردم. و اگر شهداى اُحد در روز شهادتشان زیارت شوند بسیار مناسب است،
و روز شهادت ایشان یا نیمه یا هفدهم شوّال است. پس در آن مسجد نماز بکن که از آن
موضع رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بیرون رفت به سوى اُحد در وقتى که با کفّار
مکّه جنگ کرد، پس در آن جا نماز کرد و به جنگ رفت. پس باز گرد و نماز کن نزد قبر
شهدا آنچه خدا براى تو مقرّر کرده باشد...

و نیز در روایت کامل الزّیاره است که آن حضرت فرمودند که: به ما رسیده است که
پیغمبر(صلى الله علیه وآله)چون نزد قبور شهدا مى آید مى گفت: «السَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما
صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ».

وثقه الاسلام در کافى به سند صحیح از هشام بن سالم روایت کرده که گفت: شنیدم که
حضرت صادق(علیه السلام)مى فرمود که: «حضرت فاطمه بعد از رسول خدا(صلى
الله علیه وآله)، هفتاد و پنج روز در دنیا زندگانى فرمود و در این مدّت هیچ کس آن
مظلومه را خندان ندید، و در هر هفته روز دوشنبه و روز پنجشنبه مى رفت به سوى
قبور شهداى اُحد و مى فرمود: در این جا بود مکان رسول خدا(صلى الله علیه وآله)و
این جا بود مکان مشرکین».

و در روایت دیگر: «حضرت فاطمه(علیها السلام)در آن جا نماز مى خواند و دعا مى
کرد و پیوسته چنین بود کار آن حضرت تا از دنیا رحلت فرمود».

مؤلّف گوید که: علماى تاریخ مدینه گفته اند که عبد اللّه بن جحش که خواهر زاده
حمزه(علیه السلام)است نیز در بقعه او مدفون است، و مادر خلیفه الناصر لدین اللّه در
سال پانصد و هفتاد قبّه اى عالیه بر قبر آن ها بنا کرد. و گفته اند که در سمت قبله
چسبیده به کوه احد مسجدى است که بنیانش منهدم شده، گفته شده که حضرت
رسول(صلى الله علیه وآله)در آن جا نماز ظهر و عصر را بجا آورد. و نیز در جهت
قبله این مسجد موضعى است سوراخ در کوه به قدر سر آدمى، گفته شده که آن
حضرت نشسته اند بر روى سنگى که در زیر او واقع است. و هم چنین در شمالِ
مسجد غارى است در کوه که عوام النّاس مى گویند پیغمبر داخل آن شده، و این مطلب
صحّتى ندارد زیرا که چنین چیزى نقل نشده. و نیز گفته اند که باید زیارت کرد خود
کوه اُحد را، و در اخبار بسیارى از آن ها مذکور است که فرمودند: «اُحد کوهى است
که دوست مى دارد ما را، و ما نیز او را».

و سمهودى شافعى در خلاصه الوفا روایت کرده از جابر که گفت که: حضرت موسى
و هارون(علیهما السلام)حج کردند، پس گذشتند به مدینه طیّبه، از یهود آن جا خوف
کرده مخفیّاً به سمت احد رفتند. همین که آن جا رسیدند حالت موت در حضرت
هارون(علیه السلام) ظاهر شد. پس جناب موسى(علیه السلام)از براى او قبرى حفر
کرد و هارون داخل آن قبر شد و رحلت فرمود، پس جناب موسى خاک بر روى او
ریخت و او را در آن جا دفن کرد. و شیخ جلیل علىّ بن ابراهیم قمّى(رحمه الله)در
تفسیر خود از حضرت باقر(علیه السلام)روایت کرده که آن حضرت فرمود که:
«موسى و هارون(علیهما السلام)هر دو درتیه ] و بیابان [رحلت نمودند و وفات هارون
پیش از موسى(علیه السلام)بوده».




ارسال شده در توسط محب مهدی

 


حمزه(ع) ، عمو وحامی پیامبر(ص)

حمزه فرزند عبدالمطلب، عموی پیامبر اسلام، یک از شجاع‌ترین مردان عرب و از قهرمانان

رشید و افسران دلیر اسلام بود که دوشادوش برادرزاده خود، رسول گرامی خداوند، اسلام

را یاری کرد و در سخت‌ترین شرایط دست از دفاع آیین پیامبر و رسالتی که بر دوش نهاده بود،

بر نداشت. سران قریش و بزرگان آن قبیله از ابهّت و شجاعت او در بیم و هراس بودند.

او بود که با قدرت هر چه تمام‌تر، پیامبر را در لحظات حسّاس در مکه از شرّ بت‌پرستان

حفظ کرد و برای گرفتن انتقام از ابوجهل که به پیامبر توهین و جسارت کرده بود، سر او

را شکست، اما کسی قدرت مقاومت در برابر او نداشت.

حمزه در جنگ بدر، بزرگ‌ترین قهرمان قریش یعنی «شیبه» را از پای در آورد ، گروهی

را مجروح کرد و عده‌ای را به دیار باقی فرستاد.

خانواده حمزه (ع)
مادر حمزه بن عبدالمطلب بن هاشم، که سلمی نام داشت، دختر عمروبن زید بن لبید بود.

از میان برادران او می‌توان عبدالله، عباس، ابوطالب، ابولهب و ... نام برد. خواهران او نیز

عبارت بودند از عاتکه، امیمه، صفیّه و برّه.

برادر رضاعی پیامبر (ص)

 
«ثوبیه» کنیز ابولهب، که حمزه را شیر داده بود، با شیری که به پسرش

«مسروح» می‌داد ، چند روزی رسول خدا را شیر داد.[1]

از طرف دیگر، حمزه در میان قبیله «بنی سعد» شیر خواره بود. روزی مادر رضاعی

حمزه که پیش از آن حمزه را شیر داده بود، رسول خدا را که نزد دایه‌اش «حلیمه» بود،

شیر داد. لذا حمزه از دو جهت برادر رضاعی رسول خدا شد: هم از جهت «ثویبه»

و هم از «شیرده سعدیه»[2].

خواستگاری برای پیامبر (ص)

خدیجه که زنی تجارت‌پیشه و شرافتمند بود، روزی رسول خدا را همراه غلامش«میسره»

به سوی شام فرستاد. میسره که در این سفر کراماتی را از رسول خدا مشاهده کرده بود،

پس از بازگشت به مکه خدیجه را از مشاهدات خود آگاه ساخت. خدیجه شخصی را نزد

رسول خدا فرستاد و علاقه‌مندی خود را به ازدواج با پیامبر اظهار داشت. رسول خدا هم

با عمو‌هایش مشورت کرد، سپس با حمزه نزد«خویلد بن اسد بن عبد العزی» رفت

و خدیجه را خواستگاری کرد.[3]

حمزه و کفالت فرزند

در سالی که قریش به سختی و خشکسالی شدیدی گرفتار شدند، ابوطالب مردی عیالوار بود.

از این رو، رسول خدا به عمویش، عباس که از ثروتمندان بنی هاشم بود، فرمود:« بیا نزد

برادرت ابوطالب برویم و برای یاری او، من یکی از فرزندان او را بگیرم و تو هم یکی دیگر

را، و آن دو را تحت کفالت خود درآوریم».

عباس پذیرفت. خبر به حمزه رسید. او نیز همراه آنان نزد ابوطالب رفت. ابوطالب گفت:

«عقیل را برای من بگذارید، فرزندان دیگرم را خودتان انتخاب کنید». رسول خدا، علی

را انتخاب کرد که همراه خویش ببرد و عباس، طالب را و حمزه، جعفر را برگزید.[4]

اسلام آوردن حمزه (ع)

پس از مبعوث شدن محمد(ص) به پیامبری، حمزه نیز به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر شهادت

داد و به دین برادرزاده‌اش ایمان آورد. پس از اسلام آوردن حمزه بود که پیشنهادهای قریش یکی

پس از دیگری به رسول خدا شروع شد؛ زیرا آنان دیدند که شجاع‌ترین فرد، به پیامبر ایمان آورده

است و دیگر امیدی به پشتیبانی حمزه از خویش نداشتند، اما پیامبر هیچ یک از پیشنهاد‌های آنها ر

ا نپذیرفت.پس از سخنرانی ابوجهل در میان قبیله قریش، آنها تصمیم به کشتن پیامبر گرفتند.




روزی ابوجهل، رسول خدا را در صفا دید و به او ناسزا گفت. پیامبر بدون اعتنا به او
راهی منزل شد.

کنیز «عبدالله بن جدعان» که این جریان را مشاهده کرده بود، همان روز ناسزاگویی ابوجهل را به

حمزه اطلاع داد. سخنان او تأثیر عجیبی بر حمزه گذاشت. از این رو، بدون تأمل در عواقب کارش

تصمیم گرفت انتقام برادرزاده‌اش را بگیرد. به همین دلیل، از همان راه که آمده بود برگشت و ابوجهل

را دید که در میان اجتماع قریش نشسته است. او بدون اینکه با کسی حرف بزند، به طرف ابوجهل

رفت و با کمان شکاری خود محکم بر سر او کوبید. سر ابوجهل شکست. سپس حمزه گفت:

«به پیامبر ناسزا می‌گویی؟! من به او ایمان آورده‌ام و به راهی که او رفته است، می‌روم.

اگر قدرت داری با من ستیزه کن». ابوجهل رو به اجتماع قریش کرد و گفت:« من در حق

محمد بد رفتاری کردم. حمزه حق دارد ناراحت شود».[5]

به علّت پیشرفت روز افزون اسلام، ناراحتی قریش شدیدتر و آزار و اذیّتشان افزوده می‌شد.

حتّی عموی ایشان «ابولهب» و همسر او نیز آسیب‌های بی‌سابقه‌ای به او می‌رساندند، به ویژه

آنکه آنها در همسایگی خانه پیامبر بودند و از ریختن هر گونه زباله بر سر و صورت پیامبر دریغ

نمی‌کردند، حتی بچّه دان گوسفندی را بر سرش ریختند که البته حمزه، همان کار را با ابولهب انجام داد.


ارسال شده در توسط محب مهدی

 




یاکریم هوای پیغمبر

مستحق دعای پیغمبر


حامی باوفای پیغمبر

عموی باصفای پیغمبر


همه جا یاور رسول الله

حیدر دیگر رسول الله


شیر میدان غزوه هایی تو

یل اردوی مصطفایی تو


یار و همرزم مرتضایی تو

تیغ برنده ی خدایی تو


غیرت جاری ات تماشایی ست

ضربه ی کاری ات تماشایی ست


از بزرگان مومنین هستی

از دبیران درس دین هستی


خار چشمان مشرکین هستی

شک ندارم که بهترین هستی
 


کاشف الکرب احمد مختار

اسداللهای سپه سالار


اَحَد از شوکت تو میخواند

اُحُد از غربت تو میخواند
 


نبی از قربت تو میخواند

علی از هیبت تو میخواند


سر نیزه نشانه رفته تورا

چشم بد دور سیدالشهدا
 


تاکه زوبین اجاره کرد وحشی

جدلت را نظاره کرد وحشی


شکمت را اشاره کرد وحشی

پهلویت پاره پاره کرد وحشی  


از اشارات سخت سر نیزه

نفست بند آمد ای حمزه


علم افتاده است؟ فدای سرت

من به قربان زخم بال و پرت
 


چه خبر گشته است به دور و برت

زیر دندان هنده است جگرت


آخرالامر اسیر و یکه شدی

وای من تکه تکه تکه شدی


ای محاسن سپید آل الله

همه چشم و امید آل الله


ای غیور شهید آل الله

ای عموی رشید آل الله


ذکر و خیر تو بر لب همه است

زائر تربت تو فاطمه است


از بلا ، کربلا به یاد آمد

از نوا ، نینوا به یاد امد


از جفا ، نیزه ها به یاد آمد

از عبا ، بوریا به یاد آمد


کاش در کربلا پیمبر بود

یا که مقداد بود و حیدر بود

کربلا غرق در محن شده یود

کربلا قحطی کفن شده بود


تشنه لب پاره پاره تن شده بود

مثل یک لایه پیرهن شده بود


نیزه ای که به پهلویش کردند

گرگ ها از تنش در آوردند







شاعر: علیرضا خاکساری

ارسال شده در توسط محب مهدی

 

?*?*?مسافر ری ?*?*? 


ویژه نامه ی سالروز وفات حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع)




ارسال شده در توسط محب مهدی

 






آشنایی با حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع)



عبدالعظیم فرزند علی ابن حسن‌ ابن زید ابن حسن‌ ابن علی ابن ابی‌طالب‌، علیهم السلام

حضرت عبدالعظیم‌(ع‌)، ملقب به سید الکریم‌، با کنیه ابوالقاسم‌، فرزند علی ابن حسن‌ ابن زید
ابن حسن‌ ابن علی ابن ابی‌طالب‌، علیهم السلام‌ است‌.

ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم(ع‌) در سال 173 هجری قمری در شهر مقدّس مدینه واقع شده است
و مدّت 79 سال عمر با برکت او با دوران امامت چهار امام معصوم یعنی امام موسی کاظم(ع‌)، امام رضا(ع‌)،
امام محمّدتقی(ع‌) و امام علیّ النّقی(ع‌) مقارن بوده، محضر مبارک امام رضا(ع‌)، امام محمّد تقی(ع‌) و امام هادی(ع‌)
را درک کرده و احادیث فراوانی از آنان روایت کرده است.


این فرزند حضرت پیامبر(ص)، از آنجا که از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی(ع‌) است به حسنی شهرت یافته است.


شیخ صدوق در کتاب امالی در ضمن حدیثی گفته است که هنگامی که حضرت عبدالعظیم خدمت امام هادی(ع‌)
مشرف شد و عقاید خود را اظهار کرد امام هادی فرمود تو از دوستان ما هستی‌.

حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع‌) از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه معصومین علیهم السّلام و از
چهره های بارز و محبوب و مورد اعتماد، نزد اهل بیت عصمت علیهم السّلام و پیروان آنان بود و در
مسایل دین آگاه و به معارف مذهبی و احکام قرآن، شناخت و معرفتی وافر داشت.

ستایشهایی که ائمه معصومین علیهم السّلام از وی به عمل آورده اند، نشان دهنده شخصیّت علمی و مورد اعتماد
اوست؛ حضرت امام هادی(ع‌) گاهی اشخاصی را که سؤال و مشکلی داشتند، راهنمایی می فرمودند که از
حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع‌) بپرسند و او را از دوستان حقیقی خویش می شمردند و معرّفی می فرمودند.


در آثار علمای شیعه نیز، تعریفها و ستایشهای عظیمی درباره او به چشم می خورد، آنان از او به عنوان
عابد، زاهد، پرهیزکار، ثقه، دارای اعتقاد نیک و صفای باطن و به عنوان محدّثی عالیمقام و بزرگ یاد کرده اند؛
در روایات متعدّدی نیز برای زیارت حضرت عبدالعظیم(ع‌)، ثوابی همچون ثواب زیارت حضرت سیّد الشهدا، امام حسین(ع‌) بیان شده است.

 

آیه های انتظار




ارسال شده در توسط محب مهدی






از جان غلام حضرت عبدالعظیم شد


آنکس که زائر حرمِ این کریم شد

بر حضرتش که وارث خُلقِ عظیم شد


مَحو صفای این حرم و این حریم شد

آن عاشقی که بر سر کویش مقیم شد


زین بارگاه اطهر و رضوان شمیم شد

آنکس که رهسپار ره مستقیم شد


مشهور خاص و عام به عبدالعظیم شد


"خاتم" اگر که صاحب طبع سلیم شد


آنکس که راهپوی حریم کریم شد

دارای حُرمت است به چشم جهانیان


باید سلام و عرض ادب کرد با خلوص


وارد هر آنکه گشت در این بارگاه قُدس


بی بهره نیست از کرم ذات کبریا

بس مرده دل که زنده ز الطاف کردگار


دارد به پیش پای دل خود چراغ راه


خوی‌حسین و وجه‌حسن داشت‌ ،زین‌ سبب


طبعش روان ز چشمة فیّاضِ مهر اوست




محسن خیاطان خاتم


ارسال شده در توسط محب مهدی


مهاجرت سیدالکریم

زمینه های مهاجرت حضرت عبدالعظیم(ع‌) از مدینه به ری و سکونت در غربت را باید در
اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر جستجو کرد؛ خلفای عبّاسی نسبت به خاندان حضرت
پیامبر(ص) و شیعیان ائمه علیه السّلام بسیار سختگیری می کردند، یکی از بدرفتارترین این
خلفاء متوکّل بود که خصومت شدیدی با اهل بیت علیهم السّلام داشت، و تنها در دورت او چندین
بار مزار حضرت امام حسین(ع‌) را در کربلا تخریب و با خاک یکسان ساختند و از زیارت آن
بزرگوار جلوگیری به عمل آوردند.

سادات و علویّون در زمان او در بدترین وضع به سر می بردند. حضرت عبدالعظیم(ع‌) نیز
از کینه و دشمنی خلفا در امان نبود و بارها تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهای
دروغ سخن چینان را بهانه این سختگیری ها قرار می دادند، درچینن دوران دشوار و سختی
بود که حضرت عبدالعظیم(ع‌) به خدمت حضرت امام هادی(ع‌) رسید و عقاید دینی خود را بر
آن حضرت عرضه کرد، حضرت امام هادی(ع‌) او را تأیید فرموده و فرمودند:
تو از دوستان ما هستی.

دیدار حضرت عبدالعظیم(ع‌) در سامرا با حضرت امام هادی(ع‌) به خلیفه گزارش داده شد و
دستور تعقیب و دستگیری وی صادر گشت، او نیز برای مصون ماندن از خطر، خود را از
چشم مأموران پنهان می کرد و در شهرهای مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد می کرد و
شهر به شهر می گشت تا به ری رسید و آنجا را برای سکونت انتخاب کرد. علّت این انتخاب به
شرایط دینی و اجتماعی ری در آن دوره بر می گردد که وقتی اسلام به شهرهای مختلف کشور
ما وارد گشت و مسلمانان در شهرهای مختلف ایران به اسلام گرویدند، از همان سالها ری یکی
از مراکز مهمّ سکونت مسلمانان شد و اعتبار و موقعیّت خاصّی پیدا کرد. زیرا سرزمینی حاصلخیز
و پرنعمت بود، عمرسعد هم به طمع ریاست یافتن بر ری در حادثه جانسوز کربلا، حضرت
حسین بن علی(ع‌) را به شهادت رساند. در ری هم اهل سنّت و هم از پیروان اهل بیت
علیهم السّلام زندگی می کردند و قسمت جنوبی و جنوب غربی شهر ری بیشتر محلّ
سکونت شیعیان بود.

حضرت عبدالعظیم(ع‌) به صورت یک مسافر ناشناس، وارد ری شد و در محلّه ساربانان در
کوی سکّه الموالی به منزل یکی از شیعیان رفت، مدّتی به همین صورت گذشت. او در زیرزمین
آن خانه به سر می برد و کمتر خارج می شد، روزها را روزه می گرفت و شبها به عبادت
و تهجّد می پرداخت، تعداد کمی از شیعیان او را می شناختند و از حضورش در ری خبر
داشتند و مخفیانه به زیارتش می شتافتند، امّا می کوشیدند که این خبر فاش نشود و خطری
جانِ حضرت را تهدید نکند.



ارسال شده در توسط محب مهدی

 




حضرت عبدالعظیم(ع) در ری

پس از مدّتی، افراد بیشتری حضرت عبدالعظیم(ع‌) را شناختند و خانه اش محلّ رفت
و آمد شیعیان شد، نزد او می آمدند و از علوم و روایاتش بهره می گرفتند و عطر
خاندان عصمت علیهم السّلام را از او می بوئیدند و او را یادگاری از امامان
خویش می دانستند و پروانه وار گردِ شمعِ وجودش طواف می کردند.

حضرت عبدالعظیم(ع‌) میان شیعیان شهرری بسیار ارجمند بود و پاسخگویی به
مسایل شرعی و حلّ مشکلات مذهبی آنان را برعهده داشت؛ این تأکید ، هم
گویای مقام برجسته حضرت عبدالعظیم علیه السّلام است و هم می رساند که
وی از طرف حضرت امام هادی(ع‌) در آن منطقه، وکالت و نمایندگی داشته است؛
مردم سخن او را سخن امام(ع‌) می دانستند و در مسایل دینی و دنیوی،
وجود او محور تجمّع شیعیان و تمرکز هواداران اهل بیت علیهم السّلام بود.


روزهای پایانی عمر پربرکت حضرت عبدالعظیم(ع‌) با بیماری او همراه بود، آن قامت
بلند ایمان و تلاش، به بستر افتاده بود و پیروان اهل بیت در آستانه محرومیّت از وجود
پربرکت این سیّد کریم قرارگرفته بودند، اندوه مصیبتهای پیاپی مردم و روزگار تلخ
شیعیان در عصر حاکمیت عبّاسیان برایش دردی جانکاه و مضاعف بود؛ در همان
روزها یک رویای صادقانه حوادث آینده را ترسیم کرد: یکی از شیعیان پاکدل ری،
شبی درخواب حضرت رسول (ص) را در خواب دید. حضرت پیامبر اکرم (ص
) به او فرمود: فردا یکی از فرزندانم در محلّه سکّه المولی چشم از جهان فرو
می بندد، شیعیان او را بردوش گرفته به باغ عبدالجبّار می برند و نزدیک درخت
سیب به خاک می سپارند.

سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن شدن یکی از
فرزندان پیامبر (ص) را نصیب خویش سازد، عبدالجبّار که خود نیز خوابی همانند
خوابِ او را دیده بود، به رمز و راز غیبی این دو خواب پی برد و برای اینکه در
این افتخار، بهره ای داشته باشد، محلّ آن درخت سیب و مجموعه باغ را وقف کرد
تا بزرگان و شیعیان در آنجا دفن شوند.


همان روز حضرت چشم از جهان فرو بست. خبر درگذشت این نواده رسول
اکرم (ص) دهان به دهان گشت و مردم با خبر شدند و جامه های سیاه پوشیدند و بر
در خانه حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع‌) گریان و مویه کنان گرد آمدند؛ پیکر مطهّر او
را غسل دادند، به نقل برخی مورّخان در هنگام غسل، در جیب پیراهن او کاغذی یافتند
که نام و نسب خود را در آن نوشته بود؛ بر پیکر او نماز خواندند، تابوت او را بردوش
گرفتند و با جمعیّت انبوه عزادار به سوی باغ عبدالجبّار تشییع کردند و پیکر مطهّرش
را در کنار همان درخت سیب که رسول خدا (ص) به آن شخص اشاره کرده بود،
دفن کردند تا پاره ای از عترت مصطفی (ص) در این باره به امانت بماند و نورافشانی
کند و دلباختگان خاندان پیامبر (ص) از مزار این ولیّ خدا فیض ببرند.

حضرت عبدالعظیم(ع‌) جز قریب 80 حدیث که فعلاً در دست است، دو کتاب
نیز تألیف نموده است. یکی از آنها کتابیست به نام خطب که فرمایشات حضرت
علی(ع‌) است و آنها در نهج البلاغه موجود است و دیگر ، کتابیست به نام یوم
و لیله که صاحب بن عباد محتوای آن را فرایض روز و شب ذکر نموده است.

ابن قولویه در کامل الزّیارات(باب 107 صفحه 324) از علیّ ابن حسین ابن موسی
بن بابویه و او از محمّد ابن یحیی اشعری عطار قمی روایت کرده یکی از اهالی ری
گفت بر حضرت ابوالحسن العسکری امام هادی(ع‌) وارد شدم آن جناب از من
پرسید کجا بودی؟ عرض کردم به زیارت سیّد الشهدا(ع‌) رفته بودم آن حضرت
فرمود بدان و آگاه باش اگر قبر عبدالعظیم حسنی(ع‌) را که در نزد شماست زیارت
کرده بودی مثل آنست که حضرت حسین ابن علی را در کربلا زیارت کرده باشی
.بنای اصلی و نخستین بقعه در نیمه دوم قرن سوم هجری قمری، توسط محمد پسر
زید داعی علوی‌ تعمیر اساسی شد. درگاه اصلی ورودی بنا که در سمت شمال قرار
دارد، برای نخستین بار در زمان پادشاهان آل بویه و سپس در دوره قاجار به
یاری مجد الملک قمی کامل شد.

با گذشت زمان‌، متعلقات دیگری هم بنای فوق افزوده شد تا به صورت مجموعه
بزرگ کنونی درآمد. در حال حاضر، بنا مشتمل بر حرم‌های متعدد، رواق‌ها، مسجدها،
ایوان‌ها و صحن‌ها است‌. در دوره صفویه‌، بناهای اطراف به آن افزوده شد و در دوره
قاجار، به دلیل نزدیک بودن به پایتخت‌، توجه بیش‌تری به آن شد و بیش‌تر بناهای وابسته
به حرم عبدالعظیم و امام‌زاده زید در این دوره تکمیل و تزیین شد. از آثار تاریخی این
مجموعه به سردر آجری دوران سلجوقی و صندوقی از چوب عود، فوفل و گردو و
با کتیبه‌هایی به خط نسخ و ثلث برجسته می توان اشاره کرد که به سال 725 ه.ق.
تعلق دارد. بنای اصلی حرم‌، اتاقی چهار ضلعی به ابعاد 7/5 متری است که در بالا
با چهار گوشواره به هشت ضلعی و سپس به کمک طاق‌بندهایی کوچک به شانزده
ضلعی تبدیل و زمینه برای برپایی گنبد فراهم می‌شود. پوشش زیرین گنبد با طاق
ضربی مدور در زمان شاه تهماسب تغییر یافت و پوشش خارجی آن درسال 1270
، به دستور ناصرالدین شاه با خشت‌های مسی و زرین تزیین‌شد.


حرم در هر ضلع به وسیله دری به رواق‌های مجاور گشوده می‌شود. اطراف ضریح
حرم از سنگ مرمر سیاه و سفید به ارتفاع 1/65 متر پوشیده شده و نیز درسال 1273
به فرمان ناصرالدین شاه بالای آن تا سقف به طرز چشم نوازی آینه کاری شده است‌.
در قسمت شرقی حرم‌، مسجد زنانه و در قسمت غربی مسجد مردانه و قبر ناصرالدین
شاه قرار داشت‌. در گذشته‌، درِ کوچکی در سمت جنوبی قبر ناصرالدین شاه وجود داشت
که به حرم امام‌زاده حمزه(ع‌) باز می‌شد. در سال1270 ، بالای حرم و در کنار گنبد، دو
گل دسته به ارتفاع 24 متر از سطح بام و به قطر دو متر ساخته شد. بر فراز ضریح
نیز حدود 64 گلدان زرین قرار دارد. مهم‌ترین صحن و ایوان حرم متعلق به ایوان
وسیع آستانه است که در شمال حرم واقع شده است‌. این ایوان به دستور ناصرالدین
شاه ساخته شد. ایوان جنوبی حرم نیز درسال 944، به فرمان شاه تهماسب صفوی
ساخته و در دوره قاجار آینه کاری و تزیین شد.

صحن‌های دیگر حرم شامل صحن توتی یا مدرسه امین السلطان در شمال غربی‌، صحن
کاشانی(صحن ناصرالدین شاه یا ولی‌عهدی)، در غرب‌ حرم و صحن باغ علی جان در
شرق و حرم و صحن جنوبی است که به صحن امام زاده حمزه(ع‌) معروف است‌.
 در غرب حرم مسجد و رواق بالاسر قرار دارد که از ساخته‌های دوران صفوی است‌.
این مسجد دارای محراب بسیار زیبایی است که با کاشی‌های معرق رنگارنگ تزیین شده است‌.
 

گورستان حضرت عبدالعظیم حسنی(ع‌) با مقابر، صحن‌ها و مجموعه‌های خصوصی
اطراف حرم‌، اعتبار ویژه‌ای دارد. احترام و تقدس ویژه‌ای که مردم برای حضرت
قایل بوده‌اند موجب خاک سپاری بسیاری از شخصیت‌های سیاسی‌، اجتماعی و فرهنگی
در این گورستان شده است‌. آیت‌الله کاشانی، علامه محمد قزوینی‌، قاآنی شیرزای‌،
خاندان قائم مقام فراهانی‌، بدیع‌الزمان فروزانفر، حسین علی میرزا، نصرت السلطنه‌،
ستارخان‌، ‌ناصرالدین شاه‌، گروهی از دراویش نعمت‌اللهی و فرزندان آیت‌الله
بهبهانی در این گورستان دفن شده اند.


درسال 1369، طرح توسعه حرم عبدالعظیم‌، در قالب بیش از 16 پروژه بزرگ
مذهبی‌، فرهنگی و رفاهی انجام و ازسال 1371، عملیات اجرایی طرح به شعاع
200 مترمربع از حرم مطهر در زمینی به وسعت 20000 مترمربع آغاز گردید.
به همین منظور، تمام قبرهای قدیمی اطراف حرم که به مرور زمان خراب شده بود و
شکل ناخوشایندی به مجموعه بخشیده بود تخریب و تعداد زیادی از منازل و مغازه‌های
اطراف خریداری گردید. زیربنای تقریبی مجموعه 100 هزار مترمربع بوده و بودجه
مورد نیاز آن نیز بالغ بر 120 میلیارد ریال برآورد شد، که از محل درآمدهای آستان‌،
همیاری مردم و مساعدت‌های دولت تأمین می‌شود.


احداث این پروژه‌ها زیر نظر تیمی از کارشناسان معاونت عمران آستان مقدس و
با بهره‌گیری از معماران چیره دست‌، هم‌زمان انجام گرفته است که در نوع خود از
نظر سرعت و کیفیت عملیات ساختمانی کم نظیر است‌. این حرم پس از اجرای طرح
توسعه‌، دارای زیربنای 3700 مترمربع‌، رواق‌های جدید با 8000 متر مربع‌،
مصلای بزرگ ری 5000 مترمربع‌، مرکز فرهنگی جوانان 5000 مترمربع‌،
دارالتولیه 2700 مترمربع‌، صحن مصلی(صحن سابق باغچه علی‌جان‌) 1650
مترمربع؛ صحن امام‌زاده حمزه 20000 متر مربع‌؛ دانشکده علوم حدیث 5800
مترمربع‌؛ سالن اجتماعات 3000 مترمربع‌؛ موزه جدید 1800 مترمربع‌؛
تختگاه‌های شمالی و جنوبی 700 مترمربع‌؛ صحن امام‌زاده طاهر(ع‌) 6500
مترمربع‌؛ بیمارستان 5000 مترمربع‌؛ مهمان‌سرا 5000 مترمربع‌؛ حوزه علمیه
برهان 5000 مترمربع‌؛ کتابخانه‌ ری با 1800 مترمربع و بستان‌های جنوبی و
شمالی است‌.




ارسال شده در توسط محب مهدی

 





«عطر نینوا»



 
سرزمینمان آنقدر حضور شما را استغاثه کرد تا اجابت

نجواهایش را از آستان دهمین ستاره گرفت.


سرزمین سرشار از عطر رضوی‏مان در پی رایحه حسینی می‏گشت؛

می‏خواست از کربلای سرخ ولایتش هم نشانی داشته باشد.
 


وقتی به سرزمینمان پا گذاشتی، تمام جوانه‏های نیازمان، دست در

دست ارادتت گذاشتند. گره‏گشایی حضورت را به محکمه شبهات و شکیات

قاضی کردیم تا زلال اسلام ناب محمدی را به ما بنوشانی و سیرابمان کنی.


ما تفاخر قبیله ‏ای‏مان را به پای صفا و سادگی‏ات قربانی کردیم

تا میهمان خلوص اهل‏بیت شویم.


ری را برگزیدی تا دور از هیاهوی دشمن، در میان ما زندگی کنی.

عطر نینوایی ‏ات، همه جا را لاله ‏پوش کرد و از دریای پاکی‏ات،

هزار جویباردر سرزمینمان جاری شد.


... اما چقدر زود، از ما دل کندی و به آسمان پیوستی!

تو رفتی و ما ماندیم و دل‏های بی‏قرار که دست در دست

هم، گنبد طلایی آستان تو را بالا بردند.


ما ماندیم و عقده‏ای سوخته، به یاد و خاطره حضور کوتاه

و پر برکتت که یادگار اهل بیت بود.


ما ماندیم و کبوتران زیارت تو که هر روز، برای صید دانه

دیدار، به سوی ری پرواز می‏کنند؛


باشد که میزبان خوب زیارت‏گران حرمت باشیم و پیرو راستین کلام آسمانی‏ات!




ارسال شده در توسط محب مهدی




ای دامن مدینه ری ، کربلای تو


ای اهل فیض تشنه ی جام ولای تو



ریحانه امام حسن ، سیدالکریم


ای اوفتاده جود و کرامت به پای تو



مدح تو را امام زمان تو گفته است


من کیستم که مدح بگویم برای تو



نجل کریم آل محمّد(ص) تویی تویی


تنها نه اهل ری همه عالم گدای تو



ماه حسن ، که نور گرفتند اهلبیت


از آفتاب روی محمّد(ص) نمای تو



جسم مطّهر تو و آغوش خاک ری


بردار سر که در دل ما هست جای تو



آیات وحی در نفس روح پرورت


علم حدیث درسخن دلربای تو


بر اهل ری نه ، بر همه عالم وجود


واجب بود زیارت صحن و سرای تو



بر زائری درود که گردد به دور تو


بر شاعری سلام که گوید ثنای تو



بر اهل ری سلام که همسایه تواند


بر شهر ری درود که شد نینوای تو



در موج فتنه های اجانب خدا گواست


ایران نیازمند بود بر دعای تو



نبود عجب که هر شب و روز اولیای حق


آرند سجده بر حرم با صفای تو



بیمار نا امید ز درمان ، به صد امید


رو آورد به جانب دارالشّفای تو



بوی بقیع می وزد از خاک تربتت


ای نجل مجتبی که دو عالم فدای تو



پرواز می کند دل اهل ولا مدام


چون مرغ جان به جانب دارالولای تو



همچون کبوتران حریمت فرشتگان


گردند دور گنبد و گلدسته های تو



با مکتب ائمه اطهار آشناست


هر کس به هر طریق شود آشنای تو



تو سیدالکریمی و ما سائل درت


بسته به هم حوائج ما و عطای تو



دردا که از جنایت عباّسیان دون


هر صبح و شام خون جگر شد غذای تو



ترک مدینه گفتی و وارد به ری شدی


ری هم گریست بر تو و انزوای تو



گرد عزا نشست به رخسار اهل ری


در خاک تیره رفت چو قدّ رسای تو



شوّال شد محرّم و ری گشت کربلا


در روز رحلت تو و بزم عزای تو



پرواز کرد روح شریفت ز تن ولی


دیگر نشد بریده گلو از قفای تو



تشییع گشت پیکر پاکت به احترام


خورشید نی نگشت رخ دلربای تو



پیچیده شد درون کفن جسم اطهرت


دیگر نشد حصیر کفن از برای تو



بر خاک سر نهادی و دیگر کسی نزد


چوب جفا به لعل لب جانفزای تو



تا چشم ابر ، باران ریزد به پای گل


«میثم» هماره اشک فشاند به پای تو



غلامرضا سازگار







ارسال شده در توسط محب مهدی
<   <<   6   7   8      >